لطفا صبرکنید
بازدید
15426
15426
آخرین بروزرسانی:
1393/04/22
کد سایت
fa42312
کد بایگانی
51937
نمایه
مبانی و بایستههای اخلاق پزشکی
طبقه بندی موضوعی
بیشتر بدانیم|فضایل اخلاقی
اصطلاحات
مرض ، بیماری
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
مبانی و بایستههای اخلاق پزشکی با توجه به قرآن و روایات چیست؟
پرسش
مبانی و بایستههای اخلاق پزشکی با توجه به قرآن و روایات چیست؟
پاسخ اجمالی
مبانى اخلاق پزشکى را میتوان در این محورها خلاصه کرد: اعتقادی، فطرت الهی، کرامت انسان و پیمان الهی.
برخی از بایستههاى اخلاقى حرفه پزشکى عبارتاند از: ایمان به خدای تعالی و توکل بر او، تخصص و آگاهی لازم، خوشرفتارى و مهربانى با بیماران و اجتناب از حرصورزى در کسب ثروت.
برخی از بایستههاى اخلاقى حرفه پزشکى عبارتاند از: ایمان به خدای تعالی و توکل بر او، تخصص و آگاهی لازم، خوشرفتارى و مهربانى با بیماران و اجتناب از حرصورزى در کسب ثروت.
پاسخ تفصیلی
یکی از مصادیق اخلاق کاربردی در زمینه مشاغل، اخلاق پزشکى است.[1] در اینجا به طور خلاصه این موضوع بررسی میشود.
ضرورت و اهمیّت اخلاق پزشکى
انسانها براى زندگى کردن در کنار یکدیگر و تداوم حیات اجتماعى خود، نیاز به اخلاق دارند و بدون آن، رو به انحطاط خواهند گرایید. امام علی(ع) میفرماید: «اگر امیدى به بهشت و ثواب و بیمى از دوزخ و عقاب نداشته باشیم، باز شایسته است که در پى کسب مکارم اخلاق باشیم؛ چون آنها راهنماى راه نجاتاند».[2]
امّا آراسته شدن صاحبان برخى مشاغل به صفات نیک، شایستهتر است، چنانکه پیامبر خدا(ص) فرمود: «عدل، سخاوت، تقوا، صبر، توبه و حیا [براى همگان] خوب است؛ ولى [در این میان] عدل براى زمامداران، سخاوت براى ثروتمندان، تقوا براى عالمان دین، صبر براى فقیران، توبه براى جوانان و حیا براى بانوان شایستهتر [از دیگران] است».[3]
همچنین پرهیز از پارهاى از رذایل اخلاقى براى بعضى افراد ضرورت بیشترى دارد؛ آنگونه که امام على(ع) در حدیثی؛ تنبلی پزشکان را زشتتر از تنبلی دیگران میداند.[4]
بنابراین پارهاى از ویژگیهاى اخلاقى، علاوه بر کاربرد عمومى، براى جامعه پزشکى، ضرورت و اهمیت دو چندان دارد. براى اینگونه ویژگیها میتوان در روایات معصومین(ع) ردّپایى یافت که در این نوشتار به بعضى از آنها اشاره میشود.
مبانى اخلاق پزشکى
منظور از «مبانى اخلاق پزشکى» عبارت است از: زیرساخت اعتقادى و فلسفى و نوع بینش نسبت به مبدأ هستى و جهان و انسان که نظام اخلاقى در حوزه پزشکى بر آن مبتنى است.[5]
مبانى اخلاق پزشکى را میتوان در محورهاى زیر خلاصه کرد:
الف. مبانى اعتقادى
بدون تردید، اخلاق پزشکى بر شناخت و جهانبینى مبتنى است. تا انسان نداند از کجا آمده، براى چه آمده، به کجا میرود، رابطهاش با خود، خدا و جهان چگونه باید باشد و تا نداند کیست و به طور خلاصه بودن و شدن او در ارتباط با جهان هستى چه مفهومى دارد، اخلاق معنا و شکل معتدل و منطقى نخواهد یافت. از منظر جهانبینى اسلامى «مبدأ»، «معاد» و «نبوت» شالوده اولیه اخلاق در همه عرصههاى زندگى، از جمله عرصه پزشکى است. از دیدگاه اسلام، طبیب واقعى، خداوند است؛ قرآن کریم، از ابراهیم خلیل(ع) نقل میکند که فرمود: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»؛[6] و هنگامى که بیمار شوم [خداوند] مرا شفا میدهد. همچنین در روایتی نقل شده است: «وَ اللَّهُ الطَّبیبُ».[7]
خداوند خواصّ درمانى را در داروها قرار داد و در نظام آفرینش، براى هر دردى دارویى آفریده و استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگى درمان آنها را به انسان داده است؛ و از اینرو، پزشک مظهر دو نام خداوند -«طبیب» و «شافى»- است.[8]
اخلاق پزشکى از منظر اسلام، افزون بر ایمان به خدا و پیامبران، بر معاد و نظام پاداش و کیفر مبتنى است؛ چون تقوا، تلاش و خلوص در کار، اخلاق و رفتار عالى، از آثار و برکات ایمان به نظام قانونمند و عادلانه پاداش و کیفر است.
