جستجوی پیشرفته
بازدید
8505
آخرین بروزرسانی: 1401/03/03
خلاصه پرسش
آیا سلطه و سلطه‌گری در اسلام مورد تأیید است؟
پرسش
«سلطه» از نظر ریشه لغوی، به معنای چیست؟ آیا سلطه و سلطه‌گری در اسلام و کلام اهل‌بیت(ع) نهی و نقد شده، و یا چیز خوبی است؟
پاسخ اجمالی

ظ

پاسخ تفصیلی

واژه‌ی «سلطه» از ریشه‌ی «س-ل-ط» به معنای قهر است، چنان‌که «سلاطه» به معنای تمکّن و قدرت از روى قهر است.[1] سلطان؛ نیز به معنای حجت و برهان است. و سلطان در آیه شریفه «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ»،[2] یعنی حجّت و دلیل آشکار.[3] همچنین واژه سلطان در مورد کسانی که از طرف سلطان مأموریت می‌یابند، به جهت این‌که قدرت سلطان را دارند، به کار برده می‌شود.[4] از آن‌جا که شیطان، حجت و برهان و قدرتی علیه انسان ندارد،[5] از او نفی شده است.[6]

مشتقات واژه «سلطه»؛ یعنی «سلطان» در چند آیه از قرآن آمده است.[7]

سلطه و سلطه‌گری از نگاه اسلام

یکى از مهم‌ترین مبانى و اصول نظام‌هاى سیاسى، موضوع «مبدأ سلطه و قدرت» است‏. هر یک از نظام‌ها براى خود مبدأ خاصى قائل هستند.

نظریه‌ی اسلام در مورد حقّ سلطه این است که آن، به ذات و مستقلاً متعلق به خداوند متعال است و هرگز برای کسی در مقابل او، سلطه و قدرتى نمی‌داند و نمی‌تواند هرکارى که بخواهد انجام دهد. لذا هرکس که به حکومت می‌رسد باید به طور مستقیم یا غیر مستقیم از جانب خداوند متعال اجازه داشته باشد و اطاعت از آنها زمانی واجب است که در طول اطاعت خداوند متعال باشد.

ادله عقلی و نقلى بر صحت این ادعا دلالت دارند که به برخى از آنها اشاره می‌شود:

الف) توحید در اطاعت[8]

 اطاعت، از شئون مالکیّت است و از آن‌جا که مالک حقیقى انسان، خدا است، پس اطاعت او نیز ذاتاً واجب است؛ لذا خداوند متعال وجوب اطاعت افرادی را به اذن خود می‌داند و می‌فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللهِ»؛[9] هیچ رسولى نفرستادیم مگر آن‌که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود.

لذا بعد از اطاعت از رسولان الهی می‌فرماید: «کسى که از فرستاده خدا اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است».[10]

ب) توحید حاکمیت‏

حکومت حکمرانى و حاکمیّت و حقّ ولایت و سلطنت؛ در اصل و ذاتاً براى خدای متعال است. پس حاکمیت نیز از آنِ خداوند است: «فرمان نافذ و حکومت [بر جهان هستى]، تنها از آن خدا است، فرمان داد که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا ولى بیشتر مردم نمی‌دانند».[11]

با توجه به این ادله، تنها سلطان به ذات و مستقل عالم، خدای تعالی است؛ اما این حق طبق قرآن و روایات به انسان‌هایی عطا شده و اطاعت از آنان واجب است:

  1. رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع)؛[12]
  2. پدر و مادر: «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکى کنید».[13]

یکی از موارد نیکی به پدر و مادر، اطاعت از آنها است. البته اطاعت از پدر و مادر در مواردى واجب است که به شرک و معصیت امر نکرده باشند.[14]

  1. فقیه جامع الشرایط[15]

امام صادق‌(ع) در جواب کسی که از ایشان در مورد رفع منازعه بین دو نفر پرسید، فرمود:

