لطفا صبرکنید
بازدید
36282
36282
آخرین بروزرسانی:
1401/10/03
کد سایت
fa27573
کد بایگانی
32973
نمایه
قوم عمالقه، خشونت در کتاب مقدس
طبقه بندی موضوعی
تاریخ
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
قوم عمالقه چه کسانی بودند؟
پرسش
قوم عمالقه چه کسانی بودند؟ داستان جنگ ابراهیم(ع) با آنان چه بوده است؟
پاسخ اجمالی
عمالقه؛ امتی بزرگ با قامتی دراز و تنومند، آنها قومی باستانی و کهن بودند که در مناطق مختلف جهان سکونت داشتند.
در قرآن به صراحت اسمی از اینان برده نشده است، اما برخی از مفسران، آیاتی که اشاره به اقوامی قوی هیکل و درشت اندام دارد را در وصف گروه عمالقه دانستهاند. از جمله اینها قومی بودند که در سرزمین مقدس زندگی میکردند و موسی(ع) از بنی اسرائیل خواست با آنان وارد جنگ شوند، امّا آنان نپذیرفتند. همچنین بین نژاد قوم عاد و عمالقه نیز ارتباطهایی دانستهاند.
عمالقه پیش از اینکه حضرت ابراهیم(ع) به همراه هاجر به مکه بیایند، در آنجا ساکن بودند و حتی در دورانهایی تولیت کعبه را در اختیار داشته و کعبه را نیز تعمیر کردهاند.
آنها سالهای متمادی در مصر نیز حضور داشتند و حکومتهایی را برای خود تشکیل دادند و فرمانروایانی نیز داشتند. حتی در شام و فلسطین نیز حضور ثابت و جدی داشتند و از دشمنان بنی اسرائیل محسوب میشدند.
در قرآن به صراحت اسمی از اینان برده نشده است، اما برخی از مفسران، آیاتی که اشاره به اقوامی قوی هیکل و درشت اندام دارد را در وصف گروه عمالقه دانستهاند. از جمله اینها قومی بودند که در سرزمین مقدس زندگی میکردند و موسی(ع) از بنی اسرائیل خواست با آنان وارد جنگ شوند، امّا آنان نپذیرفتند. همچنین بین نژاد قوم عاد و عمالقه نیز ارتباطهایی دانستهاند.
عمالقه پیش از اینکه حضرت ابراهیم(ع) به همراه هاجر به مکه بیایند، در آنجا ساکن بودند و حتی در دورانهایی تولیت کعبه را در اختیار داشته و کعبه را نیز تعمیر کردهاند.
آنها سالهای متمادی در مصر نیز حضور داشتند و حکومتهایی را برای خود تشکیل دادند و فرمانروایانی نیز داشتند. حتی در شام و فلسطین نیز حضور ثابت و جدی داشتند و از دشمنان بنی اسرائیل محسوب میشدند.
پاسخ تفصیلی
عمالقه از فرزندان عِمْلِیق بن لاوَذَ بن إرَمَ بن سامِ بن نُوح بودند که در مناطق مختلف پراکنده شدهاند».[1] البته قولی نیز وجود دارد که اینان در بابل بوده و از ایرانیها شکست خورده و به حجاز مهاجرت کردهاند.[2] همچنین اقوالی وجود دارد که اقوام مختلف در جهان آن روز را به عمالقه نسبت دادهاند که پذیرش همه آنها امکان پذیر نیست.[3] برخی نیز آنها را قوم بربر دانستهاند[4] که در این صورت بحث از خاستگاه آنان کاملاً متفاوت میشود.
به هر حال عمالقه؛ امتی بودند بزرگ با قامتی دراز و تنومند. آنها قومی باستانی و کهن، ساکن شمال حجاز بودند. گروهی از این قوم از راه کانال سوئز و یا دریای سرخ وارد مصر شدند و اندک اندک بر تعداد آنان افزوده شد و در فرصتی مناسب بر سلاطین آن دیار حمله کردند و خود حکومتی تشکیل دادند. سرانجام در سال 1703 قبل از میلاد دیگر بار مصریان بر آنان غلبه کردند و ناچار به جزیرة العرب برگشتند».[5]
در قرآن به صراحت اسمی از این قوم برده نشده است اما برخی از مفسران، آیاتی که اشاره به اقوامی قوی هیکل و درشت اندام دارد را در وصف گروهی از همین عمالقه دانستهاند.
