لطفا صبرکنید
بازدید
6106
6106
آخرین بروزرسانی:
1395/09/11
کد سایت
fa64011
کد بایگانی
78542
نمایه
زندگینامه احمد بن محمد بن احمد بیابانکی سمنانی
طبقه بندی موضوعی
تاريخ بزرگان
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
علاء الدوله سمنانی که بود؟
پرسش
علاء الدوله سمنانی که بود؟ آیا او صوفی سنی مذهب یا شیعه مذهب بود؟
پاسخ اجمالی
«علاء الدوله احمد بن محمد بن احمد بیابانکی سمنانی» از بزرگان تصوف ایرانی و از شاعران و نویسندگان سدههای هفتم و هشتم هجری قمری بود.[1] برخی از مورّخان گفتهاند او شیعه بوده است.[2]
وی در ماه ذیحجه سال 659 ق در روستای بیابانک که در دوازده کیلومتری جنوب غربی شهر سمنان واقع است، متولد شد.[3] و در شب جمعه 22 رجب 736 ق درگذشت.[4]
خاندان او از بزرگان و رجال سیاسى عصر بودند. عمویش مقام وزارت داشت و پدرش در دوران قدرت ارغون خان، حاکم بغداد و سراسر عراق بود، به همین مناسبت توانست از سن پانزده سالگى به شغلهاى دیوانى روى آورد.[5] وى مدتی در خدمت ارغون باقى بود، سپس به سمنان آمد و به عالم عرفان روى آورد.[6] او در حالیکه عازم بغداد بود، مأمورین ارغون، او را دستگیر کردند، ولى وى پس از چندى از حبس گریخت و به سمنان رفت و شیخ نورالدین عبدالرحمن اسفراینى خرقه خویش را از بغداد براى او فرستاد.[7]
ظاهراً پس از برکنار شدن پدرش از مقامات دولتى و کشتهشدن عمویش، علاقه او به امور دیوانى کمتر و توجهش به عالم تصوف بیشتر شد و به خدمت اسفراینى مرشد خویش رفت و به خلوت نشست؛ سپس راه حج و زیارت مکه در پیش گرفت و (در محرم 689 ق) به بغداد بازآمد و بار دیگر به کار ریاضت و خلوت پرداخت.
بهطوریکه از گزارش احوال او برمیآید در سال 683ق، هنگامى که در یکى از جنگها در رکاب ارغون خان میرفت، ناگهان انقلابى درونى به وى دست میدهد، و در سلک صوفیان و درویشان درمیآید و چون وابسته به طبقات متنعم جامعه بود، از جمله مشایخ بزرگ و متنفذ ایران گردید.[8]
علاء الدوله بیابانکی سمنانی املاک زیادى را بر صوفیانى که در طریقه او بودند وقف کرد.[9] از وى دیوان اشعار و تألیفات متعددى که جملگى روح عرفانى دارد به فارسى و عربى برجاى مانده است. او در مدت شانزده سال، 140 اربعین برآورد.[10]
شماره آثار او را به عربى و فارسى تا 300 نوشتهاند؛ از آن جمله است: آداب الخلوة، رسالة موضح مقاصد المخلصین و مفضح عقائد المدعین، و کتاب الفلاح.[11]
مهمترین اثر او کتاب مکاشفات است. شرح حال و افکار و نظریاتش را اقبال سیستانى زیر عنوان 40 مجلس یا ملفوظات شیخ علاء الدوله سمنانى نگاشته است. وى معاصر کمال الدین عبدالرزاق کاشانى بود و با او در خصوص مسئله وحدت وجود مباحثاتى داشته است و در رساله العروه نظریات محیى الدین ابن العربى را که عبدالرزاق کاشانى طرفدار او بود، رد کرده است.[12]
وی در ماه ذیحجه سال 659 ق در روستای بیابانک که در دوازده کیلومتری جنوب غربی شهر سمنان واقع است، متولد شد.[3] و در شب جمعه 22 رجب 736 ق درگذشت.[4]
خاندان او از بزرگان و رجال سیاسى عصر بودند. عمویش مقام وزارت داشت و پدرش در دوران قدرت ارغون خان، حاکم بغداد و سراسر عراق بود، به همین مناسبت توانست از سن پانزده سالگى به شغلهاى دیوانى روى آورد.[5] وى مدتی در خدمت ارغون باقى بود، سپس به سمنان آمد و به عالم عرفان روى آورد.[6] او در حالیکه عازم بغداد بود، مأمورین ارغون، او را دستگیر کردند، ولى وى پس از چندى از حبس گریخت و به سمنان رفت و شیخ نورالدین عبدالرحمن اسفراینى خرقه خویش را از بغداد براى او فرستاد.[7]
ظاهراً پس از برکنار شدن پدرش از مقامات دولتى و کشتهشدن عمویش، علاقه او به امور دیوانى کمتر و توجهش به عالم تصوف بیشتر شد و به خدمت اسفراینى مرشد خویش رفت و به خلوت نشست؛ سپس راه حج و زیارت مکه در پیش گرفت و (در محرم 689 ق) به بغداد بازآمد و بار دیگر به کار ریاضت و خلوت پرداخت.
بهطوریکه از گزارش احوال او برمیآید در سال 683ق، هنگامى که در یکى از جنگها در رکاب ارغون خان میرفت، ناگهان انقلابى درونى به وى دست میدهد، و در سلک صوفیان و درویشان درمیآید و چون وابسته به طبقات متنعم جامعه بود، از جمله مشایخ بزرگ و متنفذ ایران گردید.[8]
علاء الدوله بیابانکی سمنانی املاک زیادى را بر صوفیانى که در طریقه او بودند وقف کرد.[9] از وى دیوان اشعار و تألیفات متعددى که جملگى روح عرفانى دارد به فارسى و عربى برجاى مانده است. او در مدت شانزده سال، 140 اربعین برآورد.[10]
شماره آثار او را به عربى و فارسى تا 300 نوشتهاند؛ از آن جمله است: آداب الخلوة، رسالة موضح مقاصد المخلصین و مفضح عقائد المدعین، و کتاب الفلاح.[11]
مهمترین اثر او کتاب مکاشفات است. شرح حال و افکار و نظریاتش را اقبال سیستانى زیر عنوان 40 مجلس یا ملفوظات شیخ علاء الدوله سمنانى نگاشته است. وى معاصر کمال الدین عبدالرزاق کاشانى بود و با او در خصوص مسئله وحدت وجود مباحثاتى داشته است و در رساله العروه نظریات محیى الدین ابن العربى را که عبدالرزاق کاشانى طرفدار او بود، رد کرده است.[12]
[1]. جامى، عبد الرحمن، نفحات الأنس، ص 441، تهران، اطلاعات، چاپ سوم، 1375ش؛ حاجى خلیفه، مصطفى بن عبدالله، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، ج 2، ص 1266، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، بیتا؛ امین، محسن، أعیان الشیعة، ج 3، ص 87، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ اول، 1403ق.
[2]. أعیان الشیعة، ج 3، ص 87.
[3]. صفدى، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج 7، ص 356، بیروت، دارالنشر فرانز شتاینر، چاپ دوم، 1401ق.
[4]. الوافی بالوفیات، ج 7، ص 357؛ أعیان الشیعة، ج 3، ص 87.
[5]. راوندى، مرتضى، تاریخ اجتماعى ایران، بخش 1، ج 8، ص 592، تهران، نگاه، چاپ دوم، 1382ش؛ نیز ر. ک: الوافی بالوفیات، ج 7، ص 356؛ کربلائى تبریزى، حافظ حسین، روضات الجنان و جنات الجنان، ج 2، ص 283، تبریز، ستوده، چاپ اول، 1383ش.
[6]. نفحات الأنس، ص 441؛ روضات الجنان و جنات الجنان، ج 2، ص 283؛ تاریخ اجتماعى ایران، بخش 1، ج 8، ص 592.
[7]. تاریخ اجتماعى ایران، بخش 1، ج 8، ص 592؛ روضات الجنان و جنات الجنان، ج 2، ص 286.
[8]. تاریخ اجتماعى ایران، بخش 1، ج 8، ص 593.
[9]. الوافی بالوفیات، ج 7، ص 357.
[10]. نفحات الأنس، ص 441؛
[11]. أعیان الشیعة، ج3، ص: 88.
[12]. تاریخ اجتماعى ایران، بخش 1، ج 8، ص 593.
نظرات