
لطفا صبرکنید
1
- اشتراک گذاری
قرآن کریم در آیه 96 سوره صافات میفرماید: «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ»؛ (خدا شما و آنچه میسازید را آفریده است).
جبریها(اشاعره) به این آیه استدلال کرده و معتقدند «ما»ی موجود در آیه مصدرى است، نه موصوله، که تقدیر آن چنین میشود: «و اللّه خلقکم و عملکم»، یعنی «خداوند شما و عمل شما را آفریده است». و از همینرو نتیجه میگیرند که تنها خداوند است که افعال بندگانش را میآفریند.
به عبارت دیگر، انسانها در انجام کارهای خود مختار نیستند؛ بلکه آنان هر کارى که خدا آفریده است را انجام خواهند داد!
در رد نظر اشاعره باید گفت؛ این آیه بر مدعاى آنها دلالت ندارد؛ زیرا هنگامی که این آیه را با توجه به آیه پیشین(أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ) بسنجیم، مختار بودن انسانها به خوبی از آنها به دست میآید؛ چون در آن آیه، خداوند تراشیدن را به خود مشرکان نسبت میدهد و تراشیدن بتها و پرستش آنها را فرایندی جبری و از پیش تعیین شده نمیپندارد؛ زیرا در این صورت، توبیخ مندرج در آیه بعد معنایی نخواهد داشت؛ اما مشاهده میکنیم که خداوند در آیه دوم در مقام اعتراض و توبیخ برآمده و میگوید: چگونه آنچه خود ساختهاید را خداى خود قرار میدهید، در صورتى که آفرینش تمام هستی از جمله آفرینش خود شما، مواد و نیرویی که به کار میبرید و سنگ و چوبی را به صورت بت در میآورید و ... همه و همه به دست خداوند است؟! یعنی چرا شما به جای آنکه آفریدگارتان را پرستش کنید، آنچه خود با اختیار و با نیروی خدادادی ساختهاید را میپرستید؟!
به چنین استفهامى، استفهام توبیخى(سرزنش) میگویند که دلیلی بر بطلان راه و روش چنین مردمانی است؛ یعنی خداوند درصدد بیان این موضوع است که آنچه انسان با دست خود تراشیده، صلاحیت ندارد که مدبّر انسان و معبود او باشد؛ زیرا آفریدگار انسان و اعمالش خدا است، و روشن است که خلقت از تدبیر جدا نیست. پس همانگونه که خداى متعال آفریننده انسان است، ربّ او هم هست و این از سفاهت و حماقت است که انسان خداى عزیز و ربّ واقعى را کنار گذاشته و سنگ و چوب را پرستش کند.
اگر -همانگونه که اشاعره میگویند- منظور آیه این بود که اعمال انسانها به صورت جبری توسط خداوند آفریده شده و اراده آنان هیچ نقشی ندارد، دیگر توبیخ و تقبیح معنایی نداشت؛ زیرا بندگان میتوانند به سادگی جواب خدا را بدهند که اختیاری در این کار نداشتند!
علاوه بر این، به جبریه باید گفت، اگر عمل تراشیدن از خداوند باشد، چرا پس به لفظ «تعملون» به مردم بتپرست نسبت داده میشود، و اگر کار خداوند باشد تناقض لازم میآید![1]
گفتنی است بیگمان هر عملى از هر عاملى بروز نماید، خواه به اختیار یا بدون اختیار مستند به خداوند است، لکن خدای متعال از راه فضل و کرم، انسان را به همین صفت مختار بودن او در عمل، بر تمام موجودات فضیلت و برترى داد، و وى را نماینده صفت مختار بودن قرار داد، به گونهای که ملائکه مقرب او هم چنین فضیلتى را ندارند.
مفسران در تفسیر آیات مورد گفتوگو میگویند که در آنها حذف و اختصارگویى به کار رفته و از بیان جزئیاتی، مانند دستگیرى حضرت ابراهیم(ع)، آوردنش در جلوی چشم مردم، بازجویى کردن از او و ... صرف نظر شده است.
با این بیان روشن گردید که کلمه «ما» در جمله «ما تَنْحِتُونَ» موصول است، و رابط آن -که ضمیرى است که از صله به موصول برمیگردد- حذف شده، و تقدیر آن «ما تنحتونه» است و بر این اساس، بر خلاف نظر جبریه، بهتر به نظر میرسد که «ما» در جمله «وَ ما تَعْمَلُونَ» را نیز مصدریه ندانیم؛ بلکه آنرا موصول دانسته و تقدیر آنرا «ما تعملونه» در نظر بگیریم که نتیجهاش آن خواهد شد که آنچه انسان با اراده خود انجام میدهد نیز تحت اراده خداوند است؛ یعنى خدا خواسته است که انسان آنرا بخواهد و به اختیار خود انجام دهد. و این اراده خداى تعالى باعث نمیشود که اراده انسان باطل و بیاثر باشد، و در نتیجه عمل او یک عمل جبرى و بیاختیار شود.
گفتنی است که افعال بندگان اگرچه با اختیار آنها صادر میشود؛ اما تا به مشیت الهى نباشد، صادر نمیشود و تحقق پیدا نمیکند. چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«ما قَطَعْتُمْ «مِنْ لِینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ»؛[2](هر درخت باارزش خرمایی را که قطع کردید، یا آنکه آنرا به حال خودش رها کردید، همه و همه به فرمان خدا بود).
[1]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 703- 704، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 150، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق، بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 11، ص 99، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
[2]. حشر، 5.