لطفا صبرکنید
8251
- اشتراک گذاری
بر اساس آیهی مورد بحث، چنانچه بیگانه و اهل نفاق از مسیر خود پشیمان شده و به ندای فطرت و دعوت اسلام توجه نموده، توبه نماید و به سوى بندگى خداوند مهربان و توبهپذیر باز گردد، خداوند نیز بر حسب حکمت، توبه و بازگشت او را به سوى ایمان خواهد پذیرفت. تکرار لفظ «الله» به جهت این است که به منافقان تأکید کند، زمانی توبه شما پذیرفته میشود و مؤمن حقیقی میشوید که به دامن لطف و رحمت خداوندی، چنگ زنید، و دین خود را براى الله خالص کنید. و بدیهی است که آوردن اسم ظاهر، مقصود گوینده را روشنتر از ضمیر به شنونده میرساند.
تکرار در آیهی شریفهی «إِلَّا الَّذِینَ تَابُواْ وَ أَصْلَحُواْ وَ اعْتَصَمُواْ بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُواْ دِینَهُمْ لِلَّهِ فَأُوْلَئکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْرًا عَظِیمًا»،[1] و آیات نظیر آن در قرآن کریم،[2] به شیوههای سخن گفتن حکیمانه الاهی برمیگردد که یکی از مهمترین آن بلاغت در کلام و به جهت فایدهای تکرار شده است؛ چرا که یکى از شیوهها و روشهایى که قرآن کریم در پیامرسانى خود از آن استفاده کرده، تکرار یک کلمه یا جمله یا یک آیه کامل است. این تکرارها فوائد و آثارى دارد و از محسنات کلام به شمار مىرود. اینگونه تکرارها براى تأکید مطلب و تقریر کلام و یا نشان دادن عظمت و اهمیت موضوع است و در مجموع هدف این است که توجه شنونده به خوبى به سوى موضوع یا مطلب مورد نظر جلب شود.[3] همانطور که در آیهی شریفهی «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ»،[4] ظاهراً طبیعى مىنمود که بگوید: «... فانظروا کیف بدأ الخلق ثم ینشئ ...» ولى به جاى ضمیر، اسم ظاهر «الله» را براى تأکید آورده است تا این معنا را برساند که همان خدایى که نشئت نخستین را شروع کرد، هم او است که نشئت بازپسین را نیز انشاء مىکند.[5]
توضیح اینکه در بلاغت باید سخن بر مقتضای حال مخاطب و مکان و زمان خطاب، ایراد گردد،[6] که بر سه قسم است:
یک. گاهی مقتضای حال مخاطب و زمان و مکان، این است که سخن کوتاه گفته شود؛ مانند اینکه مخاطب بسیار تیز هوش یا خسته است یا زمان کم است یا مکان مناسب نیست که در اصطلاح به آن «ایجاز»، میگویند.
دو. گاهی هم باید سخن به صورت متعارف گفت، به گونهای که لفظ و معنا با هم برابر باشند و شرایط متعارف چنین شیوهای را اقتضا میکند که آن را «مساوات» مینامند.
سه. گاهی شرایط، اقتضا میکند که لفظ، بیشتر از معنا باشد؛ مانند این که مخاطب کُند ذهن یا بیتوجّه یا منکر است، یا سخن دارای اهمیت زیاد است و جمله یا کلمهای را به جهت فایدهای که در تکرار آن است، تکرار میشود. به این شیوه از بلاغت سخن، «اطناب» گفته میشود.[7]
همچنین در علم معانی برای تکرار لفظ یا جمله، نه فایده ذکر نمودند که یکی از آن فایدهها، «تأکید»، برای رسوخ و جای گرفتن معنا در نفس و جان شنونده است.[8]
نظام جهان تکلیف بر اساس آزمایش هر یک از افراد بشر است، در هر لحظه میتوان دربارهی عقیده و مسیر خود تجدید نظر نموده و بدان ادامه و یا مسیر خود را تغییر داد. بر اساس آیهی مورد بحث، چنانچه بیگانه و اهل نفاق از مسیر خود پشیمان شده و به ندای فطرت و به دعوت اسلام توجه نموده توبه نماید و به سوى بندگى خداوند مهربان و توبهپذیر باز گردد، خداوند نیز بر حسب حکمت، توبه و بازگشت او را به سوى ایمان خواهد پذیرفت. و تکرار لفظ «الله» به جهت این است که به منافقان تأکید کند زمانی توبه شما پذیرفته میشود و مؤمن حقیقی میشوید که به دامن لطف و رحمت خداوندی، چنگ زنید، و دین خود را براى الله خالص کنید. و بدیهی است که آوردن اسم ظاهر، مقصود گوینده را روشنتر و آسانتر از ضمیر به شنونده می رساند.
[1]. نساء، 146، «مگر آنها که توبه کنند، و جبران و اصلاح نمایند، به (دامن لطف) خدا، چنگ زنند، و دین خود را براى خدا خالص کنند آنها با مؤمنان خواهند بود و خداوند به افراد باایمان، پاداش عظیمى خواهد داد».
[2]. مانند: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»، «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»؛ شرح، 5 و 6.
[3]. ر.ک: حمدى زقروق، محمود، الموسوعة القرآنیة المتخصصة، ص 460 – 462، وزارة الاوقاف مصر، القاهرة، چاپ: بىنا، 1423ق؛ جعفرى، یعقوب، سیرى در علوم قرآن، ص 270 – 274، اسوه، تهران، چاپ سوم، 1382ش؛ همچنین دربارهی تکرار در قرآن کریم ر.ک: الکرمانى، محمود بن حمزة، أسرار التکرار فی القرآن، دار الفضیلة، القاهرة، چاپ: بىنا، بىتا.
[4]. عنکبوت، 20: «بگو: در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خداوند (به همین گونه) جهان آخرت را ایجاد مىکند یقیناً خدا بر هر چیز توانا است!».
[5]. فراستخواه، مقصود، زبان قرآن، ص 218 و 219، علمى و فرهنگى، تهران، چاپ اوّل، 1376ش.
[6]. جمعی از اساتید حوزه، جواهر البلاغه، ص 32، انتشارات مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم، چاپ پنجم، 1386 ش.
[7]. ر.ک: همان، ص 177 - 184.
[8]. ر.ک: همان، ص 184 – 185.