موسی(ع) قوم خود را به جنگ با گروهی دعوت میکند. اما از آنجا که این گروه بسیار درشت اندام و قوی هیکل بودند، بنی اسرائیل از همراهی با موسی(ع) سرباز زده و نافرمانی کردند:
«و هنگامى که موسى به قومش گفت: * ... به سرزمین مقدسى که خدا برایتان مقرّر فرموده در آیید و [به گناه، عصیان، سرپیچى از فرمانها و احکام حق] بازنگردید که زیانکار مىشوید* گفتند: اى موسى! مسلماً در آنجا مردمى زورگو و ستمگر قرار دارند، و ما هرگز وارد آنجا نمىشویم تا آنان از آنجا بیرون روند، پس اگر از آنجا بیرون روند البته ما وارد خواهیم شد*... گفتند: اى موسى! تا آنان در آنجایند، ما هرگز وارد آنجا نخواهیم شد، پس تو و پروردگارت بروید [با آنان] بجنگید که ما [تا پایان کار] در همین جا نشستهایم».[6]
مفسران، این قوم که در اینجا از آنها تعبیر به ستمکار شده را گروهی از عمالقه دانستهاند.[7] البته واضح است که تعبیر به ستمکار بودن، در مورد این قوم ساکن در آن مکان خاص بوده و نمیتوان به صرف این آیه، حکم را به تمام عمالقه سرایت داد.
درباره قوم عاد نیز قرآن تعابیری دارد که اشاره به درشت اندامی آنها دارد: «تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ».[8]
برخی از مفسران ارتباطهایی بین قوم عاد با عمالقه برقرار کردهاند. به گونهای که برخی از علما عمالقه را گروهی از قوم عاد دانستهاند.[9]
همانطور که گفته شد، خاستگاه اصلی این گروه حجاز بوده است. آنان پیش از اینکه حضرت ابراهیم به همراه هاجر به مکه برود، در آنجا ساکن بودند[10] و گفته شده است که اسماعیل با دختری از عمالقه ازدواج کرده است.[11] حتی نقل است در دورانهایی تولیت کعبه را نیز اینان در اختیار داشته و کعبه را نیز تعمیر کردهاند.[12]
اما در مورد جنگ حضرت ابراهیم(ع) با عمالقه مطلب چندانی در تاریخ وجود ندارد و تنها در روایتی آمده است: «در آن (مسجد سهله) خانه ابراهیم بوده که از آنجا به سمت عمالقه رفته است ...».[13] بعید نیست که ابراهیم(ع) چنین اقوامی که در مناطق مختلف سکونت داشتند و بنابر معمول آن زمان، غیر خدای یگانه را میپرستیدند را نیز به توحید و خداپرستی دعوت کرده باشد.
عمالقه سالهای متمادی در مصر نیز حضور داشتند و حکومتهایی تشکیل داده و فرمانروایان بزرگی نیز داشتند.[14] آنها علاوه بر مصر در شام و فلسطین نیز حضور ثابت و جدی داشتند و از دشمنان بنی اسرائیل محسوب میشدند و کتاب مقدس بارها و بارها از این گروه نام میبرد.
در کتاب مقدس عمالیق به عنوان دشمنان بنی اسرائیل محسوب میشوند که جنگهایی میان آنان در گرفته است.
بنابر آیات کتاب مقدس، خداوند به سموئیل پیامبر خود میگوید که شاول را به عنوان پادشاه بنی اسرائیل نصب فرموده و او را به جنگ عمالقه بفرستد. شاول نیز در جنگ با عمالقه پیروز شده و آنها را نابود میکند.[15]
به مناسبت نکته جالبی در داستان عمالقه در کتاب مقدس وجود دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست. سموئیل به عنوان پیامبر الهی، از طرف خداوند اینگونه به شاول دستور میدهد: «پس الآن برو و عمالیق را شکست داده، جمیع ما یملک ایشان را بالکل نابود ساز و بر ایشان شفقت مفرما بلکه مرد و زن و طفل و شیرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بکش».[16] حتی بعد از این جنگ که شاول تمام این دستورات را انجام داد و تنها تعدادی از بهترین حیوانات را برداشته و ادعا کرد که میخواسته اینها را برای خداوند قربانی کند؛ مورد مؤاخذه شدید خداوند قرار گرفته و حتی به جهت این عمل از سلطنت خود خلع میشود.[17] این متن مقدس یهودیان و مسیحیان است و هر دو گروه به الهی بودن تک تک کلمات آن اقرار و اذعان دارند. حال با وجود این متن و موارد مشابه در کتاب مقدس، آنها چگونه میتوانند بر ما مسلمانان خرده بگیرند و خود و پیامبران مورد نظر خود را رئوف و مهربان نشان داده و از اسلام خشونت و بیرحمی را فریاد کنند. البته ما پیامبران بنی اسرائیل را قبول داریم و به تمامشان احترام میگذاریم و نیز با توجه به آنکه بر اساس اعتقادمان، کتب مقدس تحریف شدهاند، چنین متونی را به سادگی نخواهیم پذیرفت، اما بیان نکته بدین دلیل بود که مشخص شود آنانی که قرآن را کتابی خشونتآمیز میدانند، رویکردی دوگانه در پیش گرفتهاند.
