لطفا صبرکنید
بازدید
14303
14303
آخرین بروزرسانی:
1397/07/11
کد سایت
fa82088
کد بایگانی
99924
نمایه
چگونگی شناخت موسی(ع) نسبت به فرد بنی اسرائیلی در دعوا
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|تاريخ بزرگان|صفات و زندگی پیامبران|موسی
اصطلاحات
بنی اسرائیل|حضرت موسی (ع)
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|فرقهها، مذهبها، گروهها|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
قرآن در داستان حضرت موسی(ع) میفرماید: دو نفری که یکی از آنها از پیروانش بود با هم درگیر شدند و ... مگر موسی(ع) در قصر فرعون و تحت نظر او نبود؟ پس از کجا دوست و دشمن خود را میشناخت ؟
پرسش
قرآن در داستان حضرت موسی(ع) میفرماید دو نفری که با هم دعوا داشتند یک نفرشان از شیعیان ایشان بود، سؤال اینجا است که موسی از کجا او را میشناخت؟
پاسخ اجمالی
در پاسخ به این پرسش باید گفت؛ حضرت موسى(ع) بعد از رسیدن به سن رشد و بلوغ و با توجه به موقعیت اجتماعی خود، از بنى اسرائیل حمایت کرده و تا حد امکان، تلاش میکرد تا مانع ظلم و ستم فرعونیان و قبطیان بر آنان شود؛ از اینرو بود که بسیاری از افراد جامعه را میشناخت. به عبارتی، موسی(ع) در ابتدای امر در قصر فرعون، زندانی نبود، بلکه فرزندخوانده او به شمار آمده و بر همین اساس، هم خود او فردی شناختهشده بود و هم دیگران را میشناخت. در همین راستا گزارش شده است که فردی قبطی که آشپز قصر فرعون بود، میخواست فردی از بنی اسرائیل را وادار به حمل هیزم کند که او این کار سرباز زد. از آنجا که تنها از بنی اسرائیل به عنوان کارگر استفاده میشد، موسی تشخیص داد که فردی که با آشپز دربار فرعون درگیر شده، باید از بنی اسرائیل باشد.
پاسخ تفصیلی
قرآن کریم در بخشی از زندگی حضرت موسی(ع) به اتفاقی که برایش پیش آمد و مرتکب قتلی شده، این گونه میفرماید:
«وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها ...»؛[1] او به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد، ناگهان دو مرد را دید که با هم درگیر شدهاند؛ یکى از پیروان او بود، و دیگرى از دشمنانش، آنکه از پیروان او بود، در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود؛ موسى با کف دست بر سینه آن دشمن زد و او افتاد و مرد ... این اتفاق زمانی رخ داد که موسی پس از طی دوران کودکی و نوجوانی در قصر فرعون، جوانی رشید و قدرتمند شده بود.
پیرامون این داستان نکاتی است که در ذیل به آن میپردازیم:
1. بیگمان شهرى که موسى بیخبر وارد آن شده بود، همان شهر پایتخت مصر بود و این مورد اتفاق مفسران است.
2. برخی از مفسران میگویند؛ از این آیه استفاده میشود که قصر فرعون خارج از پایتخت بود، و موسى از قصر بیرون آمد، و بدون اطلاع مردم، وارد شهر شد. مؤید این احتمال جمله «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعى»،[2] در آیه بعدی است که نشانگر آن است که فردی که به شهر آمده و به موسى(ع) اعلام خطر کرد، از بیرون شهر آمده بود.[3]
البته برخی میگویند جایی که موسی زندگی میکرد بیرون شهر مصر و در جای بود که خائنان را به آنجا تبعید میکردند، و از آنجا وارد شهر مصر شده بود،[4] در حالیکه ترس آن داشت که فرعون و لشکریانش او را ببینند؛ زیرا او با دین و عقاید فرعون و مردمش به مخالفت برخاسته بود، و اعتقادات و عملکردشان را به چالش میکشید.[5]
و نیز ممکن است منظور از داخل شدن در شهر، خروج از محوطه قصر فرعون باشد(حتی اگر در قسمت مرکزی شهر قرار داشته باشد)؛ چرا که معمولاً قصر پادشاهان به وسیله دیوارهای بلند محصور بود و تمام امکانات رفاهی و تفریحی در آنجا فراهم بود؛ لذا اطرافیان فرعون معمولاً نیازی نداشتند تا از آن خارج شوند.
