لطفا صبرکنید
51543
- اشتراک گذاری
- دلایل عقلی و همچنین ادله نقلی، ضرورت وجود فرستادگان الهی؛ یعنی پیامبران را برای هدایت و رهبری انسان، جهت دستیابی به سعادت و خوشبختی اثبات میکند.
از سویی انسان به طور فطری در پی سعادت، ترقی و کمال است، و از سویی دیگر ابزاری که برای پی ریزی برنامههای همه جانبۀ زندگی این جهانی، و همچنین برای شناخت و معرفت دنیای ماورای طبیعت؛ در اختیار دارد، نا کارآمد و بسیار ناچیز است. بنابراین با دقت و تأمل در هدف و فلسفه آفرینش و حکمت الهی در مییابیم که به منبع دیگری نیازمندیم که ما را در راه رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی یاری دهد که همان پیامبران الهی باشند؛ به همین جهت است که خداوند حکیم دو حجت و برهان برای انسان قرار داد که بسان دو بال جهت پرواز به سوی سعادت و خوشبختی هستند که همان حجت درونی عقل و حجت بیرونی پیامبرانند.
- از آموزههای دینی اعم از قرآن و روایات به دست میآید که: پیامبران برای مقاصد و برنامههای بس والا از طرف خداوند، برای زندگی این جهانی و آن جهانی انسانها مبعوث شدند که مهمترین رسالت و اهداف آنان عبارتاند از:
دعوت انسانها به پرستش خدای یگانه و دوری از طاغوتها، شکوفایی و پرورش عقل و خرد آدمی، برقراری قسط و عدالت، مبارزه با ظلم و فساد، آزادی انسان و ترویج و گسترش فضایل اخلاقی.
بدیهی است که بشر بدون تعالیم پیامبران الهی، در دستیابی به این اهداف ناکام است و بهترین دلیل بر این مطلب، ملاحظه سرگذشت ملتهایی است که از تعالیم انبیا دوری چستهاند.
پاسخگویی به این پرسش از دیر باز در متون کلامی مطرح بوده است و در کلام جدید و مباحث دینپژوهی هم، بخش زیادی از مباحث را به خود اختصاص داده و از نگاه برون دینی و درون دینی مورد بحث قرار گرفته است. ما در اینجا به جهت اختصار این مسئله را از دو منظر به اجمال بررسی میکنیم.[1]
الف) ضرورت ارسال رسل
انسان به گونهای فطری در پی سعادت و کمال خویش است. از سوی دیگر ابزاری که برای شناخت در اختیار او قرار گرفته است، در پی ریزی برنامهای همه جانبه، برای زندگی این جهانی نیز ناکارآمد است، تا چه رسد به اینکه بتواند زندگی آن جهانی او را سامان بخشد؛ لذا توجه به حکمت الهی، ما را به منبعی دیگر از معرفت، رهنمون میگرداند که منابع دینی از آن به «وحی» یاد کردهاند.
امام علی(ع) در بیان فلسفه بعثت بر این نکته توجه میدهد که بی وجود پیامبران مردم از سود و زیان خود آگاه نمیشوند و حق بندگی را به جای نمیآورند، پیامبران با آوردن شریعت و آگاه ساختن مردم از امر و نهی خدا، راه رستگاری و خوشبختی را به آنان نشان دادند و با اشاره به پاداش و عقوبت اخروی «مبشرین و منذرین»[2] راه رسیدن به این مقصود را هموار ساختند.[3]
شیخ الرئیس در کتاب شفا، درباره ضرورت ارسال پیامبران مطالبی دارد که خلاصهاش چنین است: انسان در زندگی با حیوانات تفاوت دارد و دارای زندگی اجتماعی است. هر کدام از انسانها قسمتی از نیازهای زندگی را به عهده میگیرند و چون قهراً باید با هم زندگی کنند و دارای داد و ستد باشند، به قانون نیازمندند، قوانینی که مطابق با عدالت و تأمین کننده حقوق تمام انسانها باشد. حال که انسان به قانون احتیاج دارد، اگر قانونگذار خود وی باشد دو اشکال پیش میآید:
- انسان احاطه به تمام مصالح و مفاسد ندارد.
- هر کس ممکن است در مقام قانونگذاری مصالح و منافع خود را در نظر بگیرد و طبعاً قانون را به دل خواه خود وضع کند؛ چرا که خودخواهی فطرتاً در انسان وجود دارد.
