
لطفا صبرکنید
62128
- اشتراک گذاری
مسئله مورد پرسش یکی از احکام الهی است که در قرآن کریم آمده است. معنایش آن این است که زناکار وقتى در جامعه مشهور به این کار شد، و حد زنا بر وی جارى شد، و در عین حال توبه نکرد، دیگر حرام است که با زن پاک و مسلمان ازدواج کند. او باید یا با زن زناکار و یا مشرک ازدواج نماید. همچنین زن زناکار اگر زنایش شهرت یافت، و حد هم بر او جارى شد، ولى توبهاش آشکار نشد، دیگر بر او ازدواج با مرد مسلمان و پاک حرام میشود، او نیز باید با مردى مشرک، یا زناکار ازدواج کند؛ اما کسانی که در گذشته به جهت غفلت و یا نادانی فریب شیطان را خورده و دست به این کار زدهاند، و از کرده خود پشیماناند و توبه نمودند و هرگز به سراغ این کار نمیروند، به یقین حکم این آیه شامل حال آنان نخواهد شد؛ چرا که انسان گناهکار با توبه واقعی پاک میشود، در زمره مؤمنان قرار میگیرد، و این (ازدواج با زن زناکار) به شهادت قرآن کریم از مؤمنان به دور است. و به فضل و وعده الهی نصیب آنان زنان مؤمنه پاک و عفیف خواهند شد.
قرآن کریم میفرماید: «مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمیکند و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود درنمیآورد و این کار بر مؤمنان حرام شده است»![1]
برای دریافت درست معنای این سخن خداوند در قرآن کریم، این مسئله باید از جنبههای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد تا مشخص شود که این یک قاعدۀ کلّی استثناناپذیر است، یا تابع شرایط خاصی است؟
برای هرچه روشنتر شدن مسئله، نخست به بیان شأن نزول آیه میپردازیم.
شأن نزول
آنچه را که مفسران در شأن نزول این آیه میگویند؛ این است که وقتى مهاجران به مدینه آمده بودند، فقیر و تنگدست بودند. در مدینه زنان فاحشه وجود داشتند که از کرایه دادن خود توانگرترین مردم مدینه شده بودند. عدهاى از مهاجران بیبضاعت به طمع مال، خواستار ازدواج با آنان شدند و گفتند: با اینها ازدواج میکنیم و زندگى میکنیم تا خداوند بینیازمان کند. آنان در این مورد از پیامبر اسلام(ص) اجازه خواستند که این آیه، در تحریم ازدواج مردان مسلمان با زنان بدکاره نازل شد.[2]
بعضى از مفسّران نیز در شأن نزول آیه چنین نوشتهاند:
مردى از مسلمانان از پیامبر(ص) اجازه خواست که با «امّ مهزول» -زنى که در جاهلیت به آلودگى معروف بود و حتى پرچمى براى شناسایى بر در خانه خود نصب کرده بود!- ازدواج کند، آیۀ فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.[3]
تفسیر آیه
در اینکه آیا این آیه در بیان یک حکم کلّی الهى است، یا خبر از یک واقعه خارجى و طبیعى میدهد، میان مفسّران بحث و گفتوگو است.
- برخی از مفسّران معتقدند آیه تنها یک واقعیت عینى را بیان میکند که افراد آلوده همواره دنبال آلودهها میروند؛ اما افراد پاک و باایمان هرگز تن به چنین آلودگیها و انتخاب همسران آلوده نمیدهند، و آنرا بر خود تحریم میکنند، شاهد این تفسیر همان ظاهر آیه است که به صورت «جملۀ خبریه» بیان شده است.[4]
البته، برخی میگویند؛ آیه در مقام اِخبار از مقدار لیاقت مرتکبان این عمل زشت است، و میخواهد بگوید افراد پلید همان پلیدیها را دوست میدارند، و لیاقت بیش از آنرا ندارند. آدم زناکار به جهت خباثت و پلیدى ذاتش، جز به همسری مانند خود تمایل ندارد. او از زنى خوشش میآید که مانند خودش زناکار و پلید، و یا بدتر از خودش زنى مشرک و بیدین باشد. همچنین زن زناکار جز به مردى مثل خود، و یا بدتر از خود (مشرک و بیدین) تمایل ندارد.[5]
پس آیه شریفه در مقام بیان اکثری است، همچنانکه در آیه دیگر از همین سوره فرموده است:
«الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ»؛[6] زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکاند.