ب. فطرت الهى
فطرت، نوع خاصى از آفرینش است که از یک طرف انسان را با انگیزه ذاتى به سمت خداپرستى، نیکى و ارزشهاى انسانى و اخلاقى سوق میدهد و از طرف دیگر، زمینه گرایشهاى ایمانى و اخلاقى است. این ویژگى را خداوند با الطاف خاص خود در سرشت بشر به ودیعت نهاده تا زمینه رشد کمالات و فضایل انسانى باشد. قرآن کریم میفرماید: «پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است».[9] آنچه در این آیه، فطرى شمرده شده، تنها مسئله توحید و یکتاپرستى نیست، بلکه دین با تمام ریشهها و شاخ و برگش فطرى به شمار رفته است.[10] پس اخلاق و رفتار انسان در تمامى عرصههاى زندگى مانند حوزه پزشکى بر فطرت الهى مبتنى است.
ج. کرامت انسان
از دیدگاه اسلام، انسان از کرامت و شرافت ذاتى برخوردار است. قرآن کریم میفرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ».[11]
پزشکان مؤمن و متعهد از کرامت برخوردارند و خویشتن را گرامى و عزیز میدارند، چنانکه امام علی(ع) فرمود: «انسان کریم، کسى است که از حرامها دورى گزیند و از عیبها [رذایل و اخلاق نکوهیده] پاک باشد».[12] و «شخص کریم، کارهاى نیکوى خود را بدهیاى بر خویش میبیند که باید قضایش کند».[13]
د. پیمان الهى
از دیگر مبانى اخلاق پزشکى، تعهّد پزشکان به پیمانى است که با خداوند متعال میبندند. این پیمان، به طور معمول، در قالب سوگندنامههاى پزشکى تنظیم شده است که به وسیله آن با خداوند پیمان میبندند که در طبابت خویش، اصول اخلاقى و انسانى را مراعات کنند. قرآن کریم، پایبندى به عهد و پیمان را از ویژگیهاى مؤمنان شمرده است: «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ».[14]
امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید: «وفاى به عهد و پیمان از نشانههاى مردم متدیّن است».[15]
بایستههاى اخلاق پزشکى
بایستههاى اخلاقى حرفه پزشکى در محورهاى زیر بررسى میشود:
ارتباط پزشک با خداوند
برخى از مهمترین بایستههاى اخلاقى در ارتباط پزشک با خداوند چنین است:
1. ایمان: رُهاوى در «ادب الطبیب»[16]- که کهنترین اثر در زمینه اخلاق پزشکى در اسلام است- ایمان را نخستین بایسته در اخلاق پزشکى شمرده است: «نخست، پزشک باید باور کند و به خدا ایمان داشته باشد. او باید خود را با تمام خِرد، جان و اراده آزاد، وقف پروردگار کند».[17]
2. توکّل: پس از ایمان به خداوند، توکّل، از دیگر فضیلتهایى است که در رابطه پزشک با خدا ظهور و بروز دارد و در تشخیص و درمان بیمارى بسیار تأثیر میگذارد. پزشک مؤمن حتّى اگر تمام امکانات لازم براى تشخیص و درمان بیمارى را در اختیار داشته باشد، اعتمادش را از خدا قطع نمیکند؛ بلکه اعتمادش به خداوند از تکیه به ابزار و امکانات بیشتر است. امام على(ع) میفرماید: «ایمان بنده راست نمیشود، مگر اینکه اطمینان او به آنچه در دست خداوند سبحان است از اعتمادش به آنچه نزد خود اوست بیشتر باشد».[18] پزشک مؤمن با اعتقاد به اینکه خداوند میتواند او را در تشخیص و درمان بیمارى کمک کند، خود را به طبیب واقعى سپرده، در جمیع مراحل درمان از او یاری میجوید.
3. عبادت شمردن پزشکى: پزشک باید به شغل خویش رنگ الهى بدهد. رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «ای ابوذر! در هر کارى حتى در خوردن و خوابیدن، آهنگ خدا کن».[19] امام خمینى به پزشکان سفارش میکند: «از جمله شغلهاى بسیار مقدس پزشکى است؛ شغلى است که اگر پزشکها به تکالیف خودشان، تکالیف انسانى خودشان عمل بکنند. این شغل بسیار شریف و یک عبادتى است...در تراز عبادتهاى درجه اول».[20] و «پزشکها همچو نباشند که براى جمعآورى مال و منال این خدمت را انجام بدهند. خدمت بکنند، خدمت بکنند و نظرشان خدمت به انسانها که بندگان خدا هستند باشد تا این شغل، عبادت بشود. آن منافعى هم که پیدا میشود، منافعى است که از این عبادت برایشان پیدا شده است».[21]
4. تقوا: امام على(ع) میفرماید: «هر کس طبابت را پیشه خود ساخت، باید با تقوا باشد، براى مردم خیرخواهى کند و [در تحصیل، تشخیص و درمان بیمارى] کوشش کند».[22]
دو. ارتباط پزشک با مردم
امام صادق(ع) میفرماید: «مردم هیچ آبادیاى از سه گروه بینیاز نیستند، تا در کار دنیا و آخرت خویش به آنها پناه برند، به گونهاى که اگر آنان را نداشته باشند امورشان مختل خواهد شد: 1. فقیه دانشمند و پرهیزکار؛ 2. حاکم مقتدر و نیکوکار؛ 3. طبیب آگاه و مورد اعتماد».[23] از این روایت، افزون بر ضرورت و ارزش وجودى این سه دسته براى جامعه، بایستههاى اخلاقى آنان در ارتباط با مردم فهمیده میشود. فقیه مسئولیت ارشاد و هدایت دینى، معنوى و اخلاقى مردم را بر عهده دارد، حاکم موظّف به تأمین امنیت در اجتماع است، طبیب مسئول بهداشت و سلامت جامعه است.
فقیه باید دانا و پارسا باشد تا بتواند مسئولیتش را در ارتباط با هدایت مردم به شایستگى انجام دهد. حاکم باید مقتدر و نیکوکار باشد تا بتواند امنیت را براى مردم به ارمغان آورد و به مردم ستم نورزد، طبیب نیز باید متخصص و مورد اعتماد باشد تا سلامت جسم و روح مردم را فراهم سازد.[24]
رسول خدا(ص) میفرماید: «کسى که بدون [تخصص و] سابقهاى در درمان، به طبابت بپردازد، [شرعاً] ضامن است».[25]
سه. ارتباط پزشک با بیمار
مسئولیتپذیرى در برابر بیماران، خوشرفتارى، خیرخواهى، مهربانى، و اجتناب از حرصورزى در کسب ثروت، از جمله بایستههاى اخلاقى روابط پزشک و بیمار شمرده میشوند که بسیارى از اینگونه امور در سوگندنامههاى پزشکى به بهترین وجه بیان شده است.[26]
امام صادق(ع) از قول حضرت عیسی(ع) درباره مسئولیت پزشک میفرماید: «کسی که به درمان مجروحى اقدام نکند در واقع شریک جرم کسى است که او را مجروح کرده است؛ چون ضربه زننده، تباهى مجروح را خواسته و نفر دوم با رها کردن درمان و بهبودى مجروح، در واقع به تباهى او کمک کرده است».[27] این سخن، متکى بر منطق روشنى است که نه تنها پیروان اسلام و مسیحیت، بلکه هیچ پزشک با وجدانى نمیتواند آنرا انکار کند.
