جستجوی پیشرفته
بازدید
28363
آخرین بروزرسانی: 1393/04/26
خلاصه پرسش
اگر خداوند قادر مطلق و خیرخواه مطلق است؛ چرا بدی‌ها و شرور در عالم رخ می‌دهند؟
پرسش
دیوید هیوم در گفت‌وگوها در باب دین طبیعی از اپیکور نقل می‌کند که در یک سری پرسش‌ها عنوان می‌کند: «آیا خداوند مایل به جلوگیری از بدی هست، اما نمی‌تواند؟ پس او قادر مطلق نیست. آیا او قادر است، اما مایل نیست؟ پس او بدخواه است. آیا او هم قادر و هم مایل است؟ پس او مبدأ شر است. آیا او نه قادر است و نه مایل است؟ پس چرا او را خدا بنامیم؟».
پاسخ اجمالی
شرور عالم؛ امور عدمی و در واقع ناشی از محدودیت‌های وجودی عالم هستند و این محدودیت‌ها زمینه‌ساز آزمایش موجودات مختار را فراهم آورده‌اند. موفقیت در این آزمایش سعادت‌مندی نیکوکاران را به دنبال خواهد داشت و تحقق این سعادت‌مندی وقوع خیر کثیر است. اراده این خیر کثیر و ترک شر کثیری که خلق نکردن عالم در پی دارد، برای پروردگار حکیم که خیرخواه مطلق است، ضروری است؛ البته لازمه قهری این کار حکیمانه (آفرینش نظام احسن خلقت)، پدید آمدن شر قلیل یا محدودیت‌های وجودی است که در مقابل آن خیر کثیر نادیده گرفته می‌شود.
 
پاسخ تفصیلی
پرسش اپیکور به‌ درستی نقل نشده است؛ عبارت دقیق این پرسش این‌گونه است: «آیا او می‌خواهد جلوی شری را بگیرد، ولی نمی‌تواند؟ پس او ناتوان است. آیا او قادر به جلوگیری از شر است؛ ولی نمی‌خواهد؟ پس او بدخواه است. آیا او هم توانا است و هم می‌خواهد؟ پس شر از کجا آمده است؟»
هیوم پس از نقل این پرسش از اپیکور، آن‌را تحلیل می‌کند و جواب می‌دهد؛ بدین‌صورت که صرفاً در صورتی می‌توان صفات علم، قدرت، خیرخواهی و رحمت الهی را نامتناهی دانست که اثبات شود هیچ شری در عالم وجود ندارد، یا این صفات الهی موضوعاتی است که فراتر از ظرفیت انسان است و معیار عام صواب و خطا در مورد آنها کاربرد ندارد.[1]
اگرچه هیوم در این تحلیل با سخن اپیکور چندان موافق نیست، او نیز در تحلیل سخن و نتیجه‌گیری خود نگاه عمیقی ندارد. باید توجه کرد که از طرفی انسان در بررسی مفاهیم صفات الهی از توان و ظرفیت لازم برخوردار است و اساساً به توصیف و تحلیل مصداق صفات (ذات باری‌ تعالی) نمی‌پردازد که از طاقت او خارج باشد. از طرف دیگر می‌توان با تحلیل دقیق و فلسفی مفهوم شر، آن‌را به لحاظ هستی شناختی امری عدمی دانسته، جهان هستی را از آن خالی دانست.
تحلیل این سؤال ما را به دو گزاره خبری و یک گزاره پرسشی ذیل می‌رساند:
1. در جهان مواردی رنج، شر و بدی دیده می‌شود.
2. خدایی با اوصاف علم و قدرت و خیرخواهی مطلق وجود دارد.
3. چرا موجودی که قادر و عالم مطلق و خیرخواه مطلق است، صدور رنج، شر و بدی را تجویز می‌کند.
در صورتی می‌توانیم پاسخ صحیحی به گزاره سوم بدهیم که درک درستی از دو گزاره اول داشته باشیم.
درباره گزاره اول می‌توان گفت: فیلسوفان از افلاطون[2] گرفته تا فیلسوفان و متکلمان مسلمان در توضیح شر، آن‌را امری عدمی معرّفی می‌کنند.[3] طبق این تعریف، تمامی موجودات شر و حالات شری که تحقق می‌یابند، در واقع واقعیت‌هایی هستند که بهره کمتری از مبدأ حقیقت و وجود کسب کرده‌اند و به میزان عدم بهره‌گیریشان از خیر و وجود، شرّ نامیده می‌شوند؛ به ‌عبارت ‌دیگر، شرور ترکیبی از بدی و خوبی یا به تعبیر دیگر خوبی‌ها و فقدان خوبی‌ها و یا به بیان فنی و دقیق ترکیبی از وجود و عدم هستند. شرها و خیرها دو دسته از موجودات جداگانه نیستند که در مقابل هم قرار گرفته باشند، بلکه خیر، عین هستی و شر، عین نیستی است و این دو در یک موجود واحد محدود فرض می‌شوند و ذهن، شر را از حدود عدمی این موجود انتزاع می‌کند.