پس ضروری است، از طرف خداوند متعال که عالم؛ قادر و حکیم است، قانونی برای بشر تنظیم شود که در معاملات و داد و ستدها و زندگی وی عدالت اجتماعی را تأمین نماید. و از آنجا که خدای متعال موجودی مجرد است و بالاتر از آن است که با انسانها تماس و ارتباط داشته باشد، پس باید انسان کاملی که از عالم غیب مطلع و حقایق به او وحی میشود، واسطه بین انسان و خدا باشد و حقایق و قوانین واقعی را به بشر ابلاغ کند. طبیعی است که در قانون خداوند دو اشکال فوق نیست؛ زیرا که خداوند در این قانون حظ و بهرهای ندارد تا بگوییم به نفع خود، قانون وضع میکند، و همچنین به تمام شئون عالم و مصالح و مفاسد احاطه کامل دارد.[4]
این استدلال شیخ الرئیس، اگرچه بسیار متین و محکم است، اما شیخ در اینجا فقط نظر به زندگی مادی انسان داشته، و ضرورت ارسال پیامبران را از این نگاه بیان کرده است. در حالیکه نیاز بشر، بیش از این زندگی مادی است و برای هدف بالاتر و والاتر خلق شده است که همان رسیدن به کمال و سعادت اخروی است.
قرآن در این باره میفرماید: من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند. (و از اینراه تکامل یابند و به من نزدیک شوند).[5] پرستش خدا ارتباط با او است و ارتباط با خدای متعال سبب تکامل انسان است و تکامل انسان موجب سعادت ابدی است.
بنابراین نیاز انسان و جوامع بشری به پیامبران، برای این است که به دستورات و قوانینی که خداوند برای انسانها وضع کرده، دسترسی پیدا کنند تا در پرتو آن هم در زندگی مادی و این جهانی از تضییع حقوق، ظلم، تجاوز و ... نجات یابند و هم با تذکر پیامبران و ارائه راههای رسیدن به کمالات واقعی، به هدف خلقت نائل آیند.
روایت امام صادق(ع) در پاسخ به پرسشگری که از امام پرسید، شما پیامبران و فرستادگان را از چه راه ثابت میکنید، به وضوح بر این مطلب دلالت دارد.[6]
ممکن است کسی بگوید: انسان به وسیله عقل که خدا به او داده، میتواند نیک و بد را شناخته و راه را از بیراهه تشخیص دهد، بنابراین دیگر چه نیازی به پیامبران است؟
در پاسخ باید گفت؛ اگرچه در آموزههای دینی عقل به عنوان حجت الهی قلمداد شده است،[7] اما به تنهایی نمیتواند گرهگشای مشکلات بشر باشد و انسان را به واقعبینی و نیکوکاری راهبری کند؛[8] زیرا این همه صفات ناپسند و کارهای ناروا که در جامعه انسانی رخ میدهد، همه از کسانی است که عقل و قوه تمیز دارند، جز اینکه در اثر خودخواهی، هوسرانی و سودپرستی، عقل آنان مغلوب عواطف و تابع هوا و هوس گردیده، در نتیجه دچار گمراهی شدهاند. پس خدای متعال باید از راه دیگر و با وسیلهای که هرگز محکوم هوا و هوس نمیشود، و هیچگاه در رهبری خود اشتباه نمیکند، ما را به سوی سعادت، دعوت نماید. این راه جز راه نبوت نیست.[9]
از دیدگاه ما زندگی بشر با مردن، پایان نمیپذیرد و زندگی آخرتی را در پس زندگی دنیایی دارد و رابطه بین دنیا و آخرت هم رابطه ظاهر و باطن است.[10] و آخرت باطن همین دنیا است و در واقع اعمال و رفتارمان، بدن اخروی ما را شکل میدهند و بدون شک عقل بشر برای درک جزئیات آخرت و اینکه رفتار چه نوع تأثیری میتواند در زندگی اخروی داشته باشد، کافی نیست و این عدم کفایت نه تنها در حوزه اخلاق است که حوزهای دیگر را هم در برمیگیرد.