3. منظور از هنگام غفلت مردم شهر: «عَلى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها»، یا شب هنگام بعد از نماز مغرب و عشاء است، یا روز عید بود و مردم سرگرم بازیها و جشنهاى خود بودند،[6] و یا وقتى است که مردم بازار و مغازهها را تعطیل میکردند، و به خانهها میرفتند، و خیابانها و کوچهها خلوت میشد؛ مانند هنگام ظهر و آخر شب.[7]
4. در باره اینکه چرا موسی(ع) وارد شهر شد، اختلاف است. برخى میگویند: موسى در جمع سواران همراه فرعون حرکت میکرد. روزى به او خبر دادند که فرعون و همراهانش حرکت کردهاند. موسى هم سوار شد و به دنبالشان حرکت کرد، همینکه موقع خواب نیمروز شد، به شهر آمد که استراحت کند.
برخى میگویند؛ زمانی که موسی به سن رشد و بلوغ رسیده بود، با قوم فرعون به مخالفت پرداخت؛ لذا بنى اسرائیل گرد وی جمع میشدند و به سخنانش گوش میدادند. این خبر در همه جا پخش شد و او را ترساندند. بنابر این موسى هر وقت داخل شهر میشد، با حالت ترس؛ از اینرو وقتى داخل شهر شد که کسى متوجه حضورش نشود.
عدهای نیز میگویند؛ به دلیل مخالفت موسی با عقاید فرعون، وی دستور داده بود که موسى را از شهر اخراج کنند؛ از اینرو موسى طورى وارد شهر میشود که کسى نفهمد.[8]
5. به هر حال هنگامی که موسی وارد شهر شد، مشاهده کرد که دو مرد با یکدیگر درگیر شده و یکدیگر را کتک میزدند: «فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ».
کلمه «اقتتال» از ریشه «قتل» در اینجا به معناى کشتن یکدیگر نیست، بلکه به معناى درگیر شدن با هم است.
6. «هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ». این جمله واقعه رخ داده را مجسم میسازد، و بیان میکند که یکى از آن دو نفر از بنی اسرائیل، و از پیروان دین موسى، و یکى دیگر قبطى و دشمنش بود. دلیل اینکه یکی از آن دو پیرو دین موسى بود، جهتش این است که آن روز بنى اسرائیل در دین منتسب به پدران خود، یعنی ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) بودند، هر چند که از دین آن بزرگواران در آن روز جز اسم چیزى نمانده بود، و بنى اسرائیل رسماً تظاهر به پرستش فرعون میکردند.[9]
7. «فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّه». از اینکه موسی چگونه شناخت که یکی از آن دو نفر از پیروان او بود، باید گفت:
1-7. موسى چون به سن رشد و بلوغ رسید بود، بنى اسرائیل در حمایت او بودند، و نمیگذاشت کسی از فرعونیان و قبطیان بر آنان ظلم و ستم کنند؛ از اینرو آن فرد را میشناخت.
2-7. چون فرد قبطی آشپز قصر فرعون بود و میخواست به روز آن فرد را وادار کند تا هیزم را برای آشپزخانه فرعون حمل کند و آن فرد از این کار سر باز زد؛ از اینجا تشخیص داد که طرف درگیر با آشپز دربار فرعون، باید از بنی اسرائیل باشد که مورد ظلم و ستم فرعون و فرعونیان بودند؛ از اینرو از موسی تقاضای کمک کرد و موسی به کمک وی آمد.[10]
3-7. میتواند از باب حمایت از مظلوم باشد که در آن زمان بنی اسرائیل مورد ظلم و ستم فرعون و فرعونیان بودند.
