جستجوی پیشرفته
بازدید
3329
آخرین بروزرسانی: 1402/04/25
خلاصه پرسش
قرآن خطاب به کافران می‌فرماید که آیا ندیدید آسمان‌ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؟! کدام یک از مخاطبان، خلقت کائنات را دیده بودند که خداوند از آنان انتظار پاسخ و تدبر در این زمینه را دارد؟!
پرسش
مترجمان قرآن، آیه‌ی 30 سوره‌ی انبیاء را این‌گونه ترجمه کرده‌اند: «آیا کافران ندیدند که آسمان‌‌ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم»؟ سؤال این است که کدام انسانی خلقت کائنات را دیده است که خداوند از کافران انتظار دارد آن‌را دیده باشند و به همین دلیل به او ایمان بیاورند؟ آیا خدا از کافران کاری که برایشان غیر ممکن بوده است را انتظار دارد؟
پاسخ اجمالی

قبل از پرداختن به پاسخ پرسش ابتدا به بررسی تفسیر اجمالی آیه می‌پردازیم:

«أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما...»؛[1] آیا کافران نمی‌‌دانند که آسمان‌‌ها و زمین پیوسته بود و ما آنها را از هم باز کردیم و هر چیز زنده‌‏اى را از آب آفریدیم، پس چرا ایمان نمی‌آورند؟

این آیه و سه آیه بعد از آن، برهانی است بر توحید خداى تعالى در ربوبیت، و تدبیر عالم و نفى الوهیت ملائکه.

مقصود از «الَّذِینَ کَفَرُوا» آن‌گونه که از سیاق آیه برمی‌آید وثنی‌‏ها(دوگانه پرست‌ها) هستند که میان خلقت و تدبیر عالم جدایى انداخته، خلقت عالم را به خدا، و تدبیر آن‌را به آلهه‌ نسبت داده‌اند. خدای متعال براى آن‌که باور غلط آنها را روشن کند، نظرشان را معطوف به موجوداتى کرد که میان خلقت و تدبیر آنها جدایى تصور ندارد، و هیچ‌کس شک نمی‌کند که خلقت و تدبیر آنها هر دو از سوی خدا است. مانند آسمان‌ها و زمین که ابتدا یک‌پارچه بودند، از یکدیگر جدایشان کرد. و چنین خلقتى از تدبیر جدا نیست. چگونه ممکن است خلقت آسمان‌ها و زمین از خدا باشد، ولی جداسازی‌اش از دیگرى؟!

گفتنی است که ما همیشه جداسازى مرکبات زمینى و آسمانى از یکدیگر را مشاهده می‌کنیم، و می‌‏بینیم که انواع نباتات از زمین، حیوانات از حیواناتى دیگر، و انسان‌ها از انسان‌هاى دیگر، جدا می‌‏شوند، و بعد از جداشدن، صورتى دیگر به خود می‌‏گیرند، و هر یک، آثارى غیر آثار زمان اتصال، از خود بروز می‌‏دهند. آثارى که در زمان اتصال هیچ خبرى از آنها نبود.

آرى! این آثار که در زمان جدایى، فعلیت پیدا می‌‏کند در زمان اتصال نیز بوده، ولى به طور قوه در آنها به ودیعه سپرده شده بود، و همین قوه که در آنها است، رتق و اتصال است، و فعلیت‌‏ها، فتق و جدایى.

آسمان‌‏ها و زمین و اجرامى که دارند، حالشان حال افراد یک نوع است. اجرام فلکى و زمین که ما بر روى آن هستیم، هر چند که عمر ناچیز ما اجازه نمی‌‏دهد تمام حوادث جزئى را که در آن صورت می‌‏گیرد ببینیم، و یا ابتدای آفرینش زمین و نابود شدنش را شاهد باشیم، ولی آن قدر می‌‏دانیم که زمین از ماده تکون یافته، و تمامى احکام ماده در آن جریان دارد، و زمین از احکام ماده مستثنا نیست.

از همین راه که مرتب جزئیاتى از زمین جدا گشته به صورت ترکیبات و تولیدات جلوه می‌‏کنند، و همچنین تولیداتی که در جو پدید می‌‏آید ما را راهنمایى می‌‏کند که روزى همه‌ی این موجودات منفصل و جداى از هم، منظم و متصل بودند؛ یعنى یک موجود بود که دیگر امتیازى میان زمین و آسمان نبود، یک موجود رتق و متصل الاجزاء بود، و بعدا خداى تعالى آن‌را فتق کرد، و در تحت تدبیرى منظم و متقن، موجوداتى بی‌‏شمار از درون آن یک موجود بیرون آورد که هر یک براى خود داراى فضیلت‌‏ها و آثارى شدند.

