جستجوی پیشرفته
×

خطا

این پرسش وجود ندارد
بازدید
105898
آخرین بروزرسانی: 1398/10/15
خلاصه پرسش
در مورد عقاید بهائیت، دلیل غلط بودن افکار آنها، علت نجس بودنشان و وضعیت کسانى که به علت سادگى، عقاید آنهان را بپذیرند، توضیحاتى بدهید.
پرسش
در مورد بهائیت، دلیل غلط بودن افکار آنها، علت نجس بودنشان و وضعیت کسى که به علت سادگى، عقاید آنان را بپذیرد، توضیحاتى بدهید.
پاسخ اجمالی

عقیده میرزا حسینعلى بهاء(مؤسس فرقه‏ى بهائیت) در کتاب‏هایش بر این اصل استوار است که با ظهور "او" و هم‌چنین "على محمد باب"، شریعت اسلام ملغى گردید، و دوره‏ى رسالت پیامبر اسلام(ص) سپرى شده است، و چنین تفکرى بعد از قبول قائمیت "باب" و این ادعا بود که "او" همان کسى است که باب وعده‏ى ظهورش را داده است: «من یظهره اللَّه».

او معتقد بود که خداوند بارها بر زمین هبوط کرده و از آن جمله در "باب" و "او" تجسد پیدا کرده است. و در راستاى ارائه شریعت جدید، ازدواج با دختر و خواهر و سایر اقارب را مباح و چیزهایی؛ مانند ادرار، مدفوع، سگ، خوک و... را پاک اعلام نمود و... . در حالی‌که هیچ‌یک از این عقاید از مبناى صحیحى برخوردار نیست؛ زیرا:

  1. ویژگی‌هاى امام زمان(عج) به گونه‏اى در روایات تبیین شده است که راه هرگونه سوء استفاده‏اى را مسدود نموده است و این ویژگی‌‏ها بر باب و بهاء منطبق نیستند.
  2. مسئله‌ی خاتمیت پیامبر اسلام(ص)، امر مسلمى است که دلایل نقلى و عقلى، آن‌را اثبات کرده است. قرآن از پیامبر اسلام به "خاتم النبیین" یاد کرده است که به معناى پایان دهنده‏ى رسالت و نبوت انبیاى دیگر است. و افزون بر آن، اسلام دین کاملى است که نه از ناحیه‏ى پیامبرش محدودیت داشته که به تمام حقایق دست‌رسى نداشته باشد و نه از ناحیه‏ى مخاطبانش، که در بین مخاطبان افرادى نباشد که به گوهر و جوهر حقایق دست یابند. و از سوى دیگر از تحریف در امان است، پس نیازى به دین جدید نیست که تصحیح کننده یا تکمیل کننده باشد؛ از این‌رو است که می‌‏گوییم: اسلام دینى است که در پرتو آن، بشریت می‌‏تواند در تمام اعصار، نیازهایش را برطرف نموده و هدایت گردد.
  3. تجسد و تجسم خدا در هیکلِ، هیکل اعلى(بهاء)، گفتارى است که باطل بودن آن کاملاً روشن و بدیهى است. و این اعتقادات باعث گردیده که بهائیت منکر ضرورى دین قلمداد گردد؛ و از این جهت حکم به نجس بودن معتقدان آن شود.

البته کسى که معتقد به بهائیت شده است، با توبه مورد بخشش خداوند قرار گرفته و اعتراف و اقرار او به اعتقاد به بهائیت در نزد دیگران، نه تنها لازم نیست، بلکه جایز نمی‌‏باشد.

پاسخ تفصیلی

در نظر بهائى‏ها دو اثر میرزا حسینعلى(مؤسس فرقه‏ى بهائیت) از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است و کتاب "شریعت و وحى" تلقى می‌‏گردد. یکی ایقان، که می‌‏پندارد در بغداد بر او وحى شده است. و دیگری اقدس که گمان می‌شود در عکّا بر او نازل گردید. و البته مکاتیب و یا نوشته‏هاى دیگرى؛ نظیر کلمات مکنونه، هفت وادى، کتاب مبین و... هم به او نسبت داده شده است.