به هر حال عمالقه؛ امتی بودند بزرگ با قامتی دراز و تنومند. آنها قومی باستانی و کهن، ساکن شمال حجاز بودند. گروهی از این قوم از راه کانال سوئز و یا دریای سرخ وارد مصر شدند و اندک اندک بر تعداد آنان افزوده شد و در فرصتی مناسب بر سلاطین آن دیار حمله کردند و خود حکومتی تشکیل دادند. سرانجام در سال 1703 قبل از میلاد دیگر بار مصریان بر آنان غلبه کردند و ناچار به جزیرة العرب برگشتند».[5]
در قرآن به صراحت اسمی از این قوم برده نشده است اما برخی از مفسران، آیاتی که اشاره به اقوامی قوی هیکل و درشت اندام دارد را در وصف گروهی از همین عمالقه دانستهاند.
موسی(ع) قوم خود را به جنگ با گروهی دعوت میکند. اما از آنجا که این گروه بسیار درشت اندام و قوی هیکل بودند، بنی اسرائیل از همراهی با موسی(ع) سرباز زده و نافرمانی کردند:
«و هنگامى که موسى به قومش گفت: * ... به سرزمین مقدسى که خدا برایتان مقرّر فرموده در آیید و [به گناه، عصیان، سرپیچى از فرمانها و احکام حق] بازنگردید که زیانکار مىشوید* گفتند: اى موسى! مسلماً در آنجا مردمى زورگو و ستمگر قرار دارند، و ما هرگز وارد آنجا نمىشویم تا آنان از آنجا بیرون روند، پس اگر از آنجا بیرون روند البته ما وارد خواهیم شد*... گفتند: اى موسى! تا آنان در آنجایند، ما هرگز وارد آنجا نخواهیم شد، پس تو و پروردگارت بروید [با آنان] بجنگید که ما [تا پایان کار] در همین جا نشستهایم».[6]
مفسران، این قوم که در اینجا از آنها تعبیر به ستمکار شده را گروهی از عمالقه دانستهاند.[7] البته واضح است که تعبیر به ستمکار بودن، در مورد این قوم ساکن در آن مکان خاص بوده و نمیتوان به صرف این آیه، حکم را به تمام عمالقه سرایت داد.
درباره قوم عاد نیز قرآن تعابیری دارد که اشاره به درشت اندامی آنها دارد: «تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ».[8]
برخی از مفسران ارتباطهایی بین قوم عاد با عمالقه برقرار کردهاند. به گونهای که برخی از علما عمالقه را گروهی از قوم عاد دانستهاند.[9]
همانطور که گفته شد، خاستگاه اصلی این گروه حجاز بوده است. آنان پیش از اینکه حضرت ابراهیم به همراه هاجر به مکه برود، در آنجا ساکن بودند[10] و گفته شده است که اسماعیل با دختری از عمالقه ازدواج کرده است.[11] حتی نقل است در دورانهایی تولیت کعبه را نیز اینان در اختیار داشته و کعبه را نیز تعمیر کردهاند.[12]
اما در مورد جنگ حضرت ابراهیم(ع) با عمالقه مطلب چندانی در تاریخ وجود ندارد و تنها در روایتی آمده است: «در آن (مسجد سهله) خانه ابراهیم بوده که از آنجا به سمت عمالقه رفته است ...».[13] بعید نیست که ابراهیم(ع) چنین اقوامی که در مناطق مختلف سکونت داشتند و بنابر معمول آن زمان، غیر خدای یگانه را میپرستیدند را نیز به توحید و خداپرستی دعوت کرده باشد.