این آن معنایى است که در یک نظر سطحى و ساده، از خلقت این عالم، و پیدایش اجزاى آسمانی و زمینی‌اش به نظر می‌‏رسد. آفرینشی که توأم با تدبیر و نظام جارى در همه‌ی اجزاى آن است. و این نظریه را علم امروز تأیید می‌‏کند؛ زیرا علم امروز این معنا را روشن نمود که آنچه از اجرام عالم، محسوس ما است، هر یک مرکب از عناصرى متعدد و مشترک است که عمرى معین، و محدود دارد، یکى کمتر و یکى بیشتر.

این معنا در صورتى است که مقصود از رتق آسمان‌ها و زمین یکى بودن همه، و نبودن امتیاز میان ابعاض و اجزاى آن باشد، که قهرا مراد از فتق هم جداسازى، و متمایز کردن اجزای آن خواهد بود.

اما اگر مراد از رتق آنها این باشد که زمین از آسمان، و آسمان از زمین، جدا نبود تا چیزى از آسمان به زمین فرود آید، و یا چیزى از زمین بیرون شود، آن وقت معناى آیه شریفه این می‌‏شود که آسمان رتق بود، یعنى بارانى از آن به زمین نمی‌‏بارید، پس ما آسمان را فتق کردیم، و از آن پس، باران‌ها به سوى زمین باریدن گرفت، و زمین هم رتق بود، یعنى چیزى از آن نمی‌‏رویید، پس ما آن‌را فتق کردیم، و در نتیجه روییدن آغاز کرد، و با این آیت خود، برهان خود را تمام کردیم. در این صورت دیگر آیه شریفه با آن معنایى که علم امروز اثباتش می‌‏کند ارتباطى ندارد.

و چه بسا جمله‌ی «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ» که در ادامه آیه مورد بحث قرار دارد، این معناى دوم را تأیید کند.

منتها در این صورت برهان آیه‌ی شریفه مختص مسئله‌ی باریدن آسمان، و روییدن زمین می‌‏شود، و نظرى به سایر حوادث ندارد، بر خلاف معناى اول که برهان آیه بر آن معنا شامل همه‌ی حوادث می‌‏شود.

بنابر این، منظور از به هم پیوستگى آسمان این است که در آغاز بارانى نمی‌‏بارید، و به هم پیوستگى زمین این است که در آن زمان گیاهى نمی‌‏رویید؛ اما خدا این هر دو را گشود، از آسمان باران نازل کرد و از زمین انواع گیاهان را رویانید.[2]

لذا با توجه به این معنا، این در هر عصر و زمانى مشاهده می‌‌‏شود که خداوند باران را از طرف بالا فرستاد چنانچه می‌‏فرماید:     

 «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً».[3] و از زمین گیاه و نباتات را رویانید: «لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً وَ نُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِیَّ کَثِیراً»[4]، [5]

بی‌گمان این معنا چیزى است که با چشم قابل مشاهده است که چگونه از آسمان باران می‌بارد، و زمین‌ها شکافته می‌‏شوند و گیاهان می‌‏رویند. و این با جمله‌ی «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا»؛ (آیا کسانى که کافر شدند ندیدند) همخوان است، و با جمله‌ی «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ»، نیز هماهنگى دارد.[6]

البته، اگر منظور از رتق و فتق را به معنای جداشدن آسمان و زمین هم معنا کنیم، این اشکال وارد نمی‌شود که کدام انسانی خلقت کائنات را دیده که خداوند از کافران انتظار دارد آن‌را دیده باشند؛ چرا که رؤیت و مشاهده گاهى به معناى علم می‌‏آید، یعنی آگاهی و خبر داشتن، چنان‌که بسیاری از مفسران گفته‌اند.[7] و گاه دیدن با چشم دل است.[8] و معنایش این است که آیا از عالمان خود نپرسیدند، یا کتاب‌های پیامبران خود را مطالعه نکردند و یا از طریق وحی نشنیدند؟![9]

گذشته از همه‌ی اینها مخاطب قرآن کریم، تنها کافران زمان نزول نبوده، بلکه تمام کافران تا روز قیامت می‌توانند مخاطب آیه باشند؛ از این‌رو ممکن است بسیاری از آیات را در آینده علم و تکنولوژی کشف کند و این آیات، حجتی برای آنان باشد.

و شاید بطن اول آیه که همان «بارش باران و روییدن گیاه» باشد ویژه مخاطبان آن روز بوده و «گسترش همیشگی کائنات» که امروزه اثبات شده است، از بطون بعدی آیه باشد که برای مخاطب کنونی قابل درک است.


[1]. انبیاء، 30.

[2]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 277، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 14، ص 390- 392، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.

[3]. فرقان،50

[4]. فرقان، 51.

[5]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 167- 168، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش.                

[6]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏13، ص 395- 396، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.                     

[7]. ‏ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق، المهدی‏، عبدالرزاق، ج ‏3، ص 189، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1422ق.

[8]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏17، ص 14، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.

[9]. حقی بروسوی،  اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 5، ص 470، بیروت، دارالفکر، بی‌تا؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج ‏5، ص 297، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها