لطفا صبرکنید
بازدید
12579
12579
آخرین بروزرسانی:
1393/07/26
کد سایت
fa47849
کد بایگانی
58975
نمایه
دروغ بستن و بهتان به بدعتگذاران
طبقه بندی موضوعی
حدیث|درایه الحدیث|گوناگون|بدعت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا بر طبق روایات، دروغ بستن و بهتان به بدعتگذاران جایز است؟
پرسش
یک شبکه وهابی گفته است: در فقه شیعه بابی به نام مباهته هست که میتوان به دیگران بهتان بست. آیا چنین چیزی صحت دارد؟ اگر صحیح است در چه موردی بهتان جایز است؟
پاسخ اجمالی
منابع روایی شیعه - با اختلافاتی در تعابیر - توصیهای را از پیامبر اسلام(ص) پیرامون برخورد با بدعتگذاران نقل کردهاند:
«إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ»؛[1] هر گاه پس از من شبههاندازان و بدعتگذاران را دیدید بیزارى خود را از آنها آشکار کنید، و با سخنانی درشت، نقاط ضعفشان را برجسته کرده و آنها را با برهان و دلیل ساکت کنید که [نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و] نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند، و در نتیجه مردم از آنها دورى کنند و بدعتهاى آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این کار براى شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد.
در ارتباط با این حدیث باید گفت که بسیاری از فقها به قسمتهای مختلف این روایت استناد کردهاند[2] که نشان از پذیرش کلیات این روایت (با برخی اختلافها در جزئیات) دارد.
در اینجا لازم است به اختصار به بخشهای این روایت بپردازیم:
الف. «إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی»؛ مقصود از اهل ریب و شک کسانی هستند که در دین خود شک دارند و مردم را به واسطه القاء شبهه در شک میاندازند و همچنین برخی از افراد که بنیاد دینشان بر گمان و توهّم بنا شده است. و نیز میتوان گفت؛ مقصود از آنها فاسقانی باشند که فسق خود را در ملأ عام انجام میدهند و آن هم مایه شک مردم در دین شود و نشانه سستى یقین گردد[3] و حتی در معنایی عام میتواند مدعیان اجتهاد، زهد و ورع، که چنین مقامی را ندارند و موجب شک و تردید در میان مردم میگردند، نیز شامل شود.[4]
در مورد معنای بدعت ر.ک: 1324؛ معنا و ملاک بدعت
ب. «فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ»؛ مرحله اول برخورد با این افراد، این است که علیه آنان تبلیغات صورت گیرد؛ به مردم گفته شود که فکر ما با آنها متفاوت است و نقاط ضعف آنان به مردم اعلام شود تا از این طریق، جلوی ترویج افکار آنها گرفته شده و جهالت و بیدینی آنها به مردم سرایت نکند.
ج. «الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ»؛ «وقیعه» را لغتشناسان به معنای غیبت کردن (و بد گفتن پشت سر افراد) دانستهاند[5] و فقها نیز همین معنا را پذیرفته و بر اساس این روایت و روایات دیگر، غیبت کردن در مورد این افراد را جایز شمردهاند.[6]
اما در معنای «بَاهِتُوهُمْ»؛ مقداری اختلاف وجود دارد و تفاسیر گوناگونی پیرامون آن مطرح شده است:
1. برخی احتمال قوی دادهاند که منظور از این بخش چنین باشد؛ که آن افراد را با استدلالهای محکم و منطقی، سرکوب نمایید مانند آنچه قرآن در ارتباط با استدلال حضرت ابراهیم(ع) گفته که «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ».[7][8]
بنابر این معنای «بَاهِتُوهُمْ» همان جدال احسن و شکست طرف مقابل توسط استدلال میباشد.[9]
2. عدهای میگویند؛ ویژگیهای زشت آن افراد را به دیگران اعلان کرده و از این طریق بر طبل رسوایی آنها زده و مردم را از آنها دور کنیم.[10]
3. برخی احتمال دادهاند که این کلمه به معنای بهتان و گفتن حرفهای دروغ پیرامون چنین افرادی باشد. به بیان دیگر، ما دروغ را حرام میدانیم و معتقدیم این دروغ مفسده دارد؛ اما مفسده این دروغ کمتر از مفسده شهرت چنین افرادی میباشد؛ لذا جهت مصلحت بزرگتری که همان طرد این اشخاص از جامعه باشد، دروغ گفتن مجاز خواهد بود.[11] البته روشن است که این دروغ نباید موجب مفسده و فتنه گردد که در این صورت قطعاً چنین عملی حرام خواهد بود.[12]
د. «کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ ...»؛ این بخش علت این موارد را ذکر میکند و هدف را چنین بیان میکند که از ظهور و شیوع فساد در میان مردم جلوگیری گردد.
بنابر این، اگر بتوان پیشبینی کرد که چنین مشکلی پیش نخواهد آمد و این افراد به شهرت عمومی نرسیده و اندیشههای نادرستشان زبانزد مردم نخواهد شد، اتخاذ چنین رویکردی در مقابل آنان نیاز نخواهد بود.
«إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ»؛[1] هر گاه پس از من شبههاندازان و بدعتگذاران را دیدید بیزارى خود را از آنها آشکار کنید، و با سخنانی درشت، نقاط ضعفشان را برجسته کرده و آنها را با برهان و دلیل ساکت کنید که [نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و] نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند، و در نتیجه مردم از آنها دورى کنند و بدعتهاى آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این کار براى شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد.
در ارتباط با این حدیث باید گفت که بسیاری از فقها به قسمتهای مختلف این روایت استناد کردهاند[2] که نشان از پذیرش کلیات این روایت (با برخی اختلافها در جزئیات) دارد.
در اینجا لازم است به اختصار به بخشهای این روایت بپردازیم:
الف. «إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی»؛ مقصود از اهل ریب و شک کسانی هستند که در دین خود شک دارند و مردم را به واسطه القاء شبهه در شک میاندازند و همچنین برخی از افراد که بنیاد دینشان بر گمان و توهّم بنا شده است. و نیز میتوان گفت؛ مقصود از آنها فاسقانی باشند که فسق خود را در ملأ عام انجام میدهند و آن هم مایه شک مردم در دین شود و نشانه سستى یقین گردد[3] و حتی در معنایی عام میتواند مدعیان اجتهاد، زهد و ورع، که چنین مقامی را ندارند و موجب شک و تردید در میان مردم میگردند، نیز شامل شود.[4]
در مورد معنای بدعت ر.ک: 1324؛ معنا و ملاک بدعت
ب. «فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ»؛ مرحله اول برخورد با این افراد، این است که علیه آنان تبلیغات صورت گیرد؛ به مردم گفته شود که فکر ما با آنها متفاوت است و نقاط ضعف آنان به مردم اعلام شود تا از این طریق، جلوی ترویج افکار آنها گرفته شده و جهالت و بیدینی آنها به مردم سرایت نکند.
ج. «الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ»؛ «وقیعه» را لغتشناسان به معنای غیبت کردن (و بد گفتن پشت سر افراد) دانستهاند[5] و فقها نیز همین معنا را پذیرفته و بر اساس این روایت و روایات دیگر، غیبت کردن در مورد این افراد را جایز شمردهاند.[6]
اما در معنای «بَاهِتُوهُمْ»؛ مقداری اختلاف وجود دارد و تفاسیر گوناگونی پیرامون آن مطرح شده است:
1. برخی احتمال قوی دادهاند که منظور از این بخش چنین باشد؛ که آن افراد را با استدلالهای محکم و منطقی، سرکوب نمایید مانند آنچه قرآن در ارتباط با استدلال حضرت ابراهیم(ع) گفته که «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ».[7][8]
بنابر این معنای «بَاهِتُوهُمْ» همان جدال احسن و شکست طرف مقابل توسط استدلال میباشد.[9]
2. عدهای میگویند؛ ویژگیهای زشت آن افراد را به دیگران اعلان کرده و از این طریق بر طبل رسوایی آنها زده و مردم را از آنها دور کنیم.[10]
3. برخی احتمال دادهاند که این کلمه به معنای بهتان و گفتن حرفهای دروغ پیرامون چنین افرادی باشد. به بیان دیگر، ما دروغ را حرام میدانیم و معتقدیم این دروغ مفسده دارد؛ اما مفسده این دروغ کمتر از مفسده شهرت چنین افرادی میباشد؛ لذا جهت مصلحت بزرگتری که همان طرد این اشخاص از جامعه باشد، دروغ گفتن مجاز خواهد بود.[11] البته روشن است که این دروغ نباید موجب مفسده و فتنه گردد که در این صورت قطعاً چنین عملی حرام خواهد بود.[12]
د. «کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ ...»؛ این بخش علت این موارد را ذکر میکند و هدف را چنین بیان میکند که از ظهور و شیوع فساد در میان مردم جلوگیری گردد.
بنابر این، اگر بتوان پیشبینی کرد که چنین مشکلی پیش نخواهد آمد و این افراد به شهرت عمومی نرسیده و اندیشههای نادرستشان زبانزد مردم نخواهد شد، اتخاذ چنین رویکردی در مقابل آنان نیاز نخواهد بود.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 375، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج 14، ص 434، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1413ق؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق، مصحح، قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 10، ص 523، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ق؛ فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ج 41، ص 413، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1416ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 71، ص 202، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. سبزوارى، سید عبد الأعلى، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، ج 16، ص 134، قم، مؤسسة المنار، چاپ چهارم، بیتا.
[5]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین، ج 8، ص 404، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 4، ص 408، تهران، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[6]. نراقی، ملا احمد بن محمد مهدی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 14، ص 162، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1415ق؛ موسوی خویی، سید ابو القاسم، مصباح الفقاهة، مقرر، توحیدی، محمد علی، ج 1، ص 354، بیجا، بیتا.
[7]. بقره، 258.
[8]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 11، ص 81، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[9]. فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 1، ص 245، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق.
[10]. مؤمن قمى، محمد، مبانی تحریر الوسیلة، ج 2، ص 451، بیجا، بیتا.
[11]. شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج 2، ص 118 – 119، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، 1415ق.
[12]. مصباح الفقاهة، ج 1، ص 458.
نظرات