- اما گروه دیگر بر آنند که این جمله بیان یک حکم شرعى و الهى است، به ویژه میخواهد مسلمانان را از ازدواج با افراد زناکار باز دارد. شاهد این تفسیر جمله «و حُرِّمَ ذلِک عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» است که در آن تعبیر به تحریم شده است.[7]
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان میگوید؛ حاصل معناى آیه با کمک روایات وارده از سوی اهلبیت(ع) این است که مرد زناکار وقتى در جامعه مشهور به این کار شد، و حد زنا بر وی جارى شد، و در عین حال توبه نکرد، دیگر حرام است که با زن پاک و مسلمان ازدواج کند، او باید یا با زن زناکار و یا مشرک ازدواج نماید. همچنین زن زناکار اگر زنایش شهرت یافت، و حد هم بر او جارى شد، ولى توبهاش آشکار نگشت، دیگر بر او ازدواج با مرد مسلمان و پاک حرام میشود، او نیز باید با مردى مشرک، یا زناکار ازدواج کند.
بنابر این، این آیه، بر احکام خود محکم و باقى است که نسخ نشده، و احتیاج به تأویل هم ندارد، و اگر در روایات حکم را به صورت اقامه حد و ظهور توبه مقیّد کردهاند، ممکن است این قید را از سیاق آیه نیز استفاده کرد؛ براى اینکه حکم به تحریم نکاح، در آیه شریفه، بعد از امر به اجرای حد است، و همین بعد واقع شدن، ظهور در این دارد که مراد از زانى و زانیه، زانى و زانیۀ حد خورده است. همچنین اطلاق زانى و زانیه، ظهور در کسانى دارد که هنوز به این عمل زشت خود ادامه میدهند، و شمول این اطلاق به کسانى که توبه نصوح کردهاند، از دأب و ادب قرآن کریم بعید است.[8]
- قول دیگر آن است که حکم این آیه نسخ شده است.[9] بلی در ابتدای اسلام به حکم این آیه نکاح زانیه حرام بود؛ اما بعد از آن خدای متعال با آیه «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ»،[10] آنرا منسوخ کرد. در نتیجه زانیه در ایامای(زنان و مردان مجرد) مسلمانان داخل شد؛ لذا کسی که با زنی زنا کرد، جایز است که با او ازدواج کند، و برای غیر او نیز جایز است که با این زن ازدواج کند.
دلیل بر این نظر روایتی است که میگوید: مردی خدمت پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، همسرم از ارتباط(زنا) با دیگران پرهیز نمیکند. پیامبر(ص) فرمود: او را طلاق بده. گفت: من او را دوست دارم و او زیبا است. فرمود: از او لذت ببر. در روایتی دیگر آمده است: پس او را نگهدار.
- نظر دیگر آن است که نکاح در این آیه به معناى جماع است؛ یعنی مرد زناکار فقط با زن زناکار زنا میکند، همچنین بر عکس، یعنی زن زناکار فقط با مرد زناکار، زنا میکند؛ لذا این خطاب در مقام بیان اکثری است و به مورد غالب نظر دارد؛ چون غالبا اینگونه است که مرد زناکار با زن زنا دهنده و زن زنا دهنده با مرد زناکار مرتکب این عمل میشوند.[11]
نتیجه اینکه، حکم ازدواج مردان زناکار با زنان فاحشه یا مشرک و یا برعکس، ناظر به کسانی است که:
- به این کار زشت شهرت دارند؛ 2. حکم الهی حد بر آنها جاری شده باشد؛ 3. از این کار خود توبه نکرده باشند.
البته، گفتنی است؛ این بدان معنا نیست که این حکم لزوماً شامل کسانی میشود که این سه ویژگی را داشته باشند، و اگر یکی از اینها نباشد، همسر پاک نصیبشان میشود؛ بلکه ممکن است کسی حد بر او جاری نشده، و یا اشتهار به زنا نداشته باشد؛ اما به طور قطع نمیتوان گفت همسر پاک و عفیف قسمت وی میگردد.
