لطفا صبرکنید
بازدید
17821
17821
آخرین بروزرسانی:
1398/03/09
کد سایت
fa75693
کد بایگانی
92487
نمایه
سوزن عیسی(ع)
طبقه بندی موضوعی
حدیث|صفات و زندگی پیامبران|عیسی
اصطلاحات
حضرت عیسی (ع)
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا حضرت عیسی(ع) به جهت تعلق خاطری که به یک سوزن داشت، اجازه عروج به بالاتر از آسمان چهارم را نیافت؟!
پرسش
آیا حضرت عیسی(ع) به خاطر تعلق به سوزنی که گفته میشود داشتهاند! اجازه عروج به بالاتر از آسمان چهارم را ندادهاند؟
پاسخ اجمالی
اینکه اگر انسان تعلق خاطری به دنیا داشته باشد، چنین تعلقی او را از صعود معنوی باز خواهد داشت، در آیات فراوانی از قرآن کریم ذکر شده است و به عنوان نمونه در آیه 20 سوره شوری میخوانیم:
«مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ ۖ وَمَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ»
هرکه پاداش آخرت را بخواهد پاداشش را افزون خواهیم کرد و هرکه تنها پاداش دنیا را بخواهد، آن را به او خواهیم داد، اما در آخرت چیزی به او نخواهد رسید.
از طرفی، شأن پیامبران بزرگ الهی نظیر عیسای مسیح(ع) بالاتر از آن است که خود را به کلیت دنیا وابسته کنند، چه رسد به یک سوزن بیارزش!
با ذکر این مقدمه در ارتباط با آنچه در پرسش مطرح شده باید گفت که در بیشتر منابع روایی و تفسیری اثری از این داستان نیست. با این وجود در برخی منابع[1] مانند تفسیر سور آبادی (قرن پنجم) چنین ماجرایی نقل شده است:
خداى تعالى جبرئیل را بفرستاد تا عیسى را از آن زندان (زندان هرادوس ملک) بر گرفت و به روزن خانه بیرون برد و به آسمان چهارم برد و شبه او را بر تطیانوس افکند - گفت «عیسى در این جاى نیست». خلق درآمدند، او را دیدند بر هیئت عیسى! گفتند «عیسى خود تویى، مردمان را به جادوى هلاک کردى و میگویى عیسى در اینجا نیست» رسن در گردن به وى کردند و میکشیدند. وى فریاد میکرد که «من قتّالم نه عیسى»، سودش نداشت تا وى را بردار کردند و بکشتند. آن گه به شک شدند، گفتند «گر این عیسى بود قتّال کو، و گر قتّال بود عیسى کو؟». خداى او را به آسمان چهارم برد چون آنجا رسید ندا آمد فریشتگان را که: بنگرید تا با وى هیچ چیز از دنیا هست، گر نیست او را به آسمان هفتم برید. نگه کردند، با وى درزنى (سوزنی) یافتند در گریبان پلاسى که چهل سال بود تا آن را پوشیده داشت و آن وقت سه شبانروز بود تا عیسى هیچ چیز نخورده بود. چون آن درزن (سوزن) دیدند با وى، ندا آمد که عیسى را هم آنجا بدارید. بیت المعمور را مسکن وى کردند تا به در قیامت آن گه از آسمان به زمین آید، مهدى با وى یار گردد... .[2]
سوزن عیسی(ع) که در متون نظم و نثر بسیاری از قدما به چشم میخورد، یک داستان تمثیلی است که عناصر نمادینی در آن نهفته است و ریشهای کهن در اساطیر مصر باستان دارد. این اساطیر، به تدریج خود را در مسیحیت جای دادند و به گونهای ادغام شدند که حقیقت او را در هالهای از نمادها فرو بردند.[3]
بررسی در این داستان تمثیلی و تخیّلی نشان میدهد که سوزن با ایزد خورشید مصریان ارتباط دارد و همینطور ارتباط میان دو اسطوره خورشید، با داستان مسیح نیز تنیده شدهاند. گویی اسطوره خورشید یک بار در مصر و بار دیگر با همان شمایل، اما نامی متفاوت در آیین مهرپرستی تکرار میشود. این ارتباط چیزی نیست جز ارتباطی خود ساخته که به اعتقاد مسیحیان با یک تقدم زمانی، توسط شیطان ایجاد شده است.
تنها یک کتاب به طور خاص راجع به خاستگاه این داستان تألیف شده است. در کتاب «سوزن عیسی» اثر میرجلالالدین کزازی، تنها خاستگاه خورشید و آسمان چهارم با مسیح را در آوین میترا بیان نموده است اما، آن سوی این نماد، سوزن و کارکرد آن نیز هست که مورد توجه قرار نگرفته است.
«مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ ۖ وَمَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ»
هرکه پاداش آخرت را بخواهد پاداشش را افزون خواهیم کرد و هرکه تنها پاداش دنیا را بخواهد، آن را به او خواهیم داد، اما در آخرت چیزی به او نخواهد رسید.
از طرفی، شأن پیامبران بزرگ الهی نظیر عیسای مسیح(ع) بالاتر از آن است که خود را به کلیت دنیا وابسته کنند، چه رسد به یک سوزن بیارزش!
با ذکر این مقدمه در ارتباط با آنچه در پرسش مطرح شده باید گفت که در بیشتر منابع روایی و تفسیری اثری از این داستان نیست. با این وجود در برخی منابع[1] مانند تفسیر سور آبادی (قرن پنجم) چنین ماجرایی نقل شده است:
خداى تعالى جبرئیل را بفرستاد تا عیسى را از آن زندان (زندان هرادوس ملک) بر گرفت و به روزن خانه بیرون برد و به آسمان چهارم برد و شبه او را بر تطیانوس افکند - گفت «عیسى در این جاى نیست». خلق درآمدند، او را دیدند بر هیئت عیسى! گفتند «عیسى خود تویى، مردمان را به جادوى هلاک کردى و میگویى عیسى در اینجا نیست» رسن در گردن به وى کردند و میکشیدند. وى فریاد میکرد که «من قتّالم نه عیسى»، سودش نداشت تا وى را بردار کردند و بکشتند. آن گه به شک شدند، گفتند «گر این عیسى بود قتّال کو، و گر قتّال بود عیسى کو؟». خداى او را به آسمان چهارم برد چون آنجا رسید ندا آمد فریشتگان را که: بنگرید تا با وى هیچ چیز از دنیا هست، گر نیست او را به آسمان هفتم برید. نگه کردند، با وى درزنى (سوزنی) یافتند در گریبان پلاسى که چهل سال بود تا آن را پوشیده داشت و آن وقت سه شبانروز بود تا عیسى هیچ چیز نخورده بود. چون آن درزن (سوزن) دیدند با وى، ندا آمد که عیسى را هم آنجا بدارید. بیت المعمور را مسکن وى کردند تا به در قیامت آن گه از آسمان به زمین آید، مهدى با وى یار گردد... .[2]
سوزن عیسی(ع) که در متون نظم و نثر بسیاری از قدما به چشم میخورد، یک داستان تمثیلی است که عناصر نمادینی در آن نهفته است و ریشهای کهن در اساطیر مصر باستان دارد. این اساطیر، به تدریج خود را در مسیحیت جای دادند و به گونهای ادغام شدند که حقیقت او را در هالهای از نمادها فرو بردند.[3]
بررسی در این داستان تمثیلی و تخیّلی نشان میدهد که سوزن با ایزد خورشید مصریان ارتباط دارد و همینطور ارتباط میان دو اسطوره خورشید، با داستان مسیح نیز تنیده شدهاند. گویی اسطوره خورشید یک بار در مصر و بار دیگر با همان شمایل، اما نامی متفاوت در آیین مهرپرستی تکرار میشود. این ارتباط چیزی نیست جز ارتباطی خود ساخته که به اعتقاد مسیحیان با یک تقدم زمانی، توسط شیطان ایجاد شده است.
تنها یک کتاب به طور خاص راجع به خاستگاه این داستان تألیف شده است. در کتاب «سوزن عیسی» اثر میرجلالالدین کزازی، تنها خاستگاه خورشید و آسمان چهارم با مسیح را در آوین میترا بیان نموده است اما، آن سوی این نماد، سوزن و کارکرد آن نیز هست که مورد توجه قرار نگرفته است.
[1]. البته بنابر تحقیق و جستوجو در منبع دیگری غیر تفسیر سور آبادی نیافتیم.
[2]. سور آبادى، ابوبکر عتیق بن محمد، تفسیر سور آبادى، ج 1، ص 503 – 504، تهران، فرهنگ نشر نو، چاپ اول، 1380ش.
[3]. ر. ک به این مقاله: اکبری، فاطمه، خاستگاه آیینی داستان سوزن عیسی با رویکرد تطبیقی به اساطیر مصر و کیش مهر، مجموعه مقالههای شاهنامه و پژوهشهای آیینی، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
نظرات