گزاره دوم در حقیقت به حکمت الهی اشاره می‌کند که نتیجه سه صفت قدرت مطلق، علم مطلق و خیرخواهی مطلق است. [4] حکمت؛ یعنی قرار دادن هر چیز در جایگاه شایسته آن[5] و کار حکیمانه کاری است که همراه با اتقان و استحکام باشد.[6]
در گزاره سوم در حقیقت هیوم نیز حکمت نامتناهی الهی را پذیرفته و لازمه آن‌را خیرخواهی مطلق و سعادت مطلق همه انسان‌ها و حیوان‌ها دانسته است؛[7] ولی از آن‌جا که به گمانش خلاف آن‌را در عالم واقع مشاهده کرده است، به نفی خیرخواهی مطلق الهی و در نتیجه، به نفی حکمت نامتناهی معتقد شده است، در حالی ‌که توجه نکرده است که از سویی، جهان و موجوداتی که در آن زندگی می‌کنند از جمله انسان، محدودیت‌هایی دارند که به ‌صورت تکوینی یا اکتسابی نقص‌ها و کمبودها و فقدان‌هایی را برای آنها به دنبال دارد. به عبارت دیگر؛ این محدودیت‌ها ناکامی از برخی خوبی‌ها را در پی دارد و همچنین زمینه انجام خطاها و افعال ناخوشایند و بد را برای انسان فراهم می‌آورد و از سوی دیگر، به بشر اختیار (قدرت انتخاب) داده‌ شده است تا آزمایش شود و امکان تعالی را برای خود مهیا کند. انسان می‌تواند با اختیار خود افعال ناخوشایند و بد را ایجاد کند[8] و خود و موجودات انسانی و غیر انسانی دیگر را به رنج و ناراحتی مبتلا سازد یا این‌که از محدودیت‌های خود و آزمایشی که در آن قرار گرفته است[9] و نیز هدایت‌های دستگیر الهی کمال بهره را ببرد و افعال خوشایند و خوب انجام دهد و از سوی سوم، صفت حکمت برای پروردگار متعال به این معنا است که خداوند حکیم به دلیل کامل مطلق بودن و بی‌نیازی‌اش، با نگاهی واقع‌بینانه مخلوقات خود را با همه خصوصیاتی که دارند، به سمت غایات طبیعی آنها و اهدافی که قابلیت پذیرش آنها را دارند، سوق می‌دهد. اعطای اختیار به بشر و نظام احسن خلقت با همه این محدودیت‌ها خود خیر کثیر در پی داشته است. ترک این خیر کثیر خود شر کثیر را به دنبال دارد و با حکمت خدای حکیم ناسازگار است.[10]
بنابراین، اگر با دقت به شرور، بدی‌ها و رنج‌ها توجه شود، لزوم وجود آنها را از جمع سه نکته به دست می‌آوریم: محدودیت‌هایی ذاتی در موجودات مخلوق؛ مهیا شدن فرصت تعالی برای آنها از جمله انسان؛ و پرهیز از دچارشدن به شر کثیر.[11] پس لازمه خدایی با قدرت مطلق، علم مطلق و خیرخواهی مطلق، نامحدود بودن و مطلق بودن مخلوقات و به تعبیر دیگر خیر محض بودن آنها و ترک شرور نیست.
 

[1].”EPICURUS's old questions are yet unanswered. Is he willing to prevent evil, but not able? then is he impotent. Is he able, but not willing? then is he malevolent. Is he both able and willing? whence then is evil? See: Hume,David, Dialogues Concerning Natural Religion, p. 159, Stanley Tweyman (ed.), Rutledge, in Tweyman, London & New York, 1994;
به نقل از: فتحعلی‌خانی، محمد، فلسفه دین دیوید هیوم، ص 182، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، چاپ اول، 1390 هـ. ش.
[2]. افلاطون، دوره‌ی آثار افلاطون (مترجم: لطفی، محمدحسن و کاویانی، رضا)، ج 3، ص 1891 ـ 1892، بخش محاوره تیمائوس، فقره 69، تهران، نشر خوارزمی، 1349ش.
[3]. ر.ک: شیخ الرئیس ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات (مقدمه و تصحیح از محمدتقی دانش‌پژوه)، ص 544 و 668-681، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1379ش؛ حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، با تصحیح، مقدمه، تحقیق و تعلیقات: حسن‌زاده آملی، حسن، ص 29، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ چهارم، 1413ق.
[4]. ر.ک: خرازى‏، سید محسن، بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیة، ج 1، ص 97 ـ 142، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1418ق.
[5]. همان، ص 99.
[6]. همان، ص 98.
[7]. See: Hume,David, Dialogues Concerning Natural Religion, pp. 156-157, Stanley Tweyman (ed.), London & New York: Routledge, in Tweyman, 1994
به نقل از: فلسفه دین دیوید هیوم، ص 182.
[8]. ر.ک: یونس، 44؛ نحل، 112؛ أعراف، 96.
[9]. الملک، 2؛ أنعام، 165.
[10]. ر.ک: ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، رسائل ابن ‌سینا، ص 257، قم، انتشارات بیدار، 1400ق.
[11]. برای توضیح بیشتر درباره‌ی شرور: ر.ک: مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص 121- 188، تهران، انتشارات صدرا، 1390 ش؛ برای مطالعه بیشتر درباره شبهه‌ای که دیوید هیوم از اپیکور نقل کرده و به بسط و تحلیل آن پرداخته است و همچنین پاسخ آن از دیدگاه اندیشمندان غربی و اسلامی؛ ر.ک: فلسفه دین دیوید هیوم، ص 182ـ192؛ علوی سرشکی، سید محمدرضا، نقدی بر هیوم در تئوری شناخت و مابعدالطبیعه، قم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، چاپ اول، 1389ش؛ لازم به ذکر است که نلسون پایک ([1930-2010] Nelson Pike، یکی از اندیشمندان غربی معاصر، در مقاله‌ای با نام «دیدگاه هیوم درباره شرور» حتی با فرض پذیرش وجود شر در برابر این اندیشه که «وجود شرور با علم، قدرت و خیرخواهی مطلق خداوند ناسازگار است» ایستاده و به تقریر و نقد آن پرداخته است، برای مطالعه بیشتر:
See: Paik, Nelson, “Hume on Evil”, David Hume: Critical Assessments, vol. V, pp. 300-314, London and New York: Routledge
به نقل از: فلسفه دین دیوید هیوم، ص 187.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی