لطفا صبرکنید
بازدید
5500
5500
آخرین بروزرسانی:
1398/02/31
کد سایت
fa95746
کد بایگانی
112114
نمایه
وضع تخصصی و تخصیصی، یا تعیینی و تعینی
طبقه بندی موضوعی
General Terms|مبانی فقهی و اصولی
اصطلاحات
وضع تخصیصی|وضع تخصّصی
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات فقهی - اصولی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
در دانش اصول، تفاوت «وضع تخصصی» و «وضع تخصیصی» در چیست؟
پرسش
وضع تخصصی و تخصیصی یعنی چه؟
پاسخ اجمالی
«وضع» در لغت عبارت است از: نهادن چیزى بر جایى.[1] و در اصطلاح فلسفى عبارت است از:
1. هیئتى که به اعتبار نسبت برخى از اجزاى شىء به برخى دیگر و نسبت مجموع آن اجزا به امور خارج بر آن شىء عارض مىشود. به عبارت دیگر، وقتى اجزاى متعدّد یک جسم را نسبت به یکدیگر و مجموع آن اجزا را نسبت به خارج در نظر میگیریم، یک هیئت و حالتى محقّق خواهد بود که به آن «وضع» میگویند. مثل قرار گرفتن اجزاى بدن انسان به صورتى که سر در جهت بالا قرار داشته باشد که به آن وضعیت ایستاده گویند. و همینطور نشستن، یک وضع است براى انسان.
2. هیئتى که به اعتبار نسبت برخى از اجزاى جسم نسبت به برخى دیگر حاصل میشود.
3. بودن هر چیزى به گونهاى که بتوان به آن اشاره حسى کرد.
وضع در اصطلاح رایج میان عرب زبانان عبارت است از: تعیین چیزى براى دلالت بر چیزى.
اما آنچه در مقدّمات علم اصول فقه، در ضمن مباحث الفاظ مورد بحث اصولیها قرار میگیرد، تنها وضع مربوط به الفاظ است. بر این اساس میتوان دایره تعریف فوق را محدود نمود و تعریف مورد نظر علماى اصولى را ارائه کرد. پس «وضع» در دانش اصول عبارت است از: «اختصاص یک لفظ براى دلالت بر یک معنا». یعنى واضع لفظى را در مقابل معنایى قرار دهد و آن لفظ را به آن معنا اختصاص دهد.[2]
وضع به یک اعتبار بر دو گونه است:
1. وضع «تعیینى» یا «تخصیصى»: وضع «تعیینى» یا «تخصیصى»، این است که واضع مشخصى لفظى را براى دلالت بر معناى خاصّى معیّن کند. مثل اینکه واضع، کلمهى «رایانه» را در زبان فارسى از ابتدا براى یک وسیله خاص وضع نموده است. این قسم از وضع را «تعیینى» یا «تخصیصى» گویند.
2. وضع «تعیّنى» یا «تخصّصى»: گاهى در ابتدا لفظ براى یک معنا وضع نشده است، ولى آن لفظ با وجود قرینه در آن معنا استعمال میشود و این استعمال چنان شایع میشود و رواج پیدا میکند که بعد از گذشت مدت زمانى، آن لفظ را بدون قرینه نیز در آن معنا استعمال میکنند. به این معنا که کثرت استعمال لفظ در یک معنا به حدى رسیده است که خود به خود تعیّن پیدا کرده و مختص به این معنا شده، به گونهای که هرگاه انسان میشنود ذهنش به همین معناى جدید منتقل میشود، مثل لفظ «صلاة» که در عرف متشرعه در همین عبادت معین حقیقت شده است. این قسم را وضع «تعیّنى» یا «تخصّصى» گویند.[3]
1. هیئتى که به اعتبار نسبت برخى از اجزاى شىء به برخى دیگر و نسبت مجموع آن اجزا به امور خارج بر آن شىء عارض مىشود. به عبارت دیگر، وقتى اجزاى متعدّد یک جسم را نسبت به یکدیگر و مجموع آن اجزا را نسبت به خارج در نظر میگیریم، یک هیئت و حالتى محقّق خواهد بود که به آن «وضع» میگویند. مثل قرار گرفتن اجزاى بدن انسان به صورتى که سر در جهت بالا قرار داشته باشد که به آن وضعیت ایستاده گویند. و همینطور نشستن، یک وضع است براى انسان.
2. هیئتى که به اعتبار نسبت برخى از اجزاى جسم نسبت به برخى دیگر حاصل میشود.
3. بودن هر چیزى به گونهاى که بتوان به آن اشاره حسى کرد.
وضع در اصطلاح رایج میان عرب زبانان عبارت است از: تعیین چیزى براى دلالت بر چیزى.
اما آنچه در مقدّمات علم اصول فقه، در ضمن مباحث الفاظ مورد بحث اصولیها قرار میگیرد، تنها وضع مربوط به الفاظ است. بر این اساس میتوان دایره تعریف فوق را محدود نمود و تعریف مورد نظر علماى اصولى را ارائه کرد. پس «وضع» در دانش اصول عبارت است از: «اختصاص یک لفظ براى دلالت بر یک معنا». یعنى واضع لفظى را در مقابل معنایى قرار دهد و آن لفظ را به آن معنا اختصاص دهد.[2]
وضع به یک اعتبار بر دو گونه است:
1. وضع «تعیینى» یا «تخصیصى»: وضع «تعیینى» یا «تخصیصى»، این است که واضع مشخصى لفظى را براى دلالت بر معناى خاصّى معیّن کند. مثل اینکه واضع، کلمهى «رایانه» را در زبان فارسى از ابتدا براى یک وسیله خاص وضع نموده است. این قسم از وضع را «تعیینى» یا «تخصیصى» گویند.
2. وضع «تعیّنى» یا «تخصّصى»: گاهى در ابتدا لفظ براى یک معنا وضع نشده است، ولى آن لفظ با وجود قرینه در آن معنا استعمال میشود و این استعمال چنان شایع میشود و رواج پیدا میکند که بعد از گذشت مدت زمانى، آن لفظ را بدون قرینه نیز در آن معنا استعمال میکنند. به این معنا که کثرت استعمال لفظ در یک معنا به حدى رسیده است که خود به خود تعیّن پیدا کرده و مختص به این معنا شده، به گونهای که هرگاه انسان میشنود ذهنش به همین معناى جدید منتقل میشود، مثل لفظ «صلاة» که در عرف متشرعه در همین عبادت معین حقیقت شده است. این قسم را وضع «تعیّنى» یا «تخصّصى» گویند.[3]
[1]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 13، ص 131، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[2]. ر. ک: ملکى اصفهانى، مجتبى، فرهنگ اصطلاحات اصول، مقدمه، سبحانى تبریزى، جعفر، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج 2، ص 221- 222، قم، عالمه، چاپ اول، 1379ش.
[3]. همان، ص 223؛ قلىزاده، احمد، واژه شناسى اصطلاحات اصول فقه، ص 209، تهران، بنیاد پژوهشهاى علمى فرهنگى نور الاصفیاء، چاپ اول، 1371ش.
نظرات