شالوده‏ى عقیده بهاء در این کتاب‏ها بر این اصل استوار است که با ظهور "او" و "باب" شریعت اسلام لغو گردید و دوره‏ى رسالت پیامبر اسلام(ص) سپرى شد و دوره‏ى رسالت و زمام‌دارى جمال اقدس الاهى و آیین او آغاز گردید و کتاب اقدسش مهیمن بر جمیع کتب و ناسخ همه‏ى صحف و مرجع تمامى احکام است.[1] و نیز خداوند در هیکل حسینعلى تجلى و تجسد پیدا کرده است و بعد از او نیز خداوند بارها بر زمین هبوط و تجلى خواهد نمود. البته بعد از حضرت محمد(ص) و باب و میرزا حسینعلى تا هزار سال دیگر، ظهور الاهى در عالم نخواهد بود.[2]

او در کتاب مبین، خود را خداى خدایان معرفى می‌کند[3]، و در کتاب اقدس[4] می‌‏گوید: نخستین چیزى که خدا بر بندگان خود واجب ساخته است، معرفت منبع وحى و تجلى او است که "من هستم"!، کسى که در آفریدن جهان و در گرداندن آن جانشین خدا بوده است.

و در کتاب ایام تسعه درباره‏ى روز تولد خود می‌‏گوید: مرحبا بر این صبح‌گاهان که در آن "لم یلد و لم یولد" متولد گشت.[5] و در کتاب ایقان می‌گوید:[6] اگر ملاحسین بشرویه‏اى[7] نبود، خدا بر عرش قرار نمی‌‏گرفت.

و در رحیق مختوم اشراق خاورى آمده است: نبوت به ظهور محمد رسول که خاتم النبیین بود ختم گردید و این نشان می‌‏دهد که ظهور بهاء اللَّه ظهور خداوند بوده است.[8]

پاره‏اى از احکام بهاییت

در کتاب اقدس آمده است: ازدواج با زن پدر، حرام و با دختر و خواهر و سایر اقارب مباح است.[9] زناى محصنه جریمه‏اى ندارد.[10] تمام اشیا حتى بول، غائط، سگ و خوک و... پاک‌اند.[11] حج فقط بر مردان واجب است و مکان او هم در بیت اعظم بغداد و بیت نقطه‏ى شیراز است.[12] قبله‏ى آنها قبر میرزا حسینعلى در عکا است.[13] هم‌چنین در کتاب اقدس می‌خوانیم: بهائیان حق اعتراض به حکام و دولت‏ها را ندارند و به جاى آن باید به دل‏ها توجه کنند.[14]

البته، نکته‏اى که در مواجهه با اعتقادات بهائیت باید بدان توجه نمود این است که:

بهائی‌گرى به اقتضاى زمان و مکان به رنگ‏ها و اشکال گوناگون در آمده است. مثلاً در "هند" با اندیشه‏ى هندوان(تجلى و تجسد خدا) همرنگ شده است. در "آمریکا" و "اروپا" از "آزادى و تساوى حقوق" دم می‌‏زند. در کنار "شنتوئیست‏هاى ژاپن" از "تعداد خدایان" سخن به میان مى‏آور. در "سرزمین‏هاى اسلامى" از "توحید" می‌‏گوید. در محیط "مسیحیت" از "هبوط خدا بر زمین و تجسد او". و... .[15]

ادله‏ى ردّ بهائیت:

  1. چنان‌که ملاحظه گردید میرزا حسینعلى پیرو باب بوده و "قائمیت" او را پذیرفته بود، در حالی‌که در احادیث اسلامى ویژگی‌هاى حضرت مهدى(عج) به گونه‏اى تبیین شده است که راه هرگونه ادعاى بی‌جا و سوء استفاده را مسدود نموده است.[16]

در احادیث آمده است: اسم پدر ایشان حسن(ع) است(147 حدیث)؛ مادرش سیده‏ى کنیزان و بهترین ایشان است(9 حدیث)، دوازدهمین امام و خاتم امامان(‏ع) است(136 حدیث)، از فرزندان امیرالمؤمنین(ع) است(214 حدیث)، از فرزندان حضرت فاطمه(ع) است (192 حدیث)، از فرزندان حسن (ع) و حسین (ع) است (107 حدیث)[17]، از فرزندان حسین (ع) است (185 روایت)، نهمین فرزند از فرزندان حسین (ع) است (148 حدیث)، از فرزندان زین العابدین (ع) است (185 حدیث)، هفتمین فرزند از فرزندان حضرت باقر (ع) است (103 حدیث)، ششمین فرزند از فرزندان حضرت صادق (ع) است (99 حدیث)، پنجمین فرزند از فرزندان موسى بن جعفر است (98 حدیث)، چهارمین فرزند از فرزندان حضرت رضا (ع) است (95 حدیث)، سومین فرزند از فرزندان امام محمد تقى (ع) است (60 حدیث)، جانشین جانشین امام على نقى (ع) و پسر امام حسن عسکرى (ع) است (146 حدیث)، از دو غیبت برخوردار است (10 حدیث) و... .

در این میان، باب و بهاء هیچ‌یک مصداق اوصاف و ویژگی‌‏هاى مطرح شده نبودند و سرّ مخالفت علما با سید على محمد باب، همین است.

  1. میرزا حسینعلى علاوه بر قبول قائمیت سید على محمد باب و این‌که او دین جدیدى آورده است، خود را "من یظهره اللَّه" نامید و ادعا کرد که شریعت مستقلى را به بشریت ارزانى داشته باشد. در حالی‌که همه‏ى مسلمانان خاتمیت پیامبر اسلام(ص) را مسلم می‌دانند و نه تنها از دلایل نقلى در اثبات این امر بهره می‌برند، بلکه دلایل عقلى را هم مثبت خاتمیت نبوت و شریعت می‌دانند.

دلایل نقلى:[18]

در قرآن از پیامبر اسلام(ص) به خاتم النبیین[19] یاد شده است، و "خاتم" به معناى پایان دهنده است و بدین جهت به مُهرى که نامه‏ها را با آن امضا می‌‏کردند، خاتم می‌‏گفتند و چون از نگین انگشتر با حک کردن نقشى روى آن، به عنوان مهر استفاده می‌‏نمودند، به آن نیز خاتم اطلاق می‌‏کردند و به انگشترى که چنین حالتى را نداشته "فَتَخَه" می‌‏گفتند.[20]

ابن کثیر در تفسیرش، در ذیل همین آیه، روایتى را از پیامبر(ص) نقل می‌‏کند که آن‌حضرت خاتم النبیین بودن را یکى از برترهاى خود بر پیامبران دیگر می‌‏داند.

در نهج البلاغه هم در چندین مورد از پیامبر(ص) با عنوان "خاتم رسل" یاد شده است.[21] و البته در قرآن، آیات دیگرى هم وجود دارد که می‌‏توان از آنها بر ختم نبوت و جاودانگى اسلام استدلال نمود.

 الف) آیاتى که بیان می‌‏دارند اسلام براى همه‏ى بشریت است.[22] ب) آیاتى که اسلام را به عنوان تنها دین حق الاهى معرفى می‌‏نمایند.[23] از این آیات استفاده می‌‏شود تمام ادیان دیگر، بدون هیچ استثنایى نسبت به زمان حال و آینده، در مقابل اسلام محکوم به بطلان‌اند. و بدین سبب این سخن بهائی‌ها که خاتم الانبیا به معناى نگین و زینت انبیا است، وجهى ندارد. نه با کتب لغت سازگارى دارد و نه با فهم مفسران و اصحاب.[24]

افزون بر اینها، روایاتى از پیامبر(ص) وارد شده است که بیان می‌‏دارند: پیامبرى بعد از پیامبر اسلام(ص) نیست و در آنها از واژه‏ى خاتم استفاده نشده است تا مورد سوء استفاده بهاییان قرار گیرد.[25] مثلاً در حدیثى پیامبر(ص) به على(ع) فرمودند: "انت منى بمنزلة هارون من موسى الاّ انه لا بنى بعدى".[26]

