لطفا صبرکنید
بازدید
12767
12767
آخرین بروزرسانی:
1393/08/12
کد سایت
fa38489
کد بایگانی
46855
نمایه
تهمت مشرکان به قرآن
طبقه بندی موضوعی
علوم قرآنی|قرآن
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
این تهمت که پیامبر، قرآن را از فردی غیر عرب میآموخته، ماجرایش چیست؟
پرسش
چرا کافران میگویند: قرآن را محمد و یک ایرانی به نام روزبه گفتهاند؟!
پاسخ اجمالی
قرآن به عنوان کتاب پیامبر خاتم(ص) دارای معجزات متعددی است، آنچه در ابتدای نزول قرآن بیشتر از همه چشم و دل انسانها را تسخیر میکرد؛ فصاحت و بلاغت عجیب آن بود که معانی شگرف را در قالب الفاظی زیبا و مختصر و گویا ارائه میکرد.[1] مشرکان برای جلوگیری از تأثیر این ندای الهی در جان و دل مردم، هر از چند گاهی، بافتهای را دست آویز میکردند تا بدین سبب به خیال خود بتوانند حجابی بر نور افشانی آیات قرآن قرار دهند.
گاهی میگفتند: چرا این قرآن را خداوند توسط فرشتهای نفرستاده است که خدا در پاسخ بیان میدارد: «و اگر او را فرشتهاى قرار میدادیم، حتماً وى را به صورت انسانى درمیآوردیم [باز به پندار آنان،] کار را بر آنها مشتبه میساختیم همانطور که آنها کار را بر دیگران مشتبه میسازند».[2]
گاهی آن قدر بهانهگیری میکردند که گویا میخواستند صفحات کاغذی قرآن از آسمان نازل شود و آنان بتوانند آنرا لمس کنند؛ البته این بهانهای بیش نبود، لذا قرآن میفرماید: «[حتّى] اگر ما نامهاى روى صفحهاى بر تو نازل کنیم، و [علاوه بر دیدن و خواندن،] آنرا با دستهاى خود لمس کنند، باز کافران مىگویند: این، چیزى جز یک سحر آشکار نیست».[3]
و گاهی برای آنکه ارزش قرآن را کم کنند، آنرا افسانههای تاریخی میدانستند؛ گویا قرآن کتاب قصهای است که، داستان اقوام گذشته را فقط نقل میکند، لذا میگفتند: «و هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده میشود، میگویند: شنیدیم [چیز مهمّى نیست] ما هم اگر بخواهیم مثل آنرا میگوییم اینها همان افسانههاى پیشینیان است! [ولى دروغ میگویند، و هرگز مثل آنرا نمیآورند]».[4]
در همین حین که از همه این شبهات طَرفی نبستند و نتیجهای نگرفتند، و زمانی که مردم به فصاحت و بلاغت این کتاب و به محتوای عالی و بلندش پی برده بودند داستان دیگری بافتند؛ اینکه قرآن ندای الهی نیست و یافتههای معلمان محمد(ص) است!!
آنان به فرموده قرآن چنین گفتند: «ما میدانیم که آنها میگویند: این آیات را انسانى به او تعلیم میدهد! در حالى که زبان کسى که اینها را به او نسبت میدهند عجمى (غیر عربی و غیر فصیح) است ولى این (قرآن)، زبان عربى آشکار است».[5]
واقع این است که مشرکان عرب، کسى را در میان خود نمییافتند که بتوانند قرآن را به او نسبت دهند، لذا دست و پا کردند بلکه بتوانند شخص ناشناسى را که زندگانیش براى مردم آن سامان گنگ و مبهم است پیدا کنند، و این مطالب را به او نسبت دهند شاید بتوانند چند روزى سادهدلان را اغفال کنند.
