جستجوی پیشرفته
بازدید
63666
آخرین بروزرسانی: 1393/07/22
خلاصه پرسش
نام احمد در کجای انجیل آمده است؟
پرسش
می خواستم بدانم احمد در کجای انجیل آمده است؟ چون از یکی از دوستانم که مسیحی است پرسیدم، گفت که اصلا به آمدن حضرت محمد (ص) در انجیل حتی به نام احمد اشاره ای نشده است.
پاسخ اجمالی

حضرت مسیح بشارت به آمدن «فارقلیط» داد. این واژه یونانی و در اصل «پرکلیتوس»(به فتح پ و ر) است چون معرب شد «فارقلیط» شد. پرکلیتوس کسی است که نام او بر سر زبان ها باشد و همه کس او را ستایش کنند، و معنای «احمد» همین است. حتی معنای تفضیلی که در «احمد» است (یعنی ستوده تر) و در «محمد» نیست، از کلمه «پرکلیتوس» یونانی نیز فهمیده می شود. نصاری امروز به جای این کلمه در ترجمه های انجیل «تسلی دهنده» می آورند و خوانندگان هر جا این کلمه را دیدند بدانند در اصلِ انجیل به جای آن کلمه «فارقلیط» است و به عقیده مسیحیان کلمه «پرکلیتوس» است. گفته اند اگر به کسر این دو حرف بود به معنای «احمد» بود چون به فتح است به معنای تسلی دهنده است؟ و به عقیده ما ترجمه اول صحیح است و در قرآن فرمود: «و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد».

 

دلایل صریح و روشنی بر آمدن پیامبر اسلام (ص) بعد از حضرت مسیح در انجیل وجود دارد که در پاسخ تفصیلی به آنها اشاره شده است.

پاسخ تفصیلی

حضرت مسیح بشارت به آمدن «فارقلیط» داد. این واژه یونانی و در اصل «پرکلیتوس» است (به کسر پ و ر) چون معرب شد «فارقلیط» شد. پرکلیتوس کسی است که نام او بر سر زبان ها باشد و همه کس او را ستایش کنند، و معنای «احمد» همین است. حتی معنای تفضیلی که در «احمد» (یعنی ستوده تر) است و در «محمد» نیست، از کلمه «پرکلیتوس» یونانی نیز فهمیده می شود. مسیحیان امروز به جای این کلمه در ترجمه های انجیل «تسلی دهنده» می آورند و خوانندگان هر جا این کلمه را دیدند بدانند در اصل انجیل به جای آن کلمه «فارقلیط» است و به عقیده مسیحیان کلمه «پرکلیتوس» (به فتح پ و ر) است. گفته اند اگر به کسر این دو حرف بود به معنای «احمد» بود چون به فتح است به معنای تسلی دهنده است؟ و به عقیده ما ترجمه اول صحیح است و در قرآن فرمود: «و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد».[1]

 

چون پیغمبر اسلام یا حقیقة پیغمبر بود، یا نعوذبالله به دروغ ادعا می کرد اگر حقیقة پیغمبر بود؛ پس این کلام قرآن دلیل بر صحت «پرکلیتوس» به کسر است و اگر نعوذبالله به دروغ ادعا می کرد باز قول او صحیح است؛ چون معقول نیست نبی اکرم (ص) با دعوای نبوت بدون اطمینان به صحت دعوای خود تمسک به کتابی کند که در دست نصاری بود و چون خودش خبر از انجیل و لغت یونانی نداشت و این کلمه را یکی از علمای نصاری که یونانی می دانست به او گفته بود و آن عالم نصرانی که این خبر را به آن حضرت داد، از لغت یونانی کاملاً آگاه بود و می توانست خط یونانی را بخواند، و معنای «احمد» را بداند معنای تسلی دهنده را به طریق اولی خواهد دانست. و در کتاب انجیل پرکلیتوس (به کسر ی و ر) دیده بود و عالمانه از تسلی دهنده اعراض و آن را به «احمد» ترجمه کرد.

 

پس در نسخ انجیل آن زمان «پرکلیتوس» (به کسر پ و ر) به معنای احمد نوشته بود نه «پرکلیتوس» (به فتح آن دو حرف) به معنای تسلی دهنده، و کاتبان نسخه ها آن را به تصحیف نوشتند.

 

نصارا معتقدند فارقلیط روح القدس است و مسیح (ع) وعده داد او بر حواریین نازل شود، ولی ما دلایل فراوان داریم بر این که مراد از فارقلیط مردی معین است که پس از مسیح آید، نه روح القدس:

 

1. این که مترجمین قدیم (فارقلیط) را علم خاص انسانی دانستند، لذا عین لفظ آن را در ترجمه آوردند، و اگر تسلی دهنده فهمیده بودند ترجمه آن را می آوردند.

 

2. تواریخ مختلفه که هر یک مؤید دیگری است دلالت دارد بر این که مسیحیان پیش از اسلام آن را منطبق با مردی معین می کردند؛ مثلاً یکی از پرهیزکاران و پارسایان نصاری در قرن دوم میلادی نامش منتنس بود در آسیای صغیر دعوی کرد من فارقلیطم و جماعتی بدو گرویدند.

 

3. در فصل 14 آیه 16 گوید: من از پدر می خواهم که به شما فارقلیط دیگر فرستند».

 

مفاد کلام این است که من خودم فارقلیطم و پس از من فارقلیط دیگر می آید، اگر فارقلیط به معنای احمد باشد یعنی ستوده و آن که نامش بر زبان ها است و همه کس او را به نیکی یاد کنند، این عبارت را می شود چنین معنا کرد: یعنی من خود مردی خوش نامم و از پدر می خواهم مردی نیکنام دیگر برای شما بفرستد.

 

اما اگر فارقلیط به معنای تسلی دهنده باشد نمی توان گفت عیسی خود تسلی دهنده بود و محمد (ص) یا روح القدس تسلی دهنده دیگر است؛ چون حواریین از صعود حضرت مسیح (ع) اندوهناک بودند، و حضرت مسیح پس از صعود خودش نبود تا سبب تسلی آنها گردد و روح القدس تسلی دهنده دیگر باشد.

 

4. در آیه 26 گوید: «او هر چیز را به شما خواهد آموخت آنچه من برای شما گفتم به یاد شما خواهد آورد».

 

این عبارت دلالت دارد که خطاب حضرت عیسی (ع) با همه امت است تا آخر دنیا؛ و می فرماید شما امت من سخنان مرا فراموش می کنید و فارقلیط به یاد شما می آورد؛ چون آنها کلام آن حضرت را فراموش نکرده بودند، اما چون مدت ها گذشت و عقاید بت پرستان با کلام حضرت مسیح (ع) آمیخته شد و سخنان آن حضرت را فراموش کردند، او را خدا و پسر خدا گفتند و به تثلیث قائل گشتند، خداوند فارقلیط یعنی محمد بن عبدالله (ص) را فرستاد تا کلام مسیح (ع) را به یاد آنها آورد که او بنده خدا بود.

 

5. در آیه 30 گوید: «الان پیش از آن که واقع شود برای شما گفتم تا وقتی واقع شود ایمان آرید».

 

هنگامی که روح القدس بر دل کسی نازل شود خصوصاً حواریین شک نمی کنند و گرنه باید انبیا هم پس از نزول وحی در صحت آن شک کنند و حال این که چنین نیست، پس حواریین محتاج نبودند که حضرت عیسی خبر از روح القدس بدهد، تا وقت نزول او باور کنند، و مقصود از فارقلیط پیغمبری است که مردم در صدق او شک می کنند و حضرت عیسی (ع) از پیش خبر داد تا شک نکنند.

 

6-7. در باب 15 آیه 26 گوید: «او درباره من شهادت می دهد و شما نیز شهادت می دهید برای آن که از نخست با من بودید».

 

از این کلام صریحاً استفاده می شود که منکران حضرت عیسی او را رنجاندند لذا می فرماید: فارقلیط می آید و شهادت به حقانیت من می دهد و شما هم که معجزات مرا دیدید شهادت می دهید و این دو شهادت یکدیگر را تأیید می کنند و حجت بر منکران تمام می شود. و اینها با نزول روح القدس بر حواریین هیچ مناسبت ندارد؛ زیرا که شهادت روح القدس به حقانیت حضرت مسیح (ع) برای حواریین که خودشان از نخست با او بودند و معجزات او را دیدند چه احتیاج بود و چه ضرورت داشت؟ و این که می فرماید: «او شهادت می دهد و شما هم شهادت می دهید»؛ - یعنی یکدیگر را تأیید می کنید- در مقابل منکران است و الا شهادت روح القدس را غیر حواریین نمی شنوند و هیچ یک تأیید دیگری را نمی کند.