به عبارت دیگر، عقل اگرچه پیامبر درونی است و از منابع دینشناسی شمرده شده است، اما در حوزه اعتقادات، اخلاق و احکام فقهی با محدودیتهایی روبرو است؛[11] لذا است که قرآن میفرماید: «پیامبر اکرم(ص) به شما چیزی را آموخت که شما نمیتوانستید آنها را بدانید و به آن علم پیدا کنید».[12]
ب) رسالت پیامبران الاهی[13]
- غفلت زدایی و بیدارگری
امام علی(ع) در این باره میفرماید: «هنگامی که اکثر مردم آن پیمانی را که پروردگار با آنها بسته بود، عوض کردند و از آن تخلف نمودند، خداوند برای اینکه به آنها تذکر دهد و آنها را بیدار کند، پیامبران را فرستاد.[14]
از آنجا که انسان، موجودی مختار است و از عنصر انتخاب سود میبرد، این گرایش فطری - بر خلاف غرایز طبیعی و حیوانی - به خودی خود شکوفا نمیشود و بسیار مورد غفلت قرار میگیرد؛ از اینرو پیامبران همواره این پیمان فطری را به یاد انسانها میآورند و از آنان میخواهند تا حق آن عهد و میثاق را به جای آورند و به ندای درونی خویش گوش بسپارند.
بنابراین، یکی از رسالتهای پیامبران بیدارگری انسانها است. پیامبران در کنار معارفی که به آدمیان میآموزند، در پارهای از امور؛ مانند خداشناسی، تنها آنان را به فطرت و خودشان فرا میخوانند و جز یادآوری کار دیگری نمیکنند. بدین جهت است که قرآن پیامبران را گاه معلم و گاه مذکر میخواند و میفرماید: «ای رسول، تو خلق را (به حکمتهای الهی) متذکر ساز که وظیفه پیامبری تو غیر از این نیست».[15]
- برقراری و گسترش عدالت
از نگاه قرآن کریم یکی از اهداف انبیا برپایی قسط و عدالت است: «همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات فرستادیم و بر ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت برخیزند...». [16]
البته لازم است در اینجا متذکر گردیم که: انبیای الهی برای برپایی قسط و عدالت، به پند و اندرز بسنده نکردند، و به اقدامات عملی و تشکیل حکومت دست زدهاند.
امام خمینی(بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران) در این باره معتقد است:
«به حکم عقل و ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیاء تنها مسئلهگویی و بیان احکام نیست. در حقیقت مهمترین وظیفه انبیاء برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد».[17]
این نکته بویژه درباره پیامبر اسلام(ص) به گواهی تاریخ تردید ناپذیر است.[18]
- مبارزه با ظلم و فساد
از قرآن کریم استفاده میشود که: بعثت هر پیامبر در جامعه و در میان اقوام و ملل مختلف به جهت بروز فساد و تباهی و گسترش آن در میان مردم بوده، و یکی از برنامههای آنان مبارزه با ظلم و فساد بوده است.
در داستان حضرت شعیب، حضرت لوط(ع) و ...[19] این موضوع بیان شده است. بنابراین قرآن کریم یکی از اهداف نهضت انبیاء را مبارزه عملی با فساد بیان می کند.
- بشارت و انذار
«ما ترا به حق و راستی به سوی خلق فرستادیم تا (خوبان را) بشارت و (بدان را) بترسانی و هیچ امتی نبوده جز آنکه در میانشان ترساننده بود».[20]
در بررسی آیات قرآن به این نکته بر میخوریم که بخش عظیمی از آیات - چه از قول پیامبر(ص) و چه از قول انبیای پیشین - درباره انذار و بشارت است؛ یعنی در بیان نعمتها و عذابهای اخروی است. این ضرورت بدان جهت احساس میشود که در جامعه کسی باید حضور داشته باشد، تا مردم را متوجه خطرات آینده کند و به آنان هشدار دهد: «ما پیامبران را جز برای بشارت و بیم نمیفرستیم».[21]
- ترویج و گسترش اخلاق
گسترش اخلاق در جامعه و به کمال رساندن فضایل اخلاقی، ترویج و بسط ملکات اخلاقی و هنجارها در جامعه، برچیدن بساط ناهنجاریها و رذایل اخلاقی از جامعه انسانی، یکی دیگر از برنامههای پیامبران است. پیامبر اسلام(ص) در این باره میفرماید: «همانا من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به اتمام برسانم».[22] قرآن کریم در بیان فلسفه بعثت، همواره تزکیه را با تعلیم همراه میسازد و با مقدم داشتن تزکیه بر تعلیم، اهمیت پرورش معنوی و اخلاقی را دو چندان میکند.
«خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسول از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آنها آیات خدا را تلاوت کند و آنان را پاک کند...».[23]
- آزادی انسانها
هدف نهایی تمام پیامبران رهایی آدمیان از بندگی شیطان و دعوت به پرستش خدای یکتا است: «پس خداوند، محمد را - که درود خدا بر او و بر خاندانش باد – به حق برانگیخت تا بندگانش را از سیاهی بتها به روشنای بندگی خویش و از اطاعت شیطان به اطاعت خود درآورد».[24]
نجات و آزادی آدمیان از چنگال اسارت و استبداد شیطان، از مهمترین رسالتهای سفیران الاهی است: «و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد...».[25] انبیا با برداشتن زنجیر اسارت، جهل، بتپرستی و ... گشودن آن غل و زنجیرها، آزادی واقعی را به انسانها بر میگرداندند؛ چرا که دعوت به پرستش خدای یگانه، آزادی از هر نوع بندگی و اسارت است.
- شکوفایی عقل
از برنامههای پیامبران، شکوفایی خرد و اندیشه انسانها است.
امام علی(ع) در این باره میفرماید: «پیامبران آمدند تا دفینههای عقول را برای انسانها برانگیزانند».[26] عقل و خرد آدمیان مانند مخزنی است که تمام حقایق در آن وجود دارد، منتها انسان در اثر القائات و وسوسههای شیطان و... آنها را به فراموشی سپرده است.
پیامبران آمدند تا با تعالیم خود، محدودیتهای عقل را برطرف کنند و از سوی دیگر سدی در برابر شیطان ایجاد کنند و از این طریق اسباب رشد و شکوفاییش را فراهم نمایند.
بدیهی است بشر بدون تعالیم پیامبران الهی، در دستیابی به این اهداف ناکام است و بهترین دلیل بر این مطلب، ملاحظه سرگذشت ملتهایی است که از تعالیم انبیا دوری گزیدند.
[1]. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین و شریعت در آیینه معرفت؛ خسرو پناه، عبدالحسین، انتظار بشر از دین و گستره ی شریعت و قلمرو دین؛ قرا ملکی، احدفرامرز، قلمرو پیام پیامبران.
[2]. نساء، 165. «پیامبران که بشارتگر و هشدار دهنده بودند، تا برای مردم پس از ]فرستادن[ پیامبران در مقابل خدا ]بهانه و[ حجتی نباشد».
[3]. محمودی، محمد باقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج 3، ص 101.
[4]. ابن سینا، الاهیات من کتاب الشفاء، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص 487 – 490، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1376ش.
[5]. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ». ذاریات، 56.
[6]. «أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَهُ مِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِیَاءَ وَ الرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ الصَّانِعُ حَکِیماً مُتَعَالِیا...». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 168، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. امام موسای کاظم(ع) در این باره میفرماید: «خدا را بر مردمان دو حجت است، حجتی بیرونی و حجتی درونی. جهت برونی پیامبران و امامان هستند و جهت درونی عقل است. «ان لله علی الناس حجتین، حجة ظاهرة و حجة باطنة، فاما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة (ع) و اما الباطنة فالعقول». کافی، ج 1، ص 16.
[8]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: «عقل و گستره فعالیت آن»، 227.
[9]. طباطبائی، سید محمد حسین، خلاصه تعالیم اسلام، ص 48.
[10]. ر. ک: هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، ص 95- 102، قم، خانه خرد، چاپ سوم، 1382ش.
[11]. ر. ک: همان، ص 45- 58.
[12]. بقره، 151.
[13]. برای اطلاع بیشتر از فلسفه بعثت و رسالت انبیا، ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن (تفسیر موضوعی قرآن)، ج 7، ص 13- 53، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهار، 1377ش.
[14]. «لما بدل اکثر خلقه عهد الله الیهم، فجهلوا حقه...». سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 43، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[15]. «فذکر انما انت مذکر»، غاشیه، 21.
[16]. «لفد ارسلنا رسلنا بالبینات و... لیقوم الناس بالقسط...». حدید، 25.
[17]. امام خمینی، ولایت فقیه، ص 59- 60.
[18]. ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، ص 195- 196؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 4، 5، 37.
[19]. اسراء، 35؛ اعراف، 85؛ نحل، 36.
[20]. «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیر» فاطر، 24.
[21] «و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین». انعام، 48.
[22]. «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»، طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 500، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[23]. «لقد من الله علی المؤمنین ... و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة». آل عمران، 164، آیات 151 سوره بقره و 2 سوره جمعه، نیز بیانگر این معنا است.
[24]. «لیخرج عباده من عبادة الاوثان الی عبادته». نهج البلاغه، خ 147.
[25]. «... و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم...». اعراف، 157.
[26]. «و یثیروا لهم دفائن العقول». نهج البلاغه، خ 1.