لطفا صبرکنید
بازدید
7113
7113
آخرین بروزرسانی:
1397/10/26
کد سایت
fa88687
کد بایگانی
105818
نمایه
دوستان زیاد از نگاه روایات
طبقه بندی موضوعی
حدیث
اصطلاحات
محبت ، دوستی ، دوست
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
در روایتی؛ سفارش شده تا دوستان خود را افزایش دهیم، ولی در روایتی دیگر، توصیه شد که به دنبال افزایش تعداد دوستان نباشیم. دلیل این ناهمخوانی چیست؟!
پرسش
در روایتی؛ پیامبر خدا(ص) فرمود: «بر شمار برادران خود بیفزایید؛ زیرا در روز قیامت هر مؤمنى را شفاعتى است». اما در روایتی دیگر امام على(ع) میفرماید: «بر شمار برادران دنیایى میفزاى که اگر از برآوردن نیازهایشان درمانده شوى، دشمنت میگردند. حکایت آنان، حکایت آتش است که بسیارِ آن میسوزاند و کمِ آن سود میرساند».
به نظر این دو روایت با هم تناقض دارند؛ چگونه میتوان این دو را با هم جمع کرد؟
پاسخ اجمالی
در ارتباط با ناهمخوانی موجود در پرسش باید گفت؛ روایاتی درباره افزودن دوستان نقل شده است که به دو نمونه از آنها اشاره میشود:
پیامبر خدا(ص): «استَکثِروا مِنَ الإِخوانِ فَإِنَّ لِکُلِّ مُؤمِنٍ شَفاعَةً یَومَ القِیامَة»؛[1] «دوستانتان را زیاد کنید؛ زیرا هر مؤمنى در روز قیامت، شفاعت ویژه خود را خواهد داشت».
امام علی(ع): «لَا تَسْتَکْثِرَنَّ مِنْ إِخْوَانِ الدُّنْیَا فَإِنَّکَ إِنْ عَجَزْتَ عَنْهُمْ تَحَوَّلُوا أَعْدَاءً وَ إِنَّ مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ النَّارِ کَثِیرُهَا یُحْرِقُ وَ قَلِیلُهَا یَنْفَع»؛[2] «به دنبال افزودن شمار برادران دنیایى خود مباش که اگر نتوانی خواستههایشان را برآورده کنی، دوستیشان تبدیل به دشمنی میشود و چنین دوستانی مانند آتش هستند که مقدار زیاد آن آسیب وارد کرده و مقدار کمش سود میرساند».
این دو روایت در نگاه اول ناهمخوان به نظر میآیند؛ اما باید دانست که در واقع با هم تعارضی ندارند؛ زیرا روایت دوم، تنها ناظر به «اخوان الدنیا» و یا همان «إخوان المُکاشرة» است که از دوستی و معاشرت با آنان - جز به اندازه ضرورت - نهی شده است.[3] «مکاشره» از ریشه «کشر» به معنای با کسی خندیدن و دندانها را به او نمایان ساختن، است،[4] و مقصود از دوستان و برادران مکاشره، کسانی هستند که تنها به جهت نفع دنیوی، به صورت ظاهری خندان بوده، ولی در مشکلات و گرفتاریها دوستان خود را رها میکنند.
از اینرو؛ این از باب تعارض مطلق و مقیّد است، که از نظر نفى و اثبات مختلف میباشند؛ در این صورت، مطلق، حمل بر مقیّد میشود؛ یعنى مقیّد، قرینه بر این است که مراد جدّى از مطلق، معناى مقیّد نیست. بنابراین، مقصود از روایت اول؛ افزایش دوست مؤمن و واقعی است، نه دوستان دنیایی که در روایت دوم از افزایش آن نهی شده است.
ذیل هر کدام از دو حدیث یاد شده، علت یا ملاک افزایش و یا کاهش دوستان را بیان میکند که تأیید کننده این جمعبندی است.
پیامبر خدا(ص): «استَکثِروا مِنَ الإِخوانِ فَإِنَّ لِکُلِّ مُؤمِنٍ شَفاعَةً یَومَ القِیامَة»؛[1] «دوستانتان را زیاد کنید؛ زیرا هر مؤمنى در روز قیامت، شفاعت ویژه خود را خواهد داشت».
امام علی(ع): «لَا تَسْتَکْثِرَنَّ مِنْ إِخْوَانِ الدُّنْیَا فَإِنَّکَ إِنْ عَجَزْتَ عَنْهُمْ تَحَوَّلُوا أَعْدَاءً وَ إِنَّ مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ النَّارِ کَثِیرُهَا یُحْرِقُ وَ قَلِیلُهَا یَنْفَع»؛[2] «به دنبال افزودن شمار برادران دنیایى خود مباش که اگر نتوانی خواستههایشان را برآورده کنی، دوستیشان تبدیل به دشمنی میشود و چنین دوستانی مانند آتش هستند که مقدار زیاد آن آسیب وارد کرده و مقدار کمش سود میرساند».
این دو روایت در نگاه اول ناهمخوان به نظر میآیند؛ اما باید دانست که در واقع با هم تعارضی ندارند؛ زیرا روایت دوم، تنها ناظر به «اخوان الدنیا» و یا همان «إخوان المُکاشرة» است که از دوستی و معاشرت با آنان - جز به اندازه ضرورت - نهی شده است.[3] «مکاشره» از ریشه «کشر» به معنای با کسی خندیدن و دندانها را به او نمایان ساختن، است،[4] و مقصود از دوستان و برادران مکاشره، کسانی هستند که تنها به جهت نفع دنیوی، به صورت ظاهری خندان بوده، ولی در مشکلات و گرفتاریها دوستان خود را رها میکنند.
از اینرو؛ این از باب تعارض مطلق و مقیّد است، که از نظر نفى و اثبات مختلف میباشند؛ در این صورت، مطلق، حمل بر مقیّد میشود؛ یعنى مقیّد، قرینه بر این است که مراد جدّى از مطلق، معناى مقیّد نیست. بنابراین، مقصود از روایت اول؛ افزایش دوست مؤمن و واقعی است، نه دوستان دنیایی که در روایت دوم از افزایش آن نهی شده است.
ذیل هر کدام از دو حدیث یاد شده، علت یا ملاک افزایش و یا کاهش دوستان را بیان میکند که تأیید کننده این جمعبندی است.
[1]. ذهبی، محمد بن احمد، إثبات الشفاعه، ص 58، أضواء السلف، چاپ اول، 1420ق؛ سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الفتح الکبیر، ج 1، ص 170، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1423ق؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج 9، ص 4، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق. این روایت در برخی منابع شیعه از امام صادق(ع) نیز نقل شده است، با این تفاوت که عبارت «یوم القیامة» را ندارد؛ ر. ک: صدوق، محمد بن على، مصادقة الإخوان، ص 46، کاظمیه، مکتبة الإمام صاحب الزمان العامة، چاپ اول، 1402ق؛ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 12، ص 17، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[2]. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص 527، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[3]. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 248، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 5، ص 291، قم، هجرت، چاپ دوم، 1409ق؛ بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، مترجم، مهیار، رضا، ص 715، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
نظرات