امام على(ع) با تبیین رابطه مهربانانه پزشک با بیمار، دیگران را به چنین رابطهاى در میان خودشان سفارش میکند: «همچون طبیبى رفیق و مهربان باش؛ همان طبیبى که بیمارش را با دوایى سودمند معالجه میکند».[28]
پزشک باید نگاه امیدبخش به بیمار داشته باشد؛ چرا که روح حساس و لطیف بیمار، تمام کنشها و واکنشهاى اطراف خویش را دریافت میکند و تحتنظر دارد. نگاهى که از روى نشاط و خشنودى است به بیمار امید میبخشد و نگاه تند و تأثرآمیز، روح امید را از بیمار میستاند که هر یک از این دو در بهبود و یا شدت بیمارى او تأثیر بسزایى دارند. از اینرو باید به کیفیت نگاه توجه نمود و از نگاههاى طولانى به بیمار، پرهیز کرد. پیامبر گرامى اسلام(ص) میفرماید: «از نگاههاى پیوسته به مبتلایان و جذامیان پرهیز کنید؛ چرا که موجب اندوه و نگرانى آنان میشود».[29]
در زمینه ایجاد آرامش در بیمار از سوی پزشک، امام صادق(ع) فرمود: «موسی بن عمران از خدا پرسید: خدایا! درد از کیست؟ فرمود: از من، گفت: دوا از کیست؟ فرمود: از من. گفت: پس بندگان تو با معالجه چه کار دارند؟ خدا فرمود: به وسیله آنها دلهای بیماران را پاکیزه و خرسند میسازد و به همین خاطر معالج را طبیب نامیدند».[30]
د. ارتباط پزشک و همکاران
پزشکان، پرستاران و دیگر کسانى که در درمان بیماران نقش ایفا میکنند، مسئولیتها و اهدافى مشترک و مقدس دارند. برخى از بایستههاى اخلاقى روابط پزشکان با یکدیگر و دیگر همکارانشان که آنان را در رسیدن به این اهداف مقدس کمک میکند، عبارت است از: صمیمیت، احترام متقابل، همکاری و پرهیز از آفتهاى اخلاقى.[31]
ضرورت و اهمیّت اخلاق پزشکى
انسانها براى زندگى کردن در کنار یکدیگر و تداوم حیات اجتماعى خود، نیاز به اخلاق دارند و بدون آن، رو به انحطاط خواهند گرایید. امام علی(ع) میفرماید: «اگر امیدى به بهشت و ثواب و بیمى از دوزخ و عقاب نداشته باشیم، باز شایسته است که در پى کسب مکارم اخلاق باشیم؛ چون آنها راهنماى راه نجاتاند».[2]
امّا آراسته شدن صاحبان برخى مشاغل به صفات نیک، شایستهتر است، چنانکه پیامبر خدا(ص) فرمود: «عدل، سخاوت، تقوا، صبر، توبه و حیا [براى همگان] خوب است؛ ولى [در این میان] عدل براى زمامداران، سخاوت براى ثروتمندان، تقوا براى عالمان دین، صبر براى فقیران، توبه براى جوانان و حیا براى بانوان شایستهتر [از دیگران] است».[3]
همچنین پرهیز از پارهاى از رذایل اخلاقى براى بعضى افراد ضرورت بیشترى دارد؛ آنگونه که امام على(ع) در حدیثی؛ تنبلی پزشکان را زشتتر از تنبلی دیگران میداند.[4]
بنابراین پارهاى از ویژگیهاى اخلاقى، علاوه بر کاربرد عمومى، براى جامعه پزشکى، ضرورت و اهمیت دو چندان دارد. براى اینگونه ویژگیها میتوان در روایات معصومین(ع) ردّپایى یافت که در این نوشتار به بعضى از آنها اشاره میشود.
مبانى اخلاق پزشکى
منظور از «مبانى اخلاق پزشکى» عبارت است از: زیرساخت اعتقادى و فلسفى و نوع بینش نسبت به مبدأ هستى و جهان و انسان که نظام اخلاقى در حوزه پزشکى بر آن مبتنى است.[5]
مبانى اخلاق پزشکى را میتوان در محورهاى زیر خلاصه کرد:
الف. مبانى اعتقادى
بدون تردید، اخلاق پزشکى بر شناخت و جهانبینى مبتنى است. تا انسان نداند از کجا آمده، براى چه آمده، به کجا میرود، رابطهاش با خود، خدا و جهان چگونه باید باشد و تا نداند کیست و به طور خلاصه بودن و شدن او در ارتباط با جهان هستى چه مفهومى دارد، اخلاق معنا و شکل معتدل و منطقى نخواهد یافت. از منظر جهانبینى اسلامى «مبدأ»، «معاد» و «نبوت» شالوده اولیه اخلاق در همه عرصههاى زندگى، از جمله عرصه پزشکى است. از دیدگاه اسلام، طبیب واقعى، خداوند است؛ قرآن کریم، از ابراهیم خلیل(ع) نقل میکند که فرمود: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»؛[6] و هنگامى که بیمار شوم [خداوند] مرا شفا میدهد. همچنین در روایتی نقل شده است: «وَ اللَّهُ الطَّبیبُ».[7]
خداوند خواصّ درمانى را در داروها قرار داد و در نظام آفرینش، براى هر دردى دارویى آفریده و استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگى درمان آنها را به انسان داده است؛ و از اینرو، پزشک مظهر دو نام خداوند -«طبیب» و «شافى»- است.[8]
اخلاق پزشکى از منظر اسلام، افزون بر ایمان به خدا و پیامبران، بر معاد و نظام پاداش و کیفر مبتنى است؛ چون تقوا، تلاش و خلوص در کار، اخلاق و رفتار عالى، از آثار و برکات ایمان به نظام قانونمند و عادلانه پاداش و کیفر است.