در اینکه منظور از این شبهه چیست؟ دو احتمال را میتوان از این آیه استفاده کرد:[6]
1. منظورشان از این تهمت و افترا این است که معلم پیامبر(ص) در تعلیم الفاظ قرآن یک انسان بوده است و آن هم بیگانه از زبان عرب! البته این نهایت رسوایى است، و شبهه چندان محکمی به نظر نمیآید. از طرفی چگونه ممکن است چنین انسانى عباراتى این چنین فصیح و بلیغ بیاورد که صاحبان اصلى لغت همگى در برابر آن عاجز بمانند و حتى توانایى مقابله با یک سوره آنرا نداشته باشند؟!
2. منظورشان این است که محتواى قرآن را از یک معلم عجمى (غیر عرب) گرفته است، باز این سؤال پیش میآید که ریختن آن محتوا در قالب چنین الفاظ و عبارات اعجاز آمیزى که همه فصحاى جهان عرب در برابر آن زانو زدند، بهوسیله چه کسى انجام شده است؟ آیا بهوسیله یک فرد بیگانه از زبان عرب و یا بهوسیله کسى که قدرتش ما فوق قدرت همه انسانها است؟
در هر حال این شبهه، موضوع جدیدی بود برای دور کردن مردم از قرآن؛ و خداوند با استناد به زبان عربی و روشن قرآن، به آنان پاسخ داده است که: معلمانی که قرآن را به آنان نسبت میدهید انسانهای غیر عرب هستند، که اگر چه میتوانند به قلههای ادبیات عرب برسند ولی در آن زمان؛ فصحاء و بلغاء عرب زبان زیادی بودند که نمیتوانستند حتی یک آیه مانند قرآن بیاورند، پس چگونه است که انسانی غیر عرب، بتواند چنین کلامی را بیاورد؟!
منظور از معلم پیامبر(ص) چه کسی است؟
آنگونه که گفته شد، منظور کفار از معلم پیامبر(ص) غلامِ ابن حضرمی بوده که نامش مقیس بوده، و به قولی: دو غلام دیگر ابن حضرمی به نام: یسار و جبر، و یا: منظورشان بندهاى به نام بلعام که در مکه بود، و در نهایت برخی از سلمان فارسى نام بردهاند.[7] در این بین از شخصی به نام «روزبه» نام برده نشده است مگر آنکه طبق برخی از نوشتارها[8] که نام ایرانی سلمان فارسی را روزبه نامیدهاند، منظور از روزبه را همان سلمان فارسی بدانیم.
گاهی میگفتند: چرا این قرآن را خداوند توسط فرشتهای نفرستاده است که خدا در پاسخ بیان میدارد: «و اگر او را فرشتهاى قرار میدادیم، حتماً وى را به صورت انسانى درمیآوردیم [باز به پندار آنان،] کار را بر آنها مشتبه میساختیم همانطور که آنها کار را بر دیگران مشتبه میسازند».[2]
گاهی آن قدر بهانهگیری میکردند که گویا میخواستند صفحات کاغذی قرآن از آسمان نازل شود و آنان بتوانند آنرا لمس کنند؛ البته این بهانهای بیش نبود، لذا قرآن میفرماید: «[حتّى] اگر ما نامهاى روى صفحهاى بر تو نازل کنیم، و [علاوه بر دیدن و خواندن،] آنرا با دستهاى خود لمس کنند، باز کافران مىگویند: این، چیزى جز یک سحر آشکار نیست».[3]
و گاهی برای آنکه ارزش قرآن را کم کنند، آنرا افسانههای تاریخی میدانستند؛ گویا قرآن کتاب قصهای است که، داستان اقوام گذشته را فقط نقل میکند، لذا میگفتند: «و هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده میشود، میگویند: شنیدیم [چیز مهمّى نیست] ما هم اگر بخواهیم مثل آنرا میگوییم اینها همان افسانههاى پیشینیان است! [ولى دروغ میگویند، و هرگز مثل آنرا نمیآورند]».[4]
در همین حین که از همه این شبهات طَرفی نبستند و نتیجهای نگرفتند، و زمانی که مردم به فصاحت و بلاغت این کتاب و به محتوای عالی و بلندش پی برده بودند داستان دیگری بافتند؛ اینکه قرآن ندای الهی نیست و یافتههای معلمان محمد(ص) است!!
