لطفا صبرکنید
11556
- اشتراک گذاری
در خصوص علت و حکمت تشریع دو سجده سهو، در روایت آمده است که آن دو «مرغمتان»[1] نسبت به شیطان هستند، که با توجه به معانی ماده رغم،[2] یعنی سجده سهو باعث خواری و خشم شیطان و نوعی مخالفت و دشمنی با شیطان است.
اما این که چگونه دو سجده سهو، باعث خواری و خشم شیطان می شوند، باید به ارزش سجده، در عالم بندگی توجه کرد.
بنابر روایات: سجده نهایت بندگی بنی آدم به شمار می آید،[3] نزدیک ترین حالت بنده به ذات حق تعالی است.[4] سخت ترین حال برای شیطان این است که ببیند انسان در حال سجده است.[5]
امام خمینی (ره) در مورد اسرار و رازهای حالت سجده می فرماید: راز اصل سجده، ترک خویشتن، چشم از خود شستن و چشم بستن از ما سوی الله می باشد، سرّ قرار دادن سر بر خاک، چشم پوشیدن از مقامات خود و علامت تسلیم تام بودن و توجه به اصل خویش و یادآوری از نشئه خاکی خود است.[6]
لذا فراموشی، شک و سهو در نماز، گرچه یک گناه محسوب نمی شود، اما نوعی نقص معنوی در مقام بندگی ذات حق تعالی محسوب می شود و به همین جهت ذات حق تعالی از بنده ی خود خواسته است تا آن را با بهترین جزء نماز که سجده است، جبران نماید که مایه ی خواری و خشم شیطان شود.
در خصوص این پرسش که اولین شخصی که سجده ی سهو به جا آورد چه کسی بود، در برخی از روایات آمده است که: نبی خاتم (ص) در نماز چهار رکعتی، با خواندن رکعت دوم سلام داد. در این جا با یادآوری اصحاب نماز را ادامه و چهار رکعت خواند و پس از آن، سجده سهو به جا آورد.[7]
این مسئله یکی از مباحث فقهی و مرتبط با مباحث کلامی است. اما فقهاء در آن اتفاق نظر ندارند، عده ای به جهت تعارض با ادله دیگر و تنافی با عصمت پیامبر(ص) چنین روایاتی را غیر قابل پذیرش می دانند، و عده دیگری به خاطر وجود سند معتبر و با توجه به این که در متن بعضی از آنها اشاره شده که این قضیه به خواست خداوند متعال اتفاق افتاد و باعث رحمت برای مردم بود، می گویند هیچ منافاتی با ادله دیگر و با مقام والای عصمت آن حضرت ندارد، و آن را می پذیرند.[8]
[2] فرهنگ جدید فارسی – عربی، ترجمه المنجد، ماده رغم.
[3] جامع احادیث الشیعة، ج 5، ح 235: به نقل از رازهای نماز، ص 130.
[4] جامع احادیث الشیعة، ج 5 و حدیث 2934: به نقل از همان، ص 123.
[5] عروة الوثقی، ج 1، ص 534.
[6] آداب نماز، ص 356، 357، 360، امام خمینی (ره).
[7] وسائل الشیعة، ج 8، ابواب الخلل الوانع فی الصلاة، باب 3، حدیث 10417 و 4، 11، 13، 15، 16، 17؛ باب 14، حدیث 484، باب 19، حدیث 10516، باب 32، حدیث 10561.
[8] برگرفته از پاسخ سؤال 644 (سایت: 1022).