لطفا صبرکنید
84020
- اشتراک گذاری
هدف از عشق مجازی رسیدن به عشق حقیقی بوده و اگر همراه با عفت باشد، انسان را بعد از تحولات و دگرگونیهایی بنیادین به آستانۀ عشق الاهی خواهد رساند که مطلوب اصلی دین و باطن حقیقی آن چیزی جز رسیدن به مقام محبت الاهی نیست؛ بهویژه در اسلام توجه عمدهای به این مطلب شده و امامان و عرفای بزرگ ما الگوهای عشق و دلدادگی به خدا و واصلان حریم قدس الاهی بودهاند.
وقتی از امـام صـادق(ع) درمورد ماهیت عشق (عشق مجازی) سؤال شد، فـرمـود: «دلهایى از یاد خدا تهى مىگردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها مىچشاند».
از این دیدگاه، عشق مجازی چیزی جز غفلت از یاد معشوق حقیقی نیست و فرد بهآن مبتلا میشود تا در اثر عذاب حاصل از آنکه خود لطفی الاهی است، به فطرت توحیدی و عشق ازلی رجعت داده شود.
در واقع عشق به خدا و یاد عاشقانه او، انسان را به فطرت الاهی خود نزدیک کرده و از عذاب رها میکند و باعث آرامش و اطمینان قلبی میشود. توجه به زندگی سراسر آرامش و وارستگی عرفا این مطلب را نشان میدهد که ذرهای از لذت و آرامشی که آنان در عشق الاهی تجربه میکنند را طالبان عیشهای دنیوی نچشیده و از آن محروم بودهاند.
هرچند عشق الاهی مستلزم رها کردن دنیا و تعلقات آن است اما این امر، الزاماً به معنای بیبهره بودن از موهبتهای حیات دنیوی و جلوههای مجازی آن نیست؛ تفاوت در این است که دیگر هیچ عذاب و وابستگی در این روابط و برخورداریهای عالم کثرت نبوده و تعلقی ذاتی بهبود و نبود آنها وجود نخواهد داشت. بنابر این، کسی که عاشق خدا باشد محبتی بهدور از نیاز و از سرعشق بهمحبوب حقیقی، نسبت به همۀ مخلوقات الاهی دارد.
با این حال، حالات عرفا و عشاق خدا ،در شیدایی و بیاعتنایی به دنیا و مافیها، همواره باعث ترس دلبستگان عالم مجاز و حاشیه نشینان عشق الاهی بوده است؛ غافل از اینکه وجود عارف بعد از فنا بهبقای الاهی نایل میشود و عالم مجاز نیز با نگاه خدایی عارف، حیاتی الاهی مییابد و حتی موهبتهای دنیوی را هم تنها عاشق خداوند استکه در مییابد و جلوه نور و سرور و لذت نهفته در آن را بیشتر از دیگران دریافت میکند.
دلدادگان عالم مجاز هرگز نمیخواهند با نیستی خود و هستی خدا مواجه شوند، هر چند که در نهایت – پس از مرگ و قیامت – چارهای جز آن ندارند. اینان از عشق بهذات الاهی گریزان بوده و فقط به دعوای عشق در پیشگاه دلبران جهان، دل خوش داشتهاند و هرچند خود بهعذاب این رابطهها گرفتارند، اما هنوز رهایی خود را خوش نمیدارند.
هدف از عشق مجازی رسیدن به عشق حقیقی بوده و اگر همراه با عفت باشد، انسان را بعد از تحولات و دگرگونیهایی بنیادین به آستانۀ عشق الاهی خواهد رساند[1] که مطلوب اصلی دین و باطن حقیقی آن چیزی جز رسیدن به مقام محبت الاهی نیست؛ بهویژه در اسلام توجه عمدهای به این مطلب شده و امامان و عرفای بزرگ ما الگوهای عشق و دلدادگی به خدا و واصلان حریم قدس الاهی بودهاند.
کسی که دل از معشوقهای غیر خدایی برکنده و عزم عشق الاهی کرده است و دوست دارد که عاشق خدا باشد، در واقع به مقام خاصی از لحاظ سلوک روحی دست یافته استکه باید آن را قدر بداند. قلب چنین کسی سراسر عشق و سوز و عطش روحی بوده و آماده است تا آن را به صاحب اصلیش تحویل دهد؛ در واقع چنین کسی گوهره وجود خود را که همان دل او است، از بازار بیمعرفت عشقهای دنیوی باز پس گرفته و از اسارت و عذاب رهایی یافته است.
وقتی از امـام صـادق(ع) درمورد ماهیت عشق (عشق مجازی) سؤال شد، فـرمـود: «قلوب خلت من ذکر الله فأذاقها الله حب غیره»؛[2] دلهایى از یاد خدا تهى مىگردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها مىچشاند. چه بسا این آیه قرآن نیز به همین مطلب اشاره داشته باشد که میفرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى»؛ و هر کس از یاد من روى گردان شود، عیشی دردناک و سخت خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم! از این دیدگاه میتوان عشق مجازی را به معیشتی پر عذاب و رابطهای دردناک تعبیر کرد که گرفتاری در آن حاصل دوری از ذکر الاهی است.
بر خلاف عشق مجازی، عشق حقیقی و عشق به خدا و یاد عاشقانه او انسان را به فطرت الاهی خود نزدیک کرده و از عذاب رها میکند و باعث آرامش و اطمینان قلبی میشود. توجه به زندگی سراسر آرامش و وارستگی عرفا این مطلب را نشان میدهد که ذرهای از لذت و آرامش و احساس وجود که آنان در عشق الاهی تجربه میکنند را طالبان عیشهای دنیوی نچشیده اند و از آن محروم بودهاند. تا بهحال هیچ عاشق صادقی در عشق خدا نادم و پشیمان نبوده و جز اظهار مستی و شور چیز دیگری در بین نبوده است.
البته عشق الاهی مستلزم رها کردن دنیا و تعلقات آن است اما این امر، الزاماً به معنای بی بهره بودن از موهبتهای حیات دنیوی نیست، ولی تفاوت اساسی در این استکه دیگر هیچ عذاب و وابستگی در این روابط و برخورداریهای عالم کثرت نخواهد بود و این برخلاف تصور، به معنای نابودی و نیستی و انهدام نبوده، بلکه بهعکس وجود عارف بعد از فنا به بقای الاهی نایل میشود و عالم مجاز نیز با نگاه خدایی عارف، حیاتی الاهی مییابد و خدانما میشود؛ چرا که هیچ تعلق و شرکی در نگاه او نیست:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
چه بسا دنیا از طالب آن گریزان، و مرید کسی است که عاشق خداوند باشد و محبت عارف نسبت به امور مجازی و دنیوی نیز محبتی بهدور از وابستگی، و از سر عشق به محبوب حقیقی است. و از عذاب حاصل از این وابستگی و نیاز هم فارغ است، و هرگز دریای محبت الاهی او اسیر امواج سهمگین عالم مجاز نمیشود و در دام جلوههای مجازی نمیافتد؛ چرا که همۀ این امور را جلوه حقیقت واحد الاهی میداند و در واقع، محبت او بهدنیا از باب محبت کل به جزء است، نه از باب پرستیدن دنیا.
بنابر این، در نظر عارف همۀ دنیا و مافیها در مقایسه با نظر بر وجه الله، بازیچهای بیش نیست؛ از این رو، هرچند که خداوند هر دو جهان را بر عاشق حقیقی خود میبخشد، اما او جز خدا را از خدا نمیخواهد و برای رسیدن به محبوب ازلی خود، طالب فنای خویشتن است تا خداوند در وجودش تجلی نماید، پس نه از مرگ میهراسد و نه از آن گریزان است و نه امور دنیوی او را دچار تشویش میکند؛ چرا که مرگ را جانی دیگر، و نیستی خود را هستی برتری مییابد.
این حالات عرفا و عشاق خدا، در شیدایی و بیاعتنایی به دنیا و مافیها، همواره باعث انکار، ترس و واهمۀ دلبستگان عالم مجاز و حاشیه نشینان عشق الاهی بوده است؛ چرا که هیچ تصوری از حال آنان نداشته و غافل بودهاند که اینان در همین دنیا در چه وصلی غرق شدهاند؛ از همین رو چون تصوری از این مقامات ندارند از آن گریزان و ترسانند؛ ترس از اینکه مبادا داشتههای محبوب خود را از دست دهند و دچار بدبختی و نیستی و تباهی شوند. مَثَل اهل دنیا در نسبت با عارف همچون مثل کودکی است که بازیچهای که از او دل برده است را حاضر نیست به هیچ قیمتی رها کند، هر چند که در مقابل بخواهند قصرهای پر شکوه عالم را به او بدهند، باز هم گمان میکند که میخواهند او را از بازیچهاش جدا کنند و در فقدان و محرومیت رها سازند.
از این روی، دلدادگان عالم مجاز هرگز نمیخواهند با نیستی خود و هستی خدا مواجه شوند، هر چند که در نهایت – پس از مرگ و قیامت- چارهای جز آن ندارند. اینان از عشق الاهی گریزان بوده و فقط به دعوی عشق در پیشگاه دلبران جهان دل خوش داشتهاند و هرچند خود به عذاب این رابطهها گرفتارند، اما هنوز رهایی خود را خوش نمیدارند، تا آنگاه که به این تحول بزرگ دست یابند.
بنابر این، رابطۀ عاشقانه با خدا مقصود حقیقی انسان بوده و یک ضرورت وجودی محسوب میشود، بهخصوص در روزگار ما، بن بستهای بیشمار در بُعد عاطفی و عقیدتی و اخلاقی و ... خواه ناخواه بشریت را به آستانه این بازگشت بنیادین به عشق حقیقی سوق خواهد داد و نباید از این حقیقت گریزان بود.
[1]. حدیث مشهور «من عشق فکتم و عف و صبر فمات مات شهیداً»از نظر عرفا، اشاره به همین حقیقت دارد.
[2]. سألت أبا عبد الله عن العشق قال: «قلوب خلت من ذکر الله فأذاقها الله حب غیره»، شیخ صدوق، الامالی، ص 669، کتابخانه اسلامیه، 1363.