ب. فطرت الهى
فطرت، نوع خاصى از آفرینش است که از یک طرف انسان را با انگیزه ذاتى به سمت خداپرستى، نیکى و ارزشهاى انسانى و اخلاقى سوق میدهد و از طرف دیگر، زمینه گرایشهاى ایمانى و اخلاقى است. این ویژگى را خداوند با الطاف خاص خود در سرشت بشر به ودیعت نهاده تا زمینه رشد کمالات و فضایل انسانى باشد. قرآن کریم میفرماید: «پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است».[9] آنچه در این آیه، فطرى شمرده شده، تنها مسئله توحید و یکتاپرستى نیست، بلکه دین با تمام ریشهها و شاخ و برگش فطرى به شمار رفته است.[10] پس اخلاق و رفتار انسان در تمامى عرصههاى زندگى مانند حوزه پزشکى بر فطرت الهى مبتنى است.
ج. کرامت انسان
از دیدگاه اسلام، انسان از کرامت و شرافت ذاتى برخوردار است. قرآن کریم میفرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ».[11]
پزشکان مؤمن و متعهد از کرامت برخوردارند و خویشتن را گرامى و عزیز میدارند، چنانکه امام علی(ع) فرمود: «انسان کریم، کسى است که از حرامها دورى گزیند و از عیبها [رذایل و اخلاق نکوهیده] پاک باشد».[12] و «شخص کریم، کارهاى نیکوى خود را بدهیاى بر خویش میبیند که باید قضایش کند».[13]
د. پیمان الهى
از دیگر مبانى اخلاق پزشکى، تعهّد پزشکان به پیمانى است که با خداوند متعال میبندند. این پیمان، به طور معمول، در قالب سوگندنامههاى پزشکى تنظیم شده است که به وسیله آن با خداوند پیمان میبندند که در طبابت خویش، اصول اخلاقى و انسانى را مراعات کنند. قرآن کریم، پایبندى به عهد و پیمان را از ویژگیهاى مؤمنان شمرده است: «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ».[14]
امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید: «وفاى به عهد و پیمان از نشانههاى مردم متدیّن است».[15]
بایستههاى اخلاق پزشکى
بایستههاى اخلاقى حرفه پزشکى در محورهاى زیر بررسى میشود:
ارتباط پزشک با خداوند
برخى از مهمترین بایستههاى اخلاقى در ارتباط پزشک با خداوند چنین است:
1. ایمان: رُهاوى در «ادب الطبیب»[16]- که کهنترین اثر در زمینه اخلاق پزشکى در اسلام است- ایمان را نخستین بایسته در اخلاق پزشکى شمرده است: «نخست، پزشک باید باور کند و به خدا ایمان داشته باشد. او باید خود را با تمام خِرد، جان و اراده آزاد، وقف پروردگار کند».[17]
2. توکّل: پس از ایمان به خداوند، توکّل، از دیگر فضیلتهایى است که در رابطه پزشک با خدا ظهور و بروز دارد و در تشخیص و درمان بیمارى بسیار تأثیر میگذارد. پزشک مؤمن حتّى اگر تمام امکانات لازم براى تشخیص و درمان بیمارى را در اختیار داشته باشد، اعتمادش را از خدا قطع نمیکند؛ بلکه اعتمادش به خداوند از تکیه به ابزار و امکانات بیشتر است. امام على(ع) میفرماید: «ایمان بنده راست نمیشود، مگر اینکه اطمینان او به آنچه در دست خداوند سبحان است از اعتمادش به آنچه نزد خود اوست بیشتر باشد».[18] پزشک مؤمن با اعتقاد به اینکه خداوند میتواند او را در تشخیص و درمان بیمارى کمک کند، خود را به طبیب واقعى سپرده، در جمیع مراحل درمان از او یاری میجوید.
