لطفا صبرکنید
1972
- اشتراک گذاری
برهان «جهان سازنده»، به این معنا است که جهان، خود سازنده خود است و نیاز به آفرینندهای غیر از خود ندارد؛ این برهان هر چند از سوی فیزیکدان شناختهشدهای مطرح شده است؛ اما نادرستی آن از نظر عقلی واضح است؛ زیرا «جهان سازنده» مفهومی متناقض است؛ و سازنده خود بودن از یکسو مستلزم وجود داشتن، قبل از آفرینش است؛ چون باید موجود باشد تا بتواند بسازد؛ و از سوی دیگر مستلزم عدم وجود قبل از آفرینش است؛ زیرا فرض این است که آفریده نشده بود و سپس آفریدهشده است! بنابراین، مفهوم جهان سازنده مانند مفهوم دایره مربع، مفهومی متناقض و پارادکس است. علاوه اینکه این برهان، مبتنی بر نظریه مهبانگ و انفجار بزرگ است در حالی که نظریه مهبانگ به ویژه با این نگاه که قبل از آن، ماده و انرژی نیز وجود نداشته و ازلی نبودهاند، میتواند دلیلی خوبی برای اثبات وجود خداوند باشد؛ زیرا اثبات میکند جهان کنونی سابقه عدم مطلق داشته است و بدیهی است چیزی که سابقه عدم مطلق داشته برای آفریدهشدنش نیازی به آفرینندهای غیر خود دارد؛ زیرا خلقت بدون خالق یا خلقت به واسطه خود، هر دو مستلزم تناقض است؛ یعنی مستلزم این است که هم خالق دارد و هم ندارد.
بعضی از خداناباوران مدعی هستند که برای نفی وجود خداوند از برهانی به نام برهان «جهان سازنده» میتوان بهره گرفت. جهان سازنده، به این معنا است که جهان هستی، خود سازنده خویش بوده و نیاز به آفرینندهای دیگر ندارد. برخی بر این باورند که این برهان اولین بار از سوی هاوکینگ ارائه شده است:
«هر چیزی داخل (فضا. زمان. ماده) نیازمند دلیلی است (اعم از تشکیل طبیعی یا طراحی)، تا آنرا از ماده اولیه موجود در جهان پدید آورد». به طور مثال یک کتاب به خودی خود نمیتواند خود را از نیستی هست کند؛ بلکه نیازمند کسی است تا آنرا از چوب پدید آورد. اما خود جهان و یا به تعبیری (فضا. زمان. ماده) 13 میلیارد و 700 سال پیش، از هیچ به وجود آمد؛ مهبانگ خود شروع (فضا. زمان. ماده) بود و ماده اولیهای وجود نداشت تا جهان از آن تشکیل گردد. به تعریفی نیرویی نبود تا جلوی خود سازندگی جهان مقاومت کند، پس جهان میتواند خود را از هیچ به وجود آورده باشد».[1]
این نظریه هرچند بر اساس فیزیک نوین از سوی هاوکینگ با بیان جدیدی ارائه شده است؛ اما در تاریخ سابقه طولانی دارد؛ چنانکه قرآن کریم نیز در چند مورد به وجود چنین نظریهای در میان خداناباوران تصریح نموده و در نقد آنان میفرماید:
«یا آنها بدون هیچ آفریده شدهاند، یا خود خالق خویشند؟».[2]
به نظر می رسد دلیل اینکه خداوند فقط ادعای کافران و خداناباوران را نقل کرده؛ اما پاسخ آنرا نداده است روشنی و وضوح بطلان و نادرستی آن است که نادرستی آن به اندازهای واضح است که نیازی به بیان نیست؛ زیرا همانگونه که اشاره کردیم خلقت بدون هیچ و یا خالق خویشتن بودن مفهومی متناقض و پارادکس است؛ و هیچ انسان عاقلی آنرا نمیپذیرد که یک چیز در یک لحظه و یک آن و در یک جایگاه و موقعیت هم موجود باشد و هم موجود نباشد.
از اینرو قرآن کریم این عقیده آنان را ناشی از پنداری واهی اعلام مینماید:
«و [کافران] گفتند: تمام زندگی جز زندگى ما در این جهان نیست، میمیریم و زنده میشویم و تنها روزگار و زمانه ما را نابود میکند، و آنان هیچ دانشى به واقعیت ندارند، مگر آنکه در پنداری واهی هستند».[3]
همانگونه که در پاسخهای این سایت بیان شده است،[4] جهان هستی میتواند با «مهبانگ» و یا «انفجار بزرگ» آغاز شود؛ اما با فرض اثبات چنین موضوعی، هیچ منافاتی با وجود خداوند به عنوان سازنده جهان نخواهد داشت. اینکه بگوییم جهان هستی به صورت خود بخود و بدون دخالت عاملی بیرونی ایجاد شده است، قابل پذیرش نخواهد بود که در ادامه بدان خواهیم پرداخت:
- برخی از طرفداران این نظریه عنوان کردهاند که در انفجار بزرگ، حوادث به صورت اتفاقی و بدون نظم محقق شدند؛ بنابراین جهان نیازی به آفریننده ندارد و به طور اتفاقی و خود بخود به وجود آمده است. و برخی گفتهاند که چیزی قبل از انفجار بزرگ وجود نداشت و جهان از هیچ خلق شد؛ لذا خالقی ندارد و خود بخود به وجود آمده است.[5]
در این استدلال نوعی مغالطه وجود دارد؛ زیرا علم تنها میتواند ادعا کند که از آنچه قبل از انفجار بزرگ وجود داشته، هیچ اطلاعی ندارد، نه آنکه به یقین هیچ چیزی قبل از آن وجود نداشت. و میدانیم که نیافتن را نمیتوان دلیلی بر نبودن دانست.[6]
بنابراین، اگر علم فیزیک نتواند در لحظهی انفجار بزرگ، وجود نظم یا حضور موجودی قبل از آنرا درک کند؛ نمیتوان آنرا دلیل بر عدم وجود چیزی قبل از آن دانست. گذشته از آنکه انفجار بزرگ نیز در اثر جمعشدن تودههایی از انرژی یا ماده رخ داده است. بر این اساس، باید قبل از چنین انفجاری، انرژی و یا مادهای وجود داشته باشد؛ لذا انفجار بزرگ را نمیتوان مبدأ آغاز آفرینش در نظر گرفت.
از اینرو، آنچه به عنوان «برهان جهان سازنده» مطرح میشود، در واقع برهان نبوده، بلکه نوعی مغالطه است؛ یعنی چیزی که علت نیست، علت فرض شده است.[7]
- پرسش ما این است که آیا محال است که خداوند با مهبانگ و انفجار بزرگ جهان را آغاز کرده باشد؟! چنین چیزی محال نیست و برخی آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت(ع) را نیز میتوان ناظر به همین نوع از آفرینش دانست که جهان در اثر یک انفجار بزرگ پدید آمده باشد.[8] همچنین با یک نگاه و نوعی از برداشت، خلقت جهان از عدم و نیستی نیز موضوعی است که بر اساس منابع دینی قابل پذیرش است. در این صورت نظریه مه بانگ و انفجار بزرگ نه تنها با اعتقاد به وجود خدای متعال در تعارض نیست؛ بلکه میتواند مهر تأییدی بر برداشت ظاهری از روایاتی باشد که بیان میکند خدای متعال جهان را بدون استفاده از ماده اولیه خلق کرده است. [9]
به بیان دیگر نظریه مهبانگ و انفجار بزرگ به ویژه با این قرائت که قبل از آن ماده و انرژی نیز وجود نداشت -در برابر نظریه ازلی بودن ماده و انرژی-، راه را برای اثبات وجود خداوند متعال راحتتر میکند؛ بلکه این نظریه با این قرائت میتواند دلیل خوبی برای اثبات وجود خداوند باشد؛ زیرا اثبات میکند جهان کنونی سابقه عدم مطلق داشته است و بدیهی است چیزی که سابقه عدم مطلق داشته برای تحقق نیازی به آفرینندهای غیر خود دارد؛ زیرا خلقت بدون خالق یا خلقت به واسطه خود هر دو مستلزم تناقض است؛ یعنی مستلزم این است که هم خالق دارد و هم ندارد.
- نظریه مهبانگ با وجود خدای متعال منافات ندارد؛ زیرا اولا: همانگونه که اشاره کردیم در انفجار بزرگ، بینظمی ثابت نشد؛ بلکه تنها نظم موجود در آن کشف نشده است.
ثانیا: وجود این همه نظم در جهان، دلیل محکمی بر وجود خدای متعال است، و درکنشدن نظم و یا حتی وجود بینظمی در یک موضوع خللی بر برهان نظم ایجاد نمیکند.
ثالثا: برهان نظم تنها دلیل برای اثبات وجود خداوند نیست؛ بلکه دلایل عقلی بسیار قویتری مانند «برهان وجوب و امکان» در ارتباط با این موضوع وجود دارد:
«به یقین در جهان خارج، موجودی هست. این موجود اگر واجب الوجود باشد، ادعای ما -که وجود خداوند یا همان واجب الوجود است- ثابت میشود، و اگر ممکن الوجود باشد، با توجه به نیازمندی آن به علت و با توجه به امتناع تسلسل و دور، به موجود دیگری نیاز دارد که وجودش معلول موجود دیگری نباشد و چنین موجودی، واجب الوجود(یا همان خداوند) است.
چنانکه آسانترین و بهترین راه شناخت وجود خداوند، راه دل یا برهان فطرت است؛ یعنی در درون اعماق روح انسان، شناخت، گرایش و عشق به خداوند نهفته است. هرچند گاهی آداب و رسوم خرافی، تربیتهای غلط، تلقینهای سوء، غفلت و غرور، به خصوص هنگام سلامت و وفور نعمت، پردههایی بر آن میافکند، ولی هنگامی که طوفان حوادث از هر سوی وزیدن گرفت و گرداب مشکلات در برابر انسان نمایان شد، انسان دست خود را از تمام اسباب ظاهری کوتاه میبیند و از همه جا ناامید میشود، در این هنگام است که پردهها کنار میرود و آن نقطهی نورانی دل آشکار میشود و هرگونه فکر شرکآلود را از دل زدوده و در کوره این حوادث از هر ناخالصی خالص میگردد، و انسان با یقین کامل خدا را حاضر و ناظر میبیند.[10]
- اگر مهبانگ را رخدادی بینظم بپنداریم، این پرسش به وجود میآید که چگونه رخداد کاملا بینظمی، میتواند آفریننده جهانی منظم باشد؟! اگر معتقد باشیم که نیازی نیست بین علت و معلول، تناسب و سنخیت وجود داشته باشد، در آن صورت ساختمان تمام دانشها منهدم خواهد شد، و در این صورت چگونه استدلال میشود که با وجود بینظمی جهان خود بخود به وجود آمده و نیازی به آفریننده ندارد؟ چون پذیرش و بیان هر استدلال مستلزم پذیرش قانون علیت و قبول لزوم رابطه حقیقی بین علت و معلول است؛ و گرنه هر چیزی می تواند علت هر چیزی باشد و هر چیزی می تواند معلول هر چیزی باشد؛ مثلا بینظمی را هم بتوان دلیل بر وجود خداوند دانست!
- منظور از جهان چیست که ادعا شده است، سازنده خود است؟!
آنچه در خارج وجود حقیقی دارد عناصر، اتمها و مولکولها است، و گرنه جهان به معنای مجموعه یک مفهوم ذهنی، واقعیت خارجی ندارد تا بتواند منشأ وجود خود یا دیگران گردد!
و اگر منظور از جهان، همان عناصر باشد، با تعریفی که از آنها ارائه میشود که هوشمند نیستند و شعور، محبّت و عاطفه ندارند، چگونه کارهای هوشمندانه(نظم جهانی) انجام میدهند؟ و چگونه موجود هوشمندی به نام انسان را پدید میآورند که دارای ادراک، محبت و عاطفه است؟
حقیقتا فرض پیدایش جهان از بینظمی و بدون وجود شعور، محبت و عاطفه، چقدر زندگی را سرد، بیروح و افسرده میکند و موجب ترویج پوچگرایی میشود و بحران بیهویتی در جامعه بشری را تشدید میکند، و باعث گسترش خودکشی، قتل، سرقت و ناهنجاریهای اجتماعی میشود؛ و فرض پیدایش خلقت از منبع بیپایان و مملو از قدرت، شعور، عشق و عاطفه چقدر زندگی را با نشاط و پر از عشق و زیبایی میکند؛ زیرا احساس میکند همیشه با منبع بیپایان قدرت و شعور و عشق متصل است؛ زندگی و جهان و همه افراد را زیبا میبیند و به همه عشق میورزد؛ و در طول تاریخ شاهکارهای عاشقانهای که خلق شدند همه از ناحیهی خداپرستان عالم بود:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است.[11]
- اگرچه هاوکینگ فیزیکدان برجستهای بود و نظریاتش در زمینه این دانش میتواند قابل پذیرش باشد، ولی این موضوع، دلیل نمیشود که نظریات او در دانشهای دیگر نیز ارزشمند باشد و همانگونه که مشاهده شد، هاوکینگ تلاش نمود تا به صورت نادرست از روش فلسفی استفاده کند و موضوع فیزیکی انفجار بزرگ را با نفی وجود خداوند پیوند بزند؛ از اینرو برخی بر این باورند که هاوکینگ برای کسب درآمد و دریافت پول بیشتر، چنین ادعاهایی را مطرح نموده است.[12]
- ذات و حقیقت وجود خداوند برای بشر قابل شناخت نیست؛[13] چنانکه شناخت دقیق تمام آثار و مراحل خلقت برای بشر عادی ممکن نیست؛ جهان خلقت منحصر در عالم ماده نیست چنانکه جهان مادی فعلی نیز معلوم نیست اولین و آخرین جهان باشد، ممکن است قبل از این جهان، جهانهای دیگری وجود داشتند، چنانکه ممکن است بعد از این جهان نیز جهانهای دیگری به وجود آیند.[14]
[1]. ر. ک: https://fa.wikipedia.org/wiki
[2]. «أمْ َخُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ». طور، 35.
[3]. «وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ». جاثیه، 24.
[4]. ر. ک: «نظریه هاوکینگ و پیدایش جهان»، 9931.
[5]. ر. ک: https://hekmateislami.com/?p=9849
[6]. «عدم الوجدان لایدل علی عدم الوجود».
[7]. الحیدری، السید رائد، المقرر، فی توضیح منطق المظفر، ج 3، ص 340 -342.
[8]. ر. ک: اشاره قرآن به نظریه انفجار بزرگ؛ ماده اوّلیه جهان؛
[9]. ر. ک: خلق از عدم؛ تجلی صفات خدا در مخلوقات؛ خداوند قبل از خلقت عالم؛ مقصود خلقت از لا شیء.
[10]. ر. ک: «راههای شناخت خدا»، 479.
[11]. سعدی، غزلیات.
[12]. رضا منصوری فیزیکدان ایرانی و استاد دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف که چند مرتبه موفق به دیدار با استیون هاوکینگ شده است. از نظر منصوری طرح این مدعیات از سوی هاوکینگ نه تنها هیچ جایگاه علمی ندارد؛ بلکه بیشتر به یک نمایش رسانهای شباهت دارد که وی با انگیزه تامین نیازهای مالی خود به بیان آنها میپرداخت. منصوری بر این باور است که این سخنان هرگز در مجامع علمی مورد قبول و حتی مورد بحث و گفتوگو واقع نشد؛ چراکه از نظر علم مدرن، دانش تجربی توانایی پردازش مسائل مابعدالطبیعه را ندارد. ر. ک: ;:https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/12/23/1681146
[13]. ر. ک: شناخت ذات خدا؛ امکان شناخت خدا.
[14]. ر. ک: حدوث و قدم عالم از دیدگاه فلاسفه و متکلمان؛ رابطه بین عوالم هستی و مسئله تناسخ؛ «تعداد عوالم موجود در زمین»، 117440؛
«منظور از دوازده هزار عالم، در روایت امام صادق(ع)»، 77393؛ «معنا و تفسیر عالمین»، 55811.