لطفا صبرکنید
بازدید
50940
50940
آخرین بروزرسانی:
1395/06/10
کد سایت
fa74574
کد بایگانی
90688
نمایه
حماسه در ادبیات و شعر فارسی
طبقه بندی موضوعی
بیشتر بدانید
اصطلاحات
شعر
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
منظور از «حماسه» در ادبیات و شعر و نثر فارسی چیست؟
پرسش
منظور از «حماسه» در ادبیات و شعر و نثر فارسی چیست؟
پاسخ اجمالی
«حماسه» در لغت از واژه «حمس»؛ به معنای «دلیری و شجاعت» است.[1] در اصطلاح ادبیات و اشعار فارسی؛ اثری داستانی - روایتی است که تعدادی از آنها بیان واقعیتهای مقدس تاریخی است،[2] و بسیاری از آنها با زمینهای قهرمانی و رنگ قومی و ملی و یا خیالی، با سبکی فاخر نگاشته میشود. قهرمان حماسه از خصوصیتهای فوق طبیعی برخوردار است و دارای نیروی جسمانی و نیز درونی و معنوی فوق بشری میباشد و در طی حوادث مختلف با نیروهای شیطانی یا قهرمانهایی که آنها نیز دارای خصوصیات فوق بشری هستند درگیر میشود. حوادث حماسه در فضایی که از نظر زمانی بسیار دور است میگذرد و عرصه آن بسیار وسیع است و با آنکه اغلب حماسهها جنبه ملی و قومی دارند، گاه صحنه حوادث آنها کل جهان حتی جهان زیر زمینی و فرازمینی را نیز دربر میگیرد.[3]
آنچه حماسهها روایت میکنند، هر چند ممکن است تاریخ واقعی گذشتههای بسیار دور ملتها نگاشته شوند؛ اما بسیاری از آنها، تاریخ واقعی نیستند، با این همه بعضی از حوادث دورانهای دور گاه در حماسهها خود را نشان میدهند و به صورتی مبالغهآمیز و آمیخته با افسانههای تاریخی به وجود میآیند. «ایلیاد» اثر «هومر» در میان حماسههای یونانی و داستان «گشتاسپ» در شاهنامه از این نوعاند.[4]
در ادب کهن فارسی بیشتر حماسهها منظوم هستند. در شعر حماسی دستهای از اعمال پهلوانی - خواه از یک ملت باشد، خواه از یک فرد - به صورت داستان و یا داستانهایی درمیآید که ترتیب و نظم از همه جای آن آشکار است. در یک منظومه حماسی شاعر هیچگاه عواطف شخصی خویش را در اصل داستان وارد نمیکند و آنرا به پیروی از امیال خویش تغییر نمیدهد و به شکلی تازه چنانکه خود بپسندد و یا معاصران او بخواهند درنمیآورد و به نام خود و آرزوی خویش، در باب او داوری نمیکند، چنانکه در شاهنامه و دیگر منظومههای حماسی میبینیم.[5]
شاهنامه فردوسی از با ارزشترین اشعار حماسی و ملی جاویدان ایرانیان به شمار میآید و در ردیف حماسههای جهانی و حتی برتر از آن قرار دارد. شاهنامه، تاریخ ایران را از دوران باستان تا شکست ساسانیان و انقراض پادشاهی آنان به دست اعراب شامل میشود. از حماسههای قرن پنجم تا هفتم میتوان به «شهریارنامه» و «سامنامه» متعلق به خواجوی کرمانی و نیز «اسکندرنامه» نظامی گنجوی که به پیروی از شاهنامه فردوسی به نظم کشیده شده، اشاره کرد.[6]
آنچه حماسهها روایت میکنند، هر چند ممکن است تاریخ واقعی گذشتههای بسیار دور ملتها نگاشته شوند؛ اما بسیاری از آنها، تاریخ واقعی نیستند، با این همه بعضی از حوادث دورانهای دور گاه در حماسهها خود را نشان میدهند و به صورتی مبالغهآمیز و آمیخته با افسانههای تاریخی به وجود میآیند. «ایلیاد» اثر «هومر» در میان حماسههای یونانی و داستان «گشتاسپ» در شاهنامه از این نوعاند.[4]
در ادب کهن فارسی بیشتر حماسهها منظوم هستند. در شعر حماسی دستهای از اعمال پهلوانی - خواه از یک ملت باشد، خواه از یک فرد - به صورت داستان و یا داستانهایی درمیآید که ترتیب و نظم از همه جای آن آشکار است. در یک منظومه حماسی شاعر هیچگاه عواطف شخصی خویش را در اصل داستان وارد نمیکند و آنرا به پیروی از امیال خویش تغییر نمیدهد و به شکلی تازه چنانکه خود بپسندد و یا معاصران او بخواهند درنمیآورد و به نام خود و آرزوی خویش، در باب او داوری نمیکند، چنانکه در شاهنامه و دیگر منظومههای حماسی میبینیم.[5]
شاهنامه فردوسی از با ارزشترین اشعار حماسی و ملی جاویدان ایرانیان به شمار میآید و در ردیف حماسههای جهانی و حتی برتر از آن قرار دارد. شاهنامه، تاریخ ایران را از دوران باستان تا شکست ساسانیان و انقراض پادشاهی آنان به دست اعراب شامل میشود. از حماسههای قرن پنجم تا هفتم میتوان به «شهریارنامه» و «سامنامه» متعلق به خواجوی کرمانی و نیز «اسکندرنامه» نظامی گنجوی که به پیروی از شاهنامه فردوسی به نظم کشیده شده، اشاره کرد.[6]
[1]. زمخشرى، محمود بن عمر، مقدمة الأدب، ص 158، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، چاپ اول، 1386ش؛ مرتضى زبیدى، محمد بن محمد، تاج العروس، ج 8، ص 249، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1414ق.
[2]. ر. ک: «مشخصات حماسه مقدس»، سؤال 8843.
[3]. رستگار فسایی، منصور، انواع شعر فارسی، ص 150، شیراز، نوید شیراز، 1380ش.
[4]. صفا، ذبیح الله، حماسهسرایی در ایران، ص 21، تهران، امیرکبیر، 1352ش.
[5]. انواع شعر فارسی، ص 154.
[6]. حماسهسرایی در ایران، ص 30؛ برای آگاهی بیشتر به این مقاله مراجعه شود: سلطانی مقدم، حمیده، حماسه، پژوهشکده باقر العلوم.
نظرات