3. عبادت شمردن پزشکى: پزشک باید به شغل خویش رنگ الهى بدهد. رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «ای ابوذر! در هر کارى حتى در خوردن و خوابیدن، آهنگ خدا کن».[19] امام خمینى به پزشکان سفارش میکند: «از جمله شغلهاى بسیار مقدس پزشکى است؛ شغلى است که اگر پزشکها به تکالیف خودشان، تکالیف انسانى خودشان عمل بکنند. این شغل بسیار شریف و یک عبادتى است...در تراز عبادتهاى درجه اول».[20] و «پزشکها همچو نباشند که براى جمعآورى مال و منال این خدمت را انجام بدهند. خدمت بکنند، خدمت بکنند و نظرشان خدمت به انسانها که بندگان خدا هستند باشد تا این شغل، عبادت بشود. آن منافعى هم که پیدا میشود، منافعى است که از این عبادت برایشان پیدا شده است».[21]
4. تقوا: امام على(ع) میفرماید: «هر کس طبابت را پیشه خود ساخت، باید با تقوا باشد، براى مردم خیرخواهى کند و [در تحصیل، تشخیص و درمان بیمارى] کوشش کند».[22]
دو. ارتباط پزشک با مردم
امام صادق(ع) میفرماید: «مردم هیچ آبادیاى از سه گروه بینیاز نیستند، تا در کار دنیا و آخرت خویش به آنها پناه برند، به گونهاى که اگر آنان را نداشته باشند امورشان مختل خواهد شد: 1. فقیه دانشمند و پرهیزکار؛ 2. حاکم مقتدر و نیکوکار؛ 3. طبیب آگاه و مورد اعتماد».[23] از این روایت، افزون بر ضرورت و ارزش وجودى این سه دسته براى جامعه، بایستههاى اخلاقى آنان در ارتباط با مردم فهمیده میشود. فقیه مسئولیت ارشاد و هدایت دینى، معنوى و اخلاقى مردم را بر عهده دارد، حاکم موظّف به تأمین امنیت در اجتماع است، طبیب مسئول بهداشت و سلامت جامعه است.
فقیه باید دانا و پارسا باشد تا بتواند مسئولیتش را در ارتباط با هدایت مردم به شایستگى انجام دهد. حاکم باید مقتدر و نیکوکار باشد تا بتواند امنیت را براى مردم به ارمغان آورد و به مردم ستم نورزد، طبیب نیز باید متخصص و مورد اعتماد باشد تا سلامت جسم و روح مردم را فراهم سازد.[24]
رسول خدا(ص) میفرماید: «کسى که بدون [تخصص و] سابقهاى در درمان، به طبابت بپردازد، [شرعاً] ضامن است».[25]
سه. ارتباط پزشک با بیمار
مسئولیتپذیرى در برابر بیماران، خوشرفتارى، خیرخواهى، مهربانى، و اجتناب از حرصورزى در کسب ثروت، از جمله بایستههاى اخلاقى روابط پزشک و بیمار شمرده میشوند که بسیارى از اینگونه امور در سوگندنامههاى پزشکى به بهترین وجه بیان شده است.[26]
امام صادق(ع) از قول حضرت عیسی(ع) درباره مسئولیت پزشک میفرماید: «کسی که به درمان مجروحى اقدام نکند در واقع شریک جرم کسى است که او را مجروح کرده است؛ چون ضربه زننده، تباهى مجروح را خواسته و نفر دوم با رها کردن درمان و بهبودى مجروح، در واقع به تباهى او کمک کرده است».[27] این سخن، متکى بر منطق روشنى است که نه تنها پیروان اسلام و مسیحیت، بلکه هیچ پزشک با وجدانى نمیتواند آنرا انکار کند.