4-7. تشخیص به دلیل تفاوت نوع پوشش بنی اسرائیل بود.
5-7. این احتمال نیز وجود دارد که فرد قبطی از افسران دربار فرعون بود، و به هر دلیلی به ضرب و شتم شهروندی از شهروندان مصر پرداخته و آن فرد درخواست کمک کرده تا موسی در برابر دشمن از وی حمایت کند.
8. «فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ». اینجا بود که موسى(ع) آن دشمن را با تمام کف دست دفع کرد و او هم افتاد و مرد. از همین تعبیر استفاده میشود که قتل مزبور عمدى نبوده؛ زیرا اگر عمدى بود به جاى «وکزه» میفرمود: «فقتله».[11]، [12]
«وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها ...»؛[1] او به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد، ناگهان دو مرد را دید که با هم درگیر شدهاند؛ یکى از پیروان او بود، و دیگرى از دشمنانش، آنکه از پیروان او بود، در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود؛ موسى با کف دست بر سینه آن دشمن زد و او افتاد و مرد ... این اتفاق زمانی رخ داد که موسی پس از طی دوران کودکی و نوجوانی در قصر فرعون، جوانی رشید و قدرتمند شده بود.
پیرامون این داستان نکاتی است که در ذیل به آن میپردازیم:
1. بیگمان شهرى که موسى بیخبر وارد آن شده بود، همان شهر پایتخت مصر بود و این مورد اتفاق مفسران است.
2. برخی از مفسران میگویند؛ از این آیه استفاده میشود که قصر فرعون خارج از پایتخت بود، و موسى از قصر بیرون آمد، و بدون اطلاع مردم، وارد شهر شد. مؤید این احتمال جمله «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعى»،[2] در آیه بعدی است که نشانگر آن است که فردی که به شهر آمده و به موسى(ع) اعلام خطر کرد، از بیرون شهر آمده بود.[3]
البته برخی میگویند جایی که موسی زندگی میکرد بیرون شهر مصر و در جای بود که خائنان را به آنجا تبعید میکردند، و از آنجا وارد شهر مصر شده بود،[4] در حالیکه ترس آن داشت که فرعون و لشکریانش او را ببینند؛ زیرا او با دین و عقاید فرعون و مردمش به مخالفت برخاسته بود، و اعتقادات و عملکردشان را به چالش میکشید.[5]
و نیز ممکن است منظور از داخل شدن در شهر، خروج از محوطه قصر فرعون باشد(حتی اگر در قسمت مرکزی شهر قرار داشته باشد)؛ چرا که معمولاً قصر پادشاهان به وسیله دیوارهای بلند محصور بود و تمام امکانات رفاهی و تفریحی در آنجا فراهم بود؛ لذا اطرافیان فرعون معمولاً نیازی نداشتند تا از آن خارج شوند.
3. منظور از هنگام غفلت مردم شهر: «عَلى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها»، یا شب هنگام بعد از نماز مغرب و عشاء است، یا روز عید بود و مردم سرگرم بازیها و جشنهاى خود بودند،[6] و یا وقتى است که مردم بازار و مغازهها را تعطیل میکردند، و به خانهها میرفتند، و خیابانها و کوچهها خلوت میشد؛ مانند هنگام ظهر و آخر شب.[7]
4. در باره اینکه چرا موسی(ع) وارد شهر شد، اختلاف است. برخى میگویند: موسى در جمع سواران همراه فرعون حرکت میکرد. روزى به او خبر دادند که فرعون و همراهانش حرکت کردهاند. موسى هم سوار شد و به دنبالشان حرکت کرد، همینکه موقع خواب نیمروز شد، به شهر آمد که استراحت کند.
برخى میگویند؛ زمانی که موسی به سن رشد و بلوغ رسیده بود، با قوم فرعون به مخالفت پرداخت؛ لذا بنى اسرائیل گرد وی جمع میشدند و به سخنانش گوش میدادند. این خبر در همه جا پخش شد و او را ترساندند. بنابر این موسى هر وقت داخل شهر میشد، با حالت ترس؛ از اینرو وقتى داخل شهر شد که کسى متوجه حضورش نشود.
عدهای نیز میگویند؛ به دلیل مخالفت موسی با عقاید فرعون، وی دستور داده بود که موسى را از شهر اخراج کنند؛ از اینرو موسى طورى وارد شهر میشود که کسى نفهمد.[8]
5. به هر حال هنگامی که موسی وارد شهر شد، مشاهده کرد که دو مرد با یکدیگر درگیر شده و یکدیگر را کتک میزدند: «فَوَجَدَ فِیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ».
کلمه «اقتتال» از ریشه «قتل» در اینجا به معناى کشتن یکدیگر نیست، بلکه به معناى درگیر شدن با هم است.
6. «هذا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ». این جمله واقعه رخ داده را مجسم میسازد، و بیان میکند که یکى از آن دو نفر از بنی اسرائیل، و از پیروان دین موسى، و یکى دیگر قبطى و دشمنش بود. دلیل اینکه یکی از آن دو پیرو دین موسى بود، جهتش این است که آن روز بنى اسرائیل در دین منتسب به پدران خود، یعنی ابراهیم، اسحاق و یعقوب(ع) بودند، هر چند که از دین آن بزرگواران در آن روز جز اسم چیزى نمانده بود، و بنى اسرائیل رسماً تظاهر به پرستش فرعون میکردند.[9]
7. «فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّه». از اینکه موسی چگونه شناخت که یکی از آن دو نفر از پیروان او بود، باید گفت:
1-7. موسى چون به سن رشد و بلوغ رسید بود، بنى اسرائیل در حمایت او بودند، و نمیگذاشت کسی از فرعونیان و قبطیان بر آنان ظلم و ستم کنند؛ از اینرو آن فرد را میشناخت.
2-7. چون فرد قبطی آشپز قصر فرعون بود و میخواست به روز آن فرد را وادار کند تا هیزم را برای آشپزخانه فرعون حمل کند و آن فرد از این کار سر باز زد؛ از اینجا تشخیص داد که طرف درگیر با آشپز دربار فرعون، باید از بنی اسرائیل باشد که مورد ظلم و ستم فرعون و فرعونیان بودند؛ از اینرو از موسی تقاضای کمک کرد و موسی به کمک وی آمد.[10]
3-7. میتواند از باب حمایت از مظلوم باشد که در آن زمان بنی اسرائیل مورد ظلم و ستم فرعون و فرعونیان بودند.
4-7. تشخیص به دلیل تفاوت نوع پوشش بنی اسرائیل بود.
5-7. این احتمال نیز وجود دارد که فرد قبطی از افسران دربار فرعون بود، و به هر دلیلی به ضرب و شتم شهروندی از شهروندان مصر پرداخته و آن فرد درخواست کمک کرده تا موسی در برابر دشمن از وی حمایت کند.
8. «فَوَکَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَیْهِ». اینجا بود که موسى(ع) آن دشمن را با تمام کف دست دفع کرد و او هم افتاد و مرد. از همین تعبیر استفاده میشود که قتل مزبور عمدى نبوده؛ زیرا اگر عمدى بود به جاى «وکزه» میفرمود: «فقتله».[11]، [12]
[1]. قصص، 15.
[2]. قصص، 20.
[3]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 24، ص 584، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 17، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 3، ص 339، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق.
[5]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 28، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 381، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[7]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 17.
[8]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 381.
[9]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 17.
[10]. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 7، ص 281، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.
[11]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 17- 18.
نظرات