آنان به فرموده قرآن چنین گفتند: «ما میدانیم که آنها میگویند: این آیات را انسانى به او تعلیم میدهد! در حالى که زبان کسى که اینها را به او نسبت میدهند عجمى (غیر عربی و غیر فصیح) است ولى این (قرآن)، زبان عربى آشکار است».[5]
واقع این است که مشرکان عرب، کسى را در میان خود نمییافتند که بتوانند قرآن را به او نسبت دهند، لذا دست و پا کردند بلکه بتوانند شخص ناشناسى را که زندگانیش براى مردم آن سامان گنگ و مبهم است پیدا کنند، و این مطالب را به او نسبت دهند شاید بتوانند چند روزى سادهدلان را اغفال کنند.
در اینکه منظور از این شبهه چیست؟ دو احتمال را میتوان از این آیه استفاده کرد:[6]
1. منظورشان از این تهمت و افترا این است که معلم پیامبر(ص) در تعلیم الفاظ قرآن یک انسان بوده است و آن هم بیگانه از زبان عرب! البته این نهایت رسوایى است، و شبهه چندان محکمی به نظر نمیآید. از طرفی چگونه ممکن است چنین انسانى عباراتى این چنین فصیح و بلیغ بیاورد که صاحبان اصلى لغت همگى در برابر آن عاجز بمانند و حتى توانایى مقابله با یک سوره آنرا نداشته باشند؟!
2. منظورشان این است که محتواى قرآن را از یک معلم عجمى (غیر عرب) گرفته است، باز این سؤال پیش میآید که ریختن آن محتوا در قالب چنین الفاظ و عبارات اعجاز آمیزى که همه فصحاى جهان عرب در برابر آن زانو زدند، بهوسیله چه کسى انجام شده است؟ آیا بهوسیله یک فرد بیگانه از زبان عرب و یا بهوسیله کسى که قدرتش ما فوق قدرت همه انسانها است؟
در هر حال این شبهه، موضوع جدیدی بود برای دور کردن مردم از قرآن؛ و خداوند با استناد به زبان عربی و روشن قرآن، به آنان پاسخ داده است که: معلمانی که قرآن را به آنان نسبت میدهید انسانهای غیر عرب هستند، که اگر چه میتوانند به قلههای ادبیات عرب برسند ولی در آن زمان؛ فصحاء و بلغاء عرب زبان زیادی بودند که نمیتوانستند حتی یک آیه مانند قرآن بیاورند، پس چگونه است که انسانی غیر عرب، بتواند چنین کلامی را بیاورد؟!
منظور از معلم پیامبر(ص) چه کسی است؟
آنگونه که گفته شد، منظور کفار از معلم پیامبر(ص) غلامِ ابن حضرمی بوده که نامش مقیس بوده، و به قولی: دو غلام دیگر ابن حضرمی به نام: یسار و جبر، و یا: منظورشان بندهاى به نام بلعام که در مکه بود، و در نهایت برخی از سلمان فارسى نام بردهاند.[7] در این بین از شخصی به نام «روزبه» نام برده نشده است مگر آنکه طبق برخی از نوشتارها[8] که نام ایرانی سلمان فارسی را روزبه نامیدهاند، منظور از روزبه را همان سلمان فارسی بدانیم.
[1]. ر.ک: «وجوه اعجاز قرآن»، سؤال 69.
[2]. انعام، 9.
[3]. انعام، 7.
[4]. انفال، 31.
[5]. نحل، 103.
[6]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 11، ص 408، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374ش.
[7]. سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 322، بیروت، دار الکتاب العربى، 1421ق.
[8]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج2، ص 70، تهران، کتابفروشى مرتضوی، 1375ش.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات