لطفا صبرکنید
1466
واژه «حَمیم» صیغه مبالغه از ریشه «حمم» به معنای داغ و حرارت شدید است.
راغب اصفهانی در المفردات میگوید: آب گرمى را که از منبع خود خارج میشود، «حمّه» گویند. و به همین اعتبار به عرق انسان و حیوان حمیم گفته میشود. حمّام را به جهت آب گرم و یا به جهت اینکه سبب عرق کردن است حمّام گفتهاند. و به خویشاوند مهربان حمیم گفته میشود، گویى که در حمایت خویشان خود حادّ و داغ میشود.[1] و حمیم دوست نزدیکی است که بسیار متصل به قلب انسان باشد: «والحمیم الصدیق القریب أی الدانی من القلب».[2]
در برخی از لغتنامهها آمده است: حمیم به معنای چیز داغ و با حرارت بوده؛ خواه حرارت مادی، مانند آب جوش و خواه حرارت معنوی، مانند دوست و ولیّ انسان.[3]
این واژه بیست بار در قرآن به صورت «حمیم»، «الحمیم» و «حمیما»، مورد استفاده قرار گرفته که شش مورد آن به معناى مهربانی و دوستی، و بقیّه به معناى آب و یا مایع در حال جوشیدن است. مانند:
«وَ ذَرِ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا ... لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ...»؛[4]
و رها کن کسانى که دین خود را به بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنیا، آنها را مغرور ساخته،... برای آنها نوشیدنی از آب سوزان است.
«وَ لا یَسْئَلُ حَمیمٌ حَمیماً»؛[5] و هیچ دوست صمیمى سراغ دوست صمیمیاش را نمیگیرد!
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 254- 255، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، آقا بزرگ، محقق، قصیرعاملی، احمد، ج 8، ص 503، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
[3]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص 288، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[4]. انعام، 70.
[5]. معارج، 10.