 

8. در باب (16: 7) گوید: «اگر من نروم فارقلیط نمی آید».

 

این عبارت بر روح القدس که بر حواریین فرود آمد منطبق نمی شود؛ چون در عهد حضرت عیسی هم روح القدس بر آنها نازل شده بود، به نص انجیل آن گاه که حضرت مسیح آنها را به شهرهای اسرائیل فرستاد.

 

9. در آیه 8 گوید: «او وقتی بیاید عالم را بر گناه و صدق و عدل ملزم خواهد ساخت».

 

این بر پیغمبر ما (ص) صدق می کند؛ چون او با جهانیان سر و کار داشت، اما روح القدس در باطن بود و بر دل حواریین نازل شد و با جهانیان سر و کار نداشت.

 

10. در آیه 13 گوید: «او از پیش خود سخن نمی گوید، بلکه هر چه بشنود همان را می گوید و از آینده خبر می دهد». این فقره هم منطبق با انسانی است و روح القدس به عقیده عیسویان با خدا یکی است و این کلام که «هر چه بشنود همان را می گوید» معنا ندارد.

 

همچنین در آیه 14 و 15 گوید: «او مرا بزرگ می کند برای آن که از چیزهایی که مال من است می گیرد و به شما خبر می دهد، و هر چه از آن پدر است از آن من است، از این جهت گفتم از چیزهایی که از آن من است می گیرد و به شما خبر می دهد». مواردی که بیان شد هیچ یک بر روح القدس منطبق نمی شود.

 

در عبارات انجیل شبهاتی وارد کرده اند که از این قرار است:

 

شبهه اول: اشکال اول این است که در تفسیر «فارقلیط» روح راستی سه جا و روح پاک یک جا آمده است و آن با مدعای مسلمانان منطبق نمی شود، پس مراد روح القدس است.

 

در جواب می گوییم: در اصطلاح یوحنا بسیار کلمه روح آمده است و از آن پیغمبر اراده شده است، پس روح راستی یعنی پیغمبر حق، و روح پاک یعنی پیغمبر پاک، نه اقنوم سوم که عیسویان اختراع کرده اند؛ چنان که در رساله یوحنا (4: 1-6) گوید:

 

«ای دوستان هر روحی را (یعنی هر پیغمبری را) تصدیق نکنید، بلکه روح ها را آزمایش کنید که آیا از جانب خدا هستند، برای آن که پیغمبران دروغ گو بسیارند و به جهان بیرون آمده اند. روح خدا را (یعنی پیغمبر مبعوث از جانب خدا را) به این بشناسید، هر روحی که به عیسای مسیح اعتراف کند که در جسم آمد او از طرف خدا است... ما از خداییم پس هر کس خدا را شناسد به سخن ما گوش دهد. از این جا می شناسیم روح راستی و روح گمراهی را (یعنی پیغمبر حق و باطل را).

 

همچنان که این جا روح راستی به معنای پیغمبر بر حق است در تفسیر فارقلیط نیز به همین معنا است، و در آن جا گفتیم که کلمه روح القدس را برای تغلیط در ترجمه آورده اند و باید بگویند روح مقدس یعنی پیغمبر پاک.

 

شبهه دوم:  آن فقره که گوید: «جهان طاقت او را ندارد برای آن که او را نمی بیند و نمی شناسد و شما می شناسید برای آن که نزد شما مقیم است و در شما ثابت است». می گویند این عبارت با پیغمبر اسلام منطبق نمی شود؛ زیرا که حواریین در عهد پیغمبر اسلام نبودند و او را ندیدند.

 

در جواب می گوییم: خطاب انبیا به جمیع امت است، نه به همان عده خاص که حاضر بودند، چنان که حضرت موسی (ع) به جماعت حاضر خبر داد پیغمبری از میان برادران شما مبعوث می شود؛ و زمان بعثت آن پیغمبر که موسی (ع) وعده داد آن مردم نبودند، هنگام آمدن فارقلیط هم حواریین نبودند.

