لطفا صبرکنید
بازدید
11907
11907
آخرین بروزرسانی:
1391/11/16
کد سایت
fa23900
کد بایگانی
28461
نمایه
شرح و تفسیر جمله سمل جلباب الدین در خطبه حضرت زهرا(س)
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث|فدک
اصطلاحات
فدک ، خطبه فدکیه
گروه بندی اصطلاحات
مکانها و مناطق
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
جمله «و سمل جلباب الدین»، درخطبهی فدکیه به چه معنا است؟
پرسش
این عبارت درخطبهی فدکیه به چه معنا است؟: «و سمل جلباب الدین». این مسئله در نتیجه حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) به وجود آمد؟ یا چون جامعه چنین معضلی داشت، آن حوادث در آن به وجود آمد؟
پاسخ اجمالی
«و سمل جلباب الدین»؛ و لباس دین و معنویت کهنه و فرسوده شد. «جلباب» چیزی شبیه عبا و چادر است که تمام بدن انسان را میپوشاند.[1] از آن جهت به دین «جلباب» گفته شده است که تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی دینداران را میپوشاند و دربر میگیرد. «سمل» یعنی کهنه شد.[2]
حضرت زهرا(س) در این سخن میفرماید: پیش از رحلت پیامبر اسلام(ص) دین و معنویت تمام جامعه را پوشانده بود؛ یعنی همهی کارها و امور جامعه بر اساس موازین دینی تنظیم شده بود، ولی با رحلت آنحضرت این پوشش کهنه و فرسوده شد، و گمراهان ساکت به سخن درآمدند!: «و نطق کاظم الغاوین».
هنگامی که پیامبر اسلام(ص) از دنیا رفت، آن گمراهانی که تا به حال سکوت اختیار کرده بودند و منتظر فرصت و موقعیت بودند، از فرصت استفاده کرده و به سخن درآمدند و همه کاره شدند. وقتی افرادی که دشمنی آنان با اسلام آشکار بود میآیند و میداندار میشوند، دیگر حساب بقیه افراد معلوم است و در مقابل، افرادی همچون علی(ع)، سلمان، مقداد، ابوذر و عمار که بیشترین زحمات را در راه اسلام متحمل شدهاند، کنار گذاشته و خانه نشین میشوند.
حضرت زهرا(س) در اینجا با یک جمله کوتاه به این واقعیت تلخ اشاره کردهاند که پس از رحلت پیامبر(ص) این دسته از افراد فرصت را مناسب دیده و به میدان آمدند: «و هدر فنیق المبطلین»؛ و نازپروردگان گروه باطل به صدا درآمدند.
«فنیق» یعنی آدمهای نازپرورده و سختی نکشیده،[3] «هدر» هم یعنی به صدا درآمدن .[4] منظور حضرت این است که نازپروردگان گروه باطل که تا به حال ساکت بودند و در زمان پیامبر(ص) جرأت نداشتند حرفی بزنند، حالا به صدا درآمدهاند: «فخطر فی عرصاتکم»؛ پس در میدانهای شما به جولان درآمدند. آن کسانی که مسلمانان آنان را به حساب نمیآوردند، حالا آمدهاند در عرصه و میدان شما و تصمیم گیرنده شدهاند.
بر این اساس، این حوادث مربوط به پس از رحلت حضرت میباشد. البته بدیهی است؛ به دلیل آنکه تفکرات جاهلی و مشکلات قبل از اسلام کاملاً از بین نرفته بود و به تعبیر روایات، امت اسلامی «قریبو عهد بالجاهلیة»؛[5] نزدیک به زمان جاهلیت بودند، بعد از ارتحال پیامبر(ص) برخی معضلاتی که چون آتشی زیر خاکستر پنهان مانده بودند، مجدداً شعله برافروخت.
حضرت زهرا(س) در این سخن میفرماید: پیش از رحلت پیامبر اسلام(ص) دین و معنویت تمام جامعه را پوشانده بود؛ یعنی همهی کارها و امور جامعه بر اساس موازین دینی تنظیم شده بود، ولی با رحلت آنحضرت این پوشش کهنه و فرسوده شد، و گمراهان ساکت به سخن درآمدند!: «و نطق کاظم الغاوین».
هنگامی که پیامبر اسلام(ص) از دنیا رفت، آن گمراهانی که تا به حال سکوت اختیار کرده بودند و منتظر فرصت و موقعیت بودند، از فرصت استفاده کرده و به سخن درآمدند و همه کاره شدند. وقتی افرادی که دشمنی آنان با اسلام آشکار بود میآیند و میداندار میشوند، دیگر حساب بقیه افراد معلوم است و در مقابل، افرادی همچون علی(ع)، سلمان، مقداد، ابوذر و عمار که بیشترین زحمات را در راه اسلام متحمل شدهاند، کنار گذاشته و خانه نشین میشوند.
حضرت زهرا(س) در اینجا با یک جمله کوتاه به این واقعیت تلخ اشاره کردهاند که پس از رحلت پیامبر(ص) این دسته از افراد فرصت را مناسب دیده و به میدان آمدند: «و هدر فنیق المبطلین»؛ و نازپروردگان گروه باطل به صدا درآمدند.
«فنیق» یعنی آدمهای نازپرورده و سختی نکشیده،[3] «هدر» هم یعنی به صدا درآمدن .[4] منظور حضرت این است که نازپروردگان گروه باطل که تا به حال ساکت بودند و در زمان پیامبر(ص) جرأت نداشتند حرفی بزنند، حالا به صدا درآمدهاند: «فخطر فی عرصاتکم»؛ پس در میدانهای شما به جولان درآمدند. آن کسانی که مسلمانان آنان را به حساب نمیآوردند، حالا آمدهاند در عرصه و میدان شما و تصمیم گیرنده شدهاند.
بر این اساس، این حوادث مربوط به پس از رحلت حضرت میباشد. البته بدیهی است؛ به دلیل آنکه تفکرات جاهلی و مشکلات قبل از اسلام کاملاً از بین نرفته بود و به تعبیر روایات، امت اسلامی «قریبو عهد بالجاهلیة»؛[5] نزدیک به زمان جاهلیت بودند، بعد از ارتحال پیامبر(ص) برخی معضلاتی که چون آتشی زیر خاکستر پنهان مانده بودند، مجدداً شعله برافروخت.
[1]. صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، محقق و مصحح، آل یاسین، محمد حسن، ج ۷، ص ۱۱۴، عالم الکتاب، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 11، ص 345، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[3]. همان، ج10، ص 313.
[4]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 3، ص 517، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[5]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۳۵، ص ۲۸۱، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
نظرات