لطفا صبرکنید
بازدید
6499
6499
آخرین بروزرسانی:
1397/02/11
کد سایت
fa84981
کد بایگانی
102655
نمایه
تاریخچه علم اصول
طبقه بندی موضوعی
مبانی فقهی و اصولی
اصطلاحات
اصول فقه
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات فقهی - اصولی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا در زمان اهل بیت(ع) نیز دانشی به نام اصول فقه وجود داشته است؟
پرسش
آیا زمان اهلبیت(ع) علم اصول وجود داشته است؟
پاسخ اجمالی
گرچه دانشی که صریحاً به نام «دانش اصول فقه» نامیده شود، در آن زمان وجود نداشته است، اما منشأ و آغاز پیدایش این دانش به زمان ائمه(ع) و به ویژه به عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) برمیگردد؛ این دانش در آغاز به صورت یک سری قواعد کلی فهم قرآن و حدیث از سوی امامان شیعه مطرح شد، و به وسیله شاگردان ایشان توسعه یافت.
توضیح اینکه «علم اصول» در آغاز در دامن «علم فقه» رشد کرد. فقها بدون توجه به طبیعت و اهمیت قواعد اصولی در فرایند استنباط احکام شرعی، همواره از این قواعد، در عملیات استنباط استفاده میکردند. بر اساس شواهد تاریخی، هستهی اولی تفکر اصولی در میان شیعه به عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) برمیگردد؛ آن بزرگواران، شیوه صحیح استنباط احکام الهی را از قرآن و سنت به شاگردان از طریق القای اصول و تشویق شاگردان به تفریع، به آنان آموزش میدادند. برخی از اصحاب ائمه(ع) رسالههایی در مسائل علم اصول تألیف کردهاند. هشام بن حکم از اصحاب امام صادق(ع) رسالهای در باب الفاظ و پس از آن یونس بن عبدالرحمن، شاگرد امام موسای کاظم(ع) کتاب اختلاف الحدیث را در بحث تعادل و تراجیح نوشت؛ از اینرو میتوان مؤسس علم اصول را امام باقر و امام صادق(ع) دانست.[1]
البته توسعه و گسترش این دانش ابتدا در محیطهای علمی اهل سنت بوده است؛ زیرا فقهای اهل سنت به دلیل عدم مراجعه به ائمه اهلبیت(ع) و احادیث آنان، زودتر از فقهای شیعه خود را نیازمند این دانش میدیدند و از اواخر قرن دوم هجری به صورت مبسوط دست به تألیف کتابهای اصولی زدند. در میان اهل سنت اولین کسی که در «علم اصول» کتاب نوشت شافعی بود که کتاب الرسالة را در این زمینه نگاشت. علم اصول نزد اهل سنت در اوایل این دوره در اوج شکوفایی و رشد خود قرار داشت و کتابهای عمیق و پیچیدۀ بسیاری در آن نوشته شد.[2] اما در ادامه، این دانش در میان اهل سنت، به دلیل طرح دیدگاه انسداد باب اجتهاد، از اواسط قرن ششم از حرکت سریع و پویایی جدّیاش بازماند، و قرنها است که دچار رکود علمی شده، و دانشمندان اهل سنت در این زمینه تنها به خواندن و شرح کردن کتب گذشتگان خود بسنده میکنند.[3]
اما علم اصول(به صورت مدون) در نزد شیعیان هر چند در آغاز تحت تأثیر اصول اهل سنت قرار داشت،[4] و در نتیجه در اثر رکود آن نزد اهل سنت، ابتدا دچار رکود و عدم پیشرفت شده، اما پس از این دوره، قویتر و کاملتر از اصول اهل سنت گردید، به گونهای که الآن به طور قطع میتوان گفت اصلاً دانش اصول نزد اهل سنت قابل مقایسه با اصول فقه شیعه نیست.[5]
توضیح اینکه «علم اصول» در آغاز در دامن «علم فقه» رشد کرد. فقها بدون توجه به طبیعت و اهمیت قواعد اصولی در فرایند استنباط احکام شرعی، همواره از این قواعد، در عملیات استنباط استفاده میکردند. بر اساس شواهد تاریخی، هستهی اولی تفکر اصولی در میان شیعه به عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) برمیگردد؛ آن بزرگواران، شیوه صحیح استنباط احکام الهی را از قرآن و سنت به شاگردان از طریق القای اصول و تشویق شاگردان به تفریع، به آنان آموزش میدادند. برخی از اصحاب ائمه(ع) رسالههایی در مسائل علم اصول تألیف کردهاند. هشام بن حکم از اصحاب امام صادق(ع) رسالهای در باب الفاظ و پس از آن یونس بن عبدالرحمن، شاگرد امام موسای کاظم(ع) کتاب اختلاف الحدیث را در بحث تعادل و تراجیح نوشت؛ از اینرو میتوان مؤسس علم اصول را امام باقر و امام صادق(ع) دانست.[1]
البته توسعه و گسترش این دانش ابتدا در محیطهای علمی اهل سنت بوده است؛ زیرا فقهای اهل سنت به دلیل عدم مراجعه به ائمه اهلبیت(ع) و احادیث آنان، زودتر از فقهای شیعه خود را نیازمند این دانش میدیدند و از اواخر قرن دوم هجری به صورت مبسوط دست به تألیف کتابهای اصولی زدند. در میان اهل سنت اولین کسی که در «علم اصول» کتاب نوشت شافعی بود که کتاب الرسالة را در این زمینه نگاشت. علم اصول نزد اهل سنت در اوایل این دوره در اوج شکوفایی و رشد خود قرار داشت و کتابهای عمیق و پیچیدۀ بسیاری در آن نوشته شد.[2] اما در ادامه، این دانش در میان اهل سنت، به دلیل طرح دیدگاه انسداد باب اجتهاد، از اواسط قرن ششم از حرکت سریع و پویایی جدّیاش بازماند، و قرنها است که دچار رکود علمی شده، و دانشمندان اهل سنت در این زمینه تنها به خواندن و شرح کردن کتب گذشتگان خود بسنده میکنند.[3]
اما علم اصول(به صورت مدون) در نزد شیعیان هر چند در آغاز تحت تأثیر اصول اهل سنت قرار داشت،[4] و در نتیجه در اثر رکود آن نزد اهل سنت، ابتدا دچار رکود و عدم پیشرفت شده، اما پس از این دوره، قویتر و کاملتر از اصول اهل سنت گردید، به گونهای که الآن به طور قطع میتوان گفت اصلاً دانش اصول نزد اهل سنت قابل مقایسه با اصول فقه شیعه نیست.[5]
[1]. ر. ک: هادوی تهرانی، مهدی، تاریخ علم اصول، نگارش، روحانی، محمد کاظم، ص 53 – 59، قم، خانه خرد، چاپ اول، 1379ش.
[2]. کتابهایی؛ مانند اصول جصّاص، العمد تألیف قاضی عبد الجبّار معتزلی، الإحکام فی اصول الأحکام تألیف ابن حزم ظاهری، البرهان نگاشته امام الحرمین جوینی، المستصفی تألیف غزّالی و المحصول تصنیف امام فخر رازی، از کتابهای اصولی این دوره، بلکه مهمترین کتابهای اصولی اهلسنّت در طول تاریخ اصول فقه به شمار میروند.
[3]. اگر چه در دورههای بعد، برخی از محققانشان؛ مانند شهرستانی، سیوطی و... تلاش کردند تا این دیدگاه را منسوخ کنند و باب اجتهاد را بگشایند، امّا چندان توفیقی در این راه به دست نیاوردند و نتوانستند اصول اهلسنّت را به همان تکامل و رونق نخستین خویش باز گردانند.
[4]. در میان شیعه شیخ مفید اول کسی است که کتاب اصول الفقه را نوشت و پس از آن، سید مرتضی علم الهدی به طور مفصل در علم اصول دست به تألیف زده است. معروفترین کتاب وی الذریعه است.
[5]. ر. ک: صدر، سید حسن، الشیعه و فنون الاسلام، الفصل الخامس فی تقدم الشیعه فی علم اصول الفقه، قاهره، مطبوعات النجاح، بیتا؛ صدر، سید محمد باقر، المعالم الجدیده للاصول، بحث التصنیف، تهران، کتاب فروشی النجاح، چاپ دوم 1395ق.
نظرات