 

شبهه سوم:  اشکال دیگر این است که مسیح فرمود: «جهان او را نمی بیند و نمی شناسد» و او روح القدس است که دیده نمی شود و پیغمبر اسلام را همه می دیدند!

 

در جواب می گوییم: مقصود دیدن مقام نبوت و شناختن پیغمبری است، نه دیدن جسم و شناختن نسب؛ نظیر آن که در انجیل متی (11: 27) گوید: «هیچ کس پسر را نمی شناسد، مگر پدر و هیچ کس پدر را نمی شناسد مگر پسر و کسی که...»

 

و در یوحنا (8: 19) گوید: «شما مرا نمی شناسید و پدرم را هم نمی شناسید و اگر مرا می شناختید پدر را هم می شناختید». و در (14: 7) گوید: «اگر مرا شناخته بودید پدر مرا هم شناخته بودید و از اکنون او را می شناسید و او را دیدید...».

 

پاسخ این اشکال نیز این است که مقصود از دیدن در همه اینها معرفت و شناخت است نه دیدن با چشم.

 

شبهه چهارم: در حق فارقلیط گفت: «او نزد شما مقیم است و با شما ثابت می ماند» و آن روح القدس است که در حواریین بود و پیغمبر اسلام بعد از آنها آمد و جدا بود از آنها!

 

در جواب می گوییم: مراد آن است که بعد از این مقیم خواهد شد، برای آن که پیش از آن فرموده بود: «من از پدر خواهم خواست فارقلیط دیگر برای شما فرستد» و در آن وقت نبود و فرمود: «تا من نروم او نزد شما نمی آید».

 

و نیز در (14: 11) گوید: «او تا به ابد با شما نخواهد ماند» و مقصود از «شما» خصوص حواریین نیست؛ چون حواریین تا به ابد نماندند و مقصود از ماندن، ماندن ایمان و محبت در قلوب است چنان که در (14: 18) گوید: «من در پدر خود هستم و شما در من و من در شما» و جسم آن حضرت در امتش نیست، بلکه ایمان و محبت او هست، همچنین فارقلیط «احمد» (ص) ایمان و معرفتش در دل ها هست تا به ابد.

 

توجه به این نکته ضروری است که ما منکر این نیستیم که روح القدس پس از حضرت مسیح (ع) بر حواریین نازل شده و حضرت مسیح هم به آن وعده داده باشد، اما می گوییم: آن وعده دیگر است و وعده آمدن فارقلیط وعده دیگر؛ و حضرت مسیح (ع) وعده بسیار داد، یکی وعده روح القدس، و یکی وعده آمدن خود او، و یکی وعده ملکوت خدا، یعنی این که مردم جهان از بت پرستی به خداپرستی می گرایند و خداپرستی غالب می شود، و وعده این که حواریین رنج بسیار در راه دین می کشند و آزار و شکنجه می بینند؛ و یکی از آن وعده ها هم آمدن فارقلیط یعنی پیغمبر آخرالزمان (ع) است.[2]

 

بنابراین اینها همه دلایل صریح و روشنی بر بشارت پیامبر اسلام (ص) در انجیل است.

 

 

[1] صف، 6.