عمالقه سالهای متمادی در مصر نیز حضور داشتند و حکومتهایی تشکیل داده و فرمانروایان بزرگی نیز داشتند.[14] آنها علاوه بر مصر در شام و فلسطین نیز حضور ثابت و جدی داشتند و از دشمنان بنی اسرائیل محسوب میشدند و کتاب مقدس بارها و بارها از این گروه نام میبرد.
در کتاب مقدس عمالیق به عنوان دشمنان بنی اسرائیل محسوب میشوند که جنگهایی میان آنان در گرفته است.
بنابر آیات کتاب مقدس، خداوند به سموئیل پیامبر خود میگوید که شاول را به عنوان پادشاه بنی اسرائیل نصب فرموده و او را به جنگ عمالقه بفرستد. شاول نیز در جنگ با عمالقه پیروز شده و آنها را نابود میکند.[15]
به مناسبت نکته جالبی در داستان عمالقه در کتاب مقدس وجود دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست. سموئیل به عنوان پیامبر الهی، از طرف خداوند اینگونه به شاول دستور میدهد: «پس الآن برو و عمالیق را شکست داده، جمیع ما یملک ایشان را بالکل نابود ساز و بر ایشان شفقت مفرما بلکه مرد و زن و طفل و شیرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بکش».[16] حتی بعد از این جنگ که شاول تمام این دستورات را انجام داد و تنها تعدادی از بهترین حیوانات را برداشته و ادعا کرد که میخواسته اینها را برای خداوند قربانی کند؛ مورد مؤاخذه شدید خداوند قرار گرفته و حتی به جهت این عمل از سلطنت خود خلع میشود.[17] این متن مقدس یهودیان و مسیحیان است و هر دو گروه به الهی بودن تک تک کلمات آن اقرار و اذعان دارند. حال با وجود این متن و موارد مشابه در کتاب مقدس، آنها چگونه میتوانند بر ما مسلمانان خرده بگیرند و خود و پیامبران مورد نظر خود را رئوف و مهربان نشان داده و از اسلام خشونت و بیرحمی را فریاد کنند. البته ما پیامبران بنی اسرائیل را قبول داریم و به تمامشان احترام میگذاریم و نیز با توجه به آنکه بر اساس اعتقادمان، کتب مقدس تحریف شدهاند، چنین متونی را به سادگی نخواهیم پذیرفت، اما بیان نکته بدین دلیل بود که مشخص شود آنانی که قرآن را کتابی خشونتآمیز میدانند، رویکردی دوگانه در پیش گرفتهاند.
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس صاحب الجوائب، احمد، ج 10، ص 271، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. زرکلى، خیر الدین، الأعلام؛ قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج 5، ص 88، دار العلم، بیروت، چاپ هشتم،
[3]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: مطهر بن طاهر المقدسى، البدء و التاریخ، ج 3، ص 27، مکتبة الثقافة الدینیة،بى جا، بی تا.
[4]. الطبری أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج 1، ص 207، تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث ، چاپ هشتم، 1387 ق.
[5]. علی اکبر دهخدا ،لغت نامه دهخدا ، کلمه عمالقه، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ،چاپ دوم از دوره جدید، 1377 ش.
[6]. مائده، 20 – 24.
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 1، ص 244، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[8]. قمر، 20: «که مردم را [از زمین] برمىکند [و بعد از آن عذاب] گویى تنههاى نخلى بودند که ریشه کن شدهاند».
[9]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 1، ص 314، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق؛ لسان العرب، ج 10 ص 271.
[10]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 5، ص 218، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[11]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 232، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[12]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3 ص 358، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق ؛ الدر المنثور، ج 1، ص 156.
[13]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج 6، ص 37، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[14]. صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق: خواجوی، محمد، ج 3، ص 348، انتشارات بیدار، قم، چاپ دوم، 1366ش ؛ کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 1، ص 182، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1336ش.
[15]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: سموئیل اول، 15: 1 – 10.
[16]. سموئیل اول، 15: 3.
[17]. برای اطلاعات بیشتر ر. ک: سموئیل اول، 15: 10 – 34.
نظرات