اما کسانی که در گذشته به جهت غفلت و یا نادانی، فریب شیطان را خورده و دست به این کار زدهاند، و از کرده خود پشیماناند، توبه کرده و هرگز به سراغ این کار نمیروند، به یقین حکم این آیه شامل حال آنان نخواهد شد؛ چرا که انسان گنهکار با توبه واقعی در زمرۀ مؤمنان قرار میگیرد، و این (ازدواج با زن زناکار) به شهادت قرآن کریم از مؤمنان به دور است. امید است به فضل الهی زنان مؤمنه پاک و عفیف نصیب آنان شود.
در ذیل این آیۀ شریفه، روایاتى در منابع حدیثی آمده است که زناشویى با زن یا مرد زناکار حرام است؛ و از اینرو بر مؤمنان واجب است که از مجموعههاى زناکاران دورى گزینند، بلى، اگر مرد یا زن زناکار توبه کرده باشند، زناشویى با آنها جایز است.[12]
مانند اینکه امام صادق(ع) میفرماید: این آیه در مورد مردان و زنانى است که در عصر رسول خدا(ص) آلوده به زنا بودند، خداوند مسلمانان را از ازدواج با آنها نهى کرد، و هم اکنون نیز مردم مشمول این حکماند، هر کس مشهور به این عمل شود، و حد الهى به او جارى گردد، با او ازدواج نکنید تا توبهاش ثابت شود.[13]
البته، طبیعت زندگى اجتماعى این است که مردان و زنان شریف جز همانند خود را نمیجویند، در حالى که بر عکس میبینیم مردمى که از لحاظ اخلاقى فرو غلتیدهاند غیر همگونان خود را میجویند؛ از اینرو و براى خطرناک بودن در هم آمیختگى، خداوند میخواهد که مجموعه مردان و زنان زناکار را از جامعه جدا سازد تا اجتماع را با دیواری بلند و مستحکم از پاکدامنى و شرف حفظ و حراست کند.[14]
[1]. نور، 3.
[2]. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ترجمه، ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ج 1، ص 176، تهران، نشر نى، 1383ش.
[3]. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 197- 198، تهران، ناصر خسرو، 1372ش؛ قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 13، ص 168، تهران، ناصر خسرو، 1364ش.
[4]. ابوحیان، محمد بن یوسف، البحر المحیط فى التفسیر، ج 8، ص 9-10، بیروت، دار الفکر، 1420ق؛ فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحى القرآن، ج 16، ص 227، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، 1419ق؛ قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 9، ص 244، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، 1368ش. گفتنی است که بسیارى از احکام به صورت «جمله خبریه» بیان شده است، و لازم نیست همیشه احکام الهى به صورت «امر» و «نهى» باشد.
[5]. مجمع البیان، ج 7، ص 125؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 5، ص 297- 398، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1424ق؛ مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج 18، ص 70- 71، بیروت، داراحیاء التراث العربى.
[6]. نور، 26.
[7]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 361-362، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1374ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 79- 80، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 79- 80.
[9]. ابن ادریس شافعی، محمد، احکام القرآن، ج 1، ص 178، بیتا، بیجا.
[10]. نور، 32.
[11]. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 6، ص 485، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.
[12]. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 354 - 355، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365ش.
[13]. «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً، قَالَ هُنَّ نِسَاءٌ مَشْهُورَاتٌ بِالزِّنَا وَ رِجَالٌ مَشْهُورُونَ بِالزِّنَا شُهِرُوا وَ عُرِفُوا بِهِ وَ النَّاسُ الْیَوْمَ بِذَلِکَ الْمَنْزِلِ فَمَنْ أُقِیمَ عَلَیْهِ حَدُّ الزِّنَا أَوْ مُتَّهَمٌ بِالزِّنَا لَمْ یَنْبَغِ لِأَحَدٍ أَنْ یُنَاکِحَهُ حَتَّى یَعْرِفَ مِنْهُ التَّوْبَةَ»، همان، ص 354.
[14]. ر. ک: مترجمان، تفسیر هدایت، ج 8، ص 258- 259، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1377ش.