[2] اقتباس از راه سعادت (اثبات نبوت)، شعرانی، ابوالحسن، ص 241- 251، با دخل و تصرف، چاپ سوم، کتابخانه صدوق، تهران، 1363 ش.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • در عرفان، شوق و اشتیاق به چه معنا است و درجاتش چیست؟
    4513 خلسه 1400/11/17
    «اشْتِیاق»‏ اصطلاحی عرفانى از ماده‌ی «شوق»، عبارت است از مجذوب شدن محب به محبوب در حال وصال، براى نیل به لذات مدام.[1]برخی میل مفرط را اشتیاق معنا کرده‌اند و می‌گویند؛ یکى از مقدمات عامه فعل، شوق مؤکّد است که به دنبال آن جزم و ...
  • چرا تعدد قدما باطل است؟
    13156 علیت و معلولیت 1391/07/27
    قدیم ذاتی و قدیم بالحق، صفتی از صفات اختصاصی ذات واجب تعالی است؛ از این رو ادله­ای که برای نفی تکثر و تعدد از واجب الوجود ذکر می‌شود، برای نفی تعدد نسبت به قدیم نیز ثابت است. به عبارت دیگر، تصور قدیم‌های متعدد همانند تصور شرکای متعدد ...
  • حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟
    64248 علوم قرآنی 1388/03/09
    وحی در لغت به معنای القای پیام برای دیگری است و در اصطلاح عبارت از سخن الاهی است که خداوند آن را به وسیله پیامبر خود برای هدایت بشر می فرستد و مشخصه بارز رسالت و نبوت است.وحی بر رسول اکرم گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و به ...
  • حکم ترکیب اسامی مذهبی عربی با فارسی چیست؟
    19997 تاريخ کلام 1390/11/27
    ترکیب اسم های عربی – فارسی، اعم از پیشوند یا پسوند فارسی و یا ترکیب دو اسم مستقل فارسی و عربی، از گذشته های دور در میان مردم ما رواج داشته، به ویژه ترکیب با اسامی ائمه (ع)، و این به جهت ارادتی است که شیعه به اهل بیت ...
  • چرا این اصل فلسفی که «هر حادثی محدثی دارد» - و نیز هر اصل فلسفی دیگر - را برگرفته از دانشی تجربی و خطاپذیر ندانیم؟!
    5147 علیت و معلولیت 1398/09/06
     حادث یعنی موجودی که زمانی نبوده و الآن موجود است؛ بنابراین – بدون آن‌که نیاز به تجربه باشد - عقل حکم می‌کند که چنین موجودی خود بخود ایجاد نشده و نیاز به وجودآورنده دارد.[1]فلسفه هر چند از تجربیات استفاده می‌کند، ولی ابزار اصلی فلسفه، ...
  • «تفسیر تخصصی قرآن» به چه معنا است؟
    7097 علوم قرآنی 1394/05/27
    «تفسیر» در اصطلاح علوم قرآنی؛ یعنی روشن کردن مفاهیم و معانى آیات قرآن.[1] برخی اندیشمندان رشته‌های مختلف علوم اسلامی از منظر و دیدگاه رشته تخصصی خود به تفسیر قرآن کریم پرداخته‌ا‌ند که به چنین تفاسیری، تفسیر تخصصی قرآن گفته می‌شود؛ مثلاً: 1. ادیبان از ...
  • در چه صورت غسل جنابت بر انسان واجب می شود؟
    406675 Laws and Jurisprudence 1386/11/08
    سبب جنابت انسان دو چیز است:اول: جماع (نزدیکی) در صورتی که آلت تناسلی مرد به اندازه ختنه‏گاه یا بیشتر داخل شود، در زن باشد یا در مرد در قُبُل باشد یا در دُبُر، بالغ باشند یا نابالغ، حتی اگر منى بیرون نیاید .[1]
  • اگر طنزها و لطیفه‌های مرتبط با قومیتها را به فردی کافر از همان قوم نسبت دهیم، آیا نقل آن جایز می‌شود؟
    5866 غیبت، توهین و تجسس 1396/04/10
    اگر این‌گونه لطیفه‌ها موجب توهین، تمسخر یا آزار گروه یا قومیت خاصی باشد، گفتن آن جایز نیست و انتساب آن به کفار، موجب جواز آن نخواهد بود. در غیر این صورت اشکالی ندارد. ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]
  • آیا شیطان فرزندان و یارانی دارد که برای وسوسه انسان‌ها او را یاری کنند؟
    19789 بیشتر بدانید 1398/10/21
    می‌دانیم که «شیطان»، معناى وسیعى دارد و به هر موجود سرکش، طغیان‌گر و موذى شیطان گفته می‌شود.[1]از آیات و روایات استفاده می‌شود که ابلیس دارای فرزندان و یارانی است که کارشان وسوسه انسان‌ها و گمراه کردن آنها است. در قرآن کریم می‌خوانیم:«این‌چنین ...
  • ترجمه و تفسیر دعای «الهی عظم البلاء» چیست؟
    87236 درایه الحدیث 1392/10/24
    این دعا از سه بخش تشکیل شده است: در بخش اول به آزمایش بزرگی که مردم در زمان غیبت به آن مبتلا گشتند اشاره شده است. در بخش دوم بعد از درود بر پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت، به لزوم فرمان‌برداری مؤمنان از آن بزرگواران به ...

پربازدیدترین ها