«... نظر کنید به کسانى که از شما حدیث ما را نقل کرده و در حلال و حرام ما می‌نگرند و احکام ما را می‌شناسند، آنان را حَکَم قرار دهید؛ زیرا من آنها را بر شما حاکم قرار داده‌ام. و هرگاه که او به حکم ما حکم کند و کسى آن‌را نپذیرد، در حقیقت حکم ما را سبک شمرده و رد کرده است و هرکس بر ما رد کند، حکم خدا را رد کرده و آن در حکم شرک به او است».[16]

نفی حاکمیت و سلطه

در نقطه مقابل، اسلام سلطنت حقیقی از افرادی که مالکیت و حاکمیت خدا را قبول ندارند، نفی کرده است که آنها عبارت‌اند از:

  1. شیطان؛ آیاتی بر نفی سلطه شیطان دلالت می‌کند؛[17] مانند: «و به یقین تو (شیطان) را بر بندگان من تسلّطى نیست (آنها همیشه در انتخاب راه مختارند) جز کسانى از گمراهان که به کلى پیرو تو شوند». [18] سلطه شیطان و کسانی که از سوی خدا معرفی نشده‌اند بر انسان‌ها اجبارى و الزامى و ناخودآگاه نیست؛ بلکه این انسان‌ها هستند که شرایط ورود شیطان را به محیط جان خود فراهم می‌سازند.[19]
  2. حکومت طاغوت

طاغوت از  ریشه «طغی»، به معناى سرکشى و شکستن حدود و قیود، و یا هر چیزى است که وسیله طغیانگرى و یا سرکشى است.[20]

آیات قرآن مسلمانانى را که براى داورى به نزد حاکمان ظالم و طاغوت می‌رفتند ملامت می‌کند، و می‌گوید: «اى پیامبر! آیا نمی‌بینى کسانى را که خود را مسلمان می‌پندارند و می‌گویند به تمام کتب آسمانى که بر تو و انبیاء پیشین نازل شده است ایمان آوردیم، در عین حال داوری‌هاى خود را به نزد طاغوت می‌برند، در حالى که به آنها دستور داده شده که هرگز فرمان طاغوت را نبرند».[21]


[1]. ابن منظور، لسان العرب‏، ج ‏7 ، ص 320، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق‏.

[2]. «ما، موسى را با آیات خود و دلیل آشکارى فرستادیم»؛ هود، 96.

[3]. لسان العرب، ج ‏7، ص 321.

[4]. همان.

[5]. «وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطان»؛ سبأ، 21.

[6]. لسان العرب، ج ‏7، ص 321.

[7]. یونس، 68؛ هود، 96؛ یوسف، 40؛ ابراهیم، 22.

[8]. ر. ک: «مراتب توحید»، 1913؛ «علت لزوم اطاعت از خدا»، 41180.

[9]. نساء، 64.

[10]. نساء، 80.

[11]. یوسف، 40.

[12]. ر. ک: نساء، 80؛ «اطاعت از خدا و پیامبر در آیات قرآن»، 35667؛ «منظور از اولی الأمر»، 2658.

[13]. اسراء، 23.

[14]. لقمان، 15

؛ ر. ک: «وظایف فرزندان در برابر والدین»، 3432؛ «اوامر والدین و تکلیف فرزندان»، 522؛ «اطاعت از امر والدین»، 84987.

[15]. ر. ک: «ادله اثبات ولایت فقیه»، 25؛ «لزوم اطاعت از ولی فقیه»، 7245؛ «شرایط ولایت فقیه»، 30.

[16]. کلینى، محمد بن یعقوب‏، کافی، ج ‏1، ص 67، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق‏.

[17]. اسراء، 65؛ صافات، 30.

[18]. حجر، 42.

[19]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏11، ص 40، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[20]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 520- 521،  بیروت، دار القلم‏، چاپ اول، 1412ق؛ تفسیر نمونه، ج ‏3، ص 445- 446.

[21]. نساء، 60.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها