
لطفا صبرکنید
1
نخست باید گفت؛ تمام موجودات -از جمله مورچهها- مأمور به اطاعت خدا هستند و طبیعی است که باید فهمى هم داشته باشند که اسباب طاعت را درک کنند، اگرچه ما از جزئیات آن آگاه نباشیم.
امروزه با پیشرفت علم، هر روز بیشتر از دیروز به تواناییهای موجودات پی برده و قدرت خدا را بیشتر و بهتر مشاهده میکنیم.
بر این اساس، از لحاظ عقلی، محال نیست که حیواناتی مانند مورچه، با روشهایی غیر معمول -مانند استفاده از جریان باد، امواج صوتی، بازگشت نور، حس بویایی، حرکت پرندگان و ...- متوجه رخدادهای پیرامونی شده و حتی با دقت تمام از جزئیات آنها آگاه شوند، چه اشکالى دارد مورچهای که برخی دانهها -مانند کنجد- را قبل از ذخیرهسازی نصف میکند تا بر اثر رطوبت سبز نشود، این توانایی نیز از سوی خداوند در اختیارش قرار گرفته باشد که به سرعت از خطرها آگاه شود و بداند چه چیزهایى باعث پایمال شدن و در هم کوفته شدنش میگردد.[1]
البته، با تمام پیشرفتهایی که در شناخت جهان حیوانات حاصل شده، هنوز ابهامات زیادی در این زمیه وجود دارد.
خانهسازى زنبور عسل، نظمى که بر کندو حکم فرما است، دقت مورچگان در جمعآورى نیازمندیهاى زمستان، طرز ذخیره و انبار آنها، دفاع حیوانات از خود در برابر دشمن، پیدا کردن لانه و خانه خود از فاصلههاى بسیار دور دست، و صدها و هزاران مورد مشابه، نشان میدهد که بسیاری از ریزهکاریهایی دنیاى مرموز حیوانات هنوز براى ما کشف نشده است.
از این گذشته،بسیارى از حیوانات بر اثر آموزش و تربیت، کارهاى شگفتانگیز دیگری انجام میدهند که حتى انسانها از انجام آن عاجزند.
در همین راستا، هنوز کاملا روشن نیست که حیوانات تا چه اندازه از دنیاى انسانها با خبرند؟ آیا به واقع آنها میدانند که ما کیستیم و چه میکنیم؟ ممکن است ما در آنها چنین هوش و ادراکى را سراغ نداشته باشیم، ولى آیا این به معناى نفى آن است؟! روى این حساب، اگر در داستان فوق خواندیم که مورچگان از آمدن لشکر حضرت سلیمان(ع) به آن سرزمین با خبر شدند و اعلام کردند به لانههای خود بروند تا زیر دست و پاى سپاهیان له نشوند، و سلیمان(ع) نیز از این ماجرا آگاه شد زیاد جاى تعجب ندارد.
علاوه بر این، حکومت سلیمان توأم با کارهای خارقالعاده و اعجازآمیز بود، روى همین اصل، بعضى از مفسران گفتهاند که دارا بودن این سطح آگاهى از ناحیه قشرى از حیوانات در عصر سلیمان(ع) خود یک اعجاز و خارق عادت بود، و مانعى ندارد که عین آنرا در سایر زمانها احیانا نبینیم.
با توجه به آنچه گفته شد، هیچ دلیلى وجود ندارد که ما داستان سلیمان(ع) و مورچگان، یا سلیمان و هدهد را بر کنایه و مجاز و یا زبانحال، و مانند آن حمل کنیم، هنگامى که حفظ ظاهر آن و حمل بر معناى حقیقى امکانپذیر است.[2]
[1]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 336، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 7، ص 193، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.
[2]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 435- 436، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.