امام على(ع) با تبیین رابطه مهربانانه پزشک با بیمار، دیگران را به چنین رابطهاى در میان خودشان سفارش میکند: «همچون طبیبى رفیق و مهربان باش؛ همان طبیبى که بیمارش را با دوایى سودمند معالجه میکند».[28]
پزشک باید نگاه امیدبخش به بیمار داشته باشد؛ چرا که روح حساس و لطیف بیمار، تمام کنشها و واکنشهاى اطراف خویش را دریافت میکند و تحتنظر دارد. نگاهى که از روى نشاط و خشنودى است به بیمار امید میبخشد و نگاه تند و تأثرآمیز، روح امید را از بیمار میستاند که هر یک از این دو در بهبود و یا شدت بیمارى او تأثیر بسزایى دارند. از اینرو باید به کیفیت نگاه توجه نمود و از نگاههاى طولانى به بیمار، پرهیز کرد. پیامبر گرامى اسلام(ص) میفرماید: «از نگاههاى پیوسته به مبتلایان و جذامیان پرهیز کنید؛ چرا که موجب اندوه و نگرانى آنان میشود».[29]
در زمینه ایجاد آرامش در بیمار از سوی پزشک، امام صادق(ع) فرمود: «موسی بن عمران از خدا پرسید: خدایا! درد از کیست؟ فرمود: از من، گفت: دوا از کیست؟ فرمود: از من. گفت: پس بندگان تو با معالجه چه کار دارند؟ خدا فرمود: به وسیله آنها دلهای بیماران را پاکیزه و خرسند میسازد و به همین خاطر معالج را طبیب نامیدند».[30]
د. ارتباط پزشک و همکاران
پزشکان، پرستاران و دیگر کسانى که در درمان بیماران نقش ایفا میکنند، مسئولیتها و اهدافى مشترک و مقدس دارند. برخى از بایستههاى اخلاقى روابط پزشکان با یکدیگر و دیگر همکارانشان که آنان را در رسیدن به این اهداف مقدس کمک میکند، عبارت است از: صمیمیت، احترام متقابل، همکاری و پرهیز از آفتهاى اخلاقى.[31]
[1]. ر.ک: شریفى، احمدحسین، آیین زندگى(اخلاق کاربردى)، ص 28، قم، نشر معارف؛ یوسفیان، نعمت الله، اخلاق پزشکى، ص 7، قم، پژوهشکده تحقیقات اسلامى سپاه، چاپ اول.
[2]. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 11، ص 193، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1408ق.
[3]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 193، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412ق.
[4]. مستدرک الوسائل، ج 11، ص 369 – 370.
[5]. اخلاق پزشکى، ص 11.
[6]. شعراء، 80.
[7]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 49، ص 299، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 246، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش.
[8]. محمدی ری شهری، محمد، صابری، حسین، دانشنامه احادیث پزشکی، ج 1، ص 8، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1383ش.
[9]. روم، 30: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها».
[10]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 417 – 419، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[11]. اسراء، 70.
[12]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 49، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[13]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 113، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[14]. مؤمنون، 8: «و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت میکنند».
[15]. ابن همام اسکافی، محمد بن همام بن سهیل، التمحیص، ص 68، قم، مدرسة الإمام المهدی (عج)، چاپ اول، 1404ق.
[16]. اثر «اسحاق بن على رُهاوى» به زبان عربى که از آثار برجسته پزشکى اسلامى در قرن سوم هجرى است.
[17]. به نقل از: بیگ باباپور، یوسف، مقاله «ادب الطبیبِ رُهاوى؛ کهنترین اثر در اخلاق پزشکى اسلام»، مجله آینه پژوهش، شماره 101.
[18]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صبحی صالح، ص 529، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[19]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 1، ص 48، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[20]. صحیفه امام، ج 12، ص 285.
[21]. همان، ص 286.
[22]. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام، ج 2، ص 144، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق؛ بحار الأنوار، ج 59، ص 74.
[23]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 321، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[24]. اخلاق پزشکى، ص 22.
[25]. دعائم الإسلام، ج 2، ص 417؛ با اندکی تفاوت در: ابی نعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، الطب النبوی، ج 1، ص 199، دار ابن حزم، چاپ اول، 2006م؛ بیهقی، أحمد بن حسین، السنن الکبرى، ج 8، ص 242، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق.
[26]. اخلاق پزشکى، ص 27.
[27]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 8، ص 345، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[28]. بحار الأنوار، ج 2، ص 53.
[29]. همان، ج 72، ص 15.
[30]. شیخ صدوق، اعتقادات الإمامیه، ص 116، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، 1414ق؛ بحار الأنوار، ج 59، ص 62.
[31]. ر.ک: اخلاق پزشکى، ص 32 - 36.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات