لطفا صبرکنید
بازدید
9032
9032
آخرین بروزرسانی:
1397/05/18
خلاصه پرسش
مفسران، چه توضیحی پیرامون «نطفه امشاج» که در قرآن بدان اشاره شده، ارائه کردهاند؟
پرسش
نظر مفسران قرون گذشته در مورد آیه دوم سوره انسان چیست؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در مورد خلقت انسان و مبدأ پیدایش آن تعبیرات گوناگونی دارد که نشان میدهد آفرینش انسان مراحل مختلفی داشته است.
دستهای از آیات قرآن، ماده نخستین انسان را «گل» معرفی میکند.[1] دستهای دیگر میفرماید: انسان را از «آب» خلق کردیم.[2] آیاتی منشأ آفرینش آدمی را «نطفه» میدانند.[3] در آیهای دیگر میفرماید انسان از «عَجَل» آفریده شده است.[4]
اما در آیه «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاج»؛[5] میفرماید: ما انسان را از نطفه امشاج آفریدیم.
آنچه در این آیه محور بحث است، کلمه «امشاج» است که محل گفتوگوی مفسران قدیم و جدید است.
کلمه "أمشاج" جمع "مشیج" و یا "مشج"، به معناى مخلوط و ممزوج است، و اگر نطفه را به این صفت معرفى کرده(نطفه امشاج)، شاید به اعتبار اجزاى مختلف آن و یا به اعتبار مخلوط شدن آب نر با آب ماده(اسپرم و اوول) باشد.[6]
درباره علّت جمع آمدن امشاج گفتهاند: به اعتبار اجزای نطفه و یا به اعتبار آمیخته شدن نطفه زن و مرد است. و چون نطفه، حامل خصلتهاى توارث است و اخلاق و سجایاى پدران و مادران را به فرزندان منتقل میکند، شاید از این جهت امشاج گفته شده است؛ یعنى از نطفهای که داراى آمیختهها است انسان را آفریدیم. و شاید اشاره به سلّولها و کرومزومها و ژنهاى بیشمار نطفه باشد.[7]
آنچه به طور خلاصه در معنای امشاج گفته شده چنین است:
1. ابن عبّاس، حسن، عکرمه و مجاهد گفتهاند: نطفه امشاج؛ یعنى مخلوط از آب مرد و آب زن.
2. قتاده میگوید: امشاج به معناى اطوار است؛ یعنى حالات مختلف انسان از ابتدای انعقاد نطفه تا زمانی که صورت انسانی به خود میگیرد؛ یعنی ابتدا به صورت نطفه، بعد علقه، بعد مضغه، بعد عظام، تا اینکه انسان میشود.
3. مجاهد و ضحّاک و کلبى اما گفتهاند: مقصود اختلاف رنگهاى نطفه است؛ یعنی نطفه مرد سفید و سرخ و نطفه زن سبز و زرد است. پس نطفه امشاج یعنی نطفهای که دارای رنگهاى مختلف است.
4. حسن میگوید: امشاج یعنی نطفه مخلوط شده با خون حیض. وقتى زن حامل و آبستن شد، دیگر حیض منقطع میشود.
5. ابن مسعود گفته است: امشاج موی رگهایی است که در نطفه وجود دارد.
6. بعضى هم گفتهاند: امشاج. عبارت از طبیعتهایی است که در انسان وجود دارد؛ مانند گرمی، سردی و یبوست و رطوبت. خداوند آنها را در نطفه قرار داد، سپس آنرا با بنیه حیوانى منظم تنظیم نمود، آنگاه در آن روح حیاتى دمید، پس از آن براىش چشم و گوش قرار داد. و این است سخن خدای متعال که فرمود: «فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً».[8]
دستهای از آیات قرآن، ماده نخستین انسان را «گل» معرفی میکند.[1] دستهای دیگر میفرماید: انسان را از «آب» خلق کردیم.[2] آیاتی منشأ آفرینش آدمی را «نطفه» میدانند.[3] در آیهای دیگر میفرماید انسان از «عَجَل» آفریده شده است.[4]
اما در آیه «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاج»؛[5] میفرماید: ما انسان را از نطفه امشاج آفریدیم.
آنچه در این آیه محور بحث است، کلمه «امشاج» است که محل گفتوگوی مفسران قدیم و جدید است.
کلمه "أمشاج" جمع "مشیج" و یا "مشج"، به معناى مخلوط و ممزوج است، و اگر نطفه را به این صفت معرفى کرده(نطفه امشاج)، شاید به اعتبار اجزاى مختلف آن و یا به اعتبار مخلوط شدن آب نر با آب ماده(اسپرم و اوول) باشد.[6]
درباره علّت جمع آمدن امشاج گفتهاند: به اعتبار اجزای نطفه و یا به اعتبار آمیخته شدن نطفه زن و مرد است. و چون نطفه، حامل خصلتهاى توارث است و اخلاق و سجایاى پدران و مادران را به فرزندان منتقل میکند، شاید از این جهت امشاج گفته شده است؛ یعنى از نطفهای که داراى آمیختهها است انسان را آفریدیم. و شاید اشاره به سلّولها و کرومزومها و ژنهاى بیشمار نطفه باشد.[7]
آنچه به طور خلاصه در معنای امشاج گفته شده چنین است:
1. ابن عبّاس، حسن، عکرمه و مجاهد گفتهاند: نطفه امشاج؛ یعنى مخلوط از آب مرد و آب زن.
2. قتاده میگوید: امشاج به معناى اطوار است؛ یعنى حالات مختلف انسان از ابتدای انعقاد نطفه تا زمانی که صورت انسانی به خود میگیرد؛ یعنی ابتدا به صورت نطفه، بعد علقه، بعد مضغه، بعد عظام، تا اینکه انسان میشود.
3. مجاهد و ضحّاک و کلبى اما گفتهاند: مقصود اختلاف رنگهاى نطفه است؛ یعنی نطفه مرد سفید و سرخ و نطفه زن سبز و زرد است. پس نطفه امشاج یعنی نطفهای که دارای رنگهاى مختلف است.
4. حسن میگوید: امشاج یعنی نطفه مخلوط شده با خون حیض. وقتى زن حامل و آبستن شد، دیگر حیض منقطع میشود.
5. ابن مسعود گفته است: امشاج موی رگهایی است که در نطفه وجود دارد.
6. بعضى هم گفتهاند: امشاج. عبارت از طبیعتهایی است که در انسان وجود دارد؛ مانند گرمی، سردی و یبوست و رطوبت. خداوند آنها را در نطفه قرار داد، سپس آنرا با بنیه حیوانى منظم تنظیم نمود، آنگاه در آن روح حیاتى دمید، پس از آن براىش چشم و گوش قرار داد. و این است سخن خدای متعال که فرمود: «فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً».[8]
[1]. انعام، 1؛ سجده، 7؛ صافات، 18.
[2]. فرقان، 54؛ طارق، 6.
[3]. نحل، 4؛ یس، 77؛ دهر، 2؛ عبس، 19.
[4]. انبیاء، 37.
[5]. انسان، 2.
[6]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 121، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[7]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 259، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[8]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 615، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
نظرات