دلیل عقلى

بشر به فطرت خود خداجوى است.[27] اما این فطرت کافى نیست تا هر چه که بر می‌گزیند و هر آیینى که به آن اعتقاد دارد، حق باشد. بلکه این فطرت، گرایشى است که می‌‏بایست در پرتو بصیرت به راه راست هدایت شود و خداوند افزون بر عقل که پیامبر درونى است، پیامبران بیرونى را براى ما فرستاد تا آنچه را که عقل نمی‌تواند ادراک کند،[28] براى ما تبیین کند. این پیامبران آمدند تا راه روشن هدایت را به ما نشان دهند،[29] و هر یک با دو محدودیت و یک خطر مواجه بودند، محدودیت در خود پیامبر(ص)[30]، محدودیت در مخاطبان،[31] و خطر تحریف،[32] و لذا غالباً دین جدید تکمیل و تصحیح کننده دین قبلى بود. داستان آمدن پیامبران، با مبعوث شدن پیامبرى که در قله‏ى معرفت قرار داشت خاتمه پیدا کرد. انبیا امام امتشان بودند و او امام انبیا. از سوى دیگر، زمینه‏ى فهم در بین مردم پیدا شده بود؛ یعنى مردم، لااقل بعضى از آنها، این آمادگى را پیدا کرده بودند که معارف بلند الاهى را در همان بلنداى معرفت بیابند.[33]

با از بین رفتن این دو محدودیت، اسلام توانست تمام پیام خود؛ یعنى تمام هدایت الاهى را که بخشى از آن‌را ادیان گذشته بیان کرده بودند، ارائه نماید و در واقع دین خاتم و کامل[34] باشد. از سوى دیگر، باید دین خاتم مصمون از تحریف باشد و در اسلام این مصونیت از تحریف، در پرتو دو عامل تحقق می‌‏یابد:

الف) مصونیت منبع اصلى از تحریف.[35]

ب) پایه‌گذارى روشى که آن روش امکان فهم اصیل در هر روزگارى را براى هر کسى که با آن روش آشنا شود و با آن روش به منابع مراجعه کند، فراهم نماید.[36]

  1. میرزا حسینعلى نه تنها ادعاى شریعتِ مستقلى کرد، بلکه مدعى شد که خدا در او حلول کرده است و (این ادعا تفاوت بسیار با سخن عرفا دارد) و تجسد و تجسم خدا را به صراحت بیان می‌‏کند. بطلان این عقیده به حدى روشن است که ما خود را بی‌نیاز از پاسخ‌گویى بدان می‌دانیم.

به هر حال این عقاید موجب شده که عموم مسلمانان، فرقه‏ى بهائیت را منکر ضروریات دین بدانند[37] و منکر ضرورى دین، کافر است و کافر هم نجس است.[38] البته می‌‏توان دلایل فقهى نجاست کفار را در کتب فقهى[39] جست‌وجو نمود.[40]

اما کسى که معتقد به بهائیت شده، نه تنها لازم نیست در نزد دیگران اعتراف و اقرار نماید، بلکه این عمل جایز نبوده و مرضّى الاهى نمی‌‏باشد. امید است با توبه و جبران گذشته، مورد لطف و رحمت و بخشش الاهى قرار گیرد.


[1]. مکاتیب عبدالبهاء، ج1، ص 343.

[2]. نوری، یحیی، خاتمیت پیامبر اسلام، ص 72 و 75.

[3]. همان، ص 229. البته این ادعاى خدایى در ص 323 مبین تکرار شده است.

[4]. همان، ص 1.

[5]. همان، ص 50.

[6]. همان، ص 173.

[7]. ملاحسین بشرویه‏اى کسى است که بهاء به وسیله‏ى تبلیغ او به باب گروید و ایمان ‏آورد. دانشنامه‏ى جهان اسلام، ج 4، ص 733.

[8]. همان، ج1، ص 78.

[9]. همان، ص 253.

[10]. همان، ص 300.

[11]. همان، ‏ص 142.

[12]. همان، ص 68.

[13]. خاتمیت پیامبر اسلام، ص 82.

[14]. همان، ص 225.

[15]. ر. ک: خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، ص 72 – 85؛ ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامى، ص 343 - 350.

[16]. ر. ک: صافى گلپایگانى، لطف اللَّه، امامت و مهدویت، ج 3، ص 63 - 70. در این کتاب 40 ویژگى از امام عصر حجة بن الحسن ذکر شده است که هیچ‌یک از آنان بر "باب" منطبق نیست.

[17]. چون مادر امام باقر(ع) فاطمه بنت امام حسن(ع) بود، پس از این جهت امام زمان از نسل امام حسن(ع) هم می‌‏باشد.

[18]. این دلایل از منظر درون دینى است.

[19]. احزاب، 40.

[20]. درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 3، ص 44، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق؛ اقرب الموارد، ج 1، ص 257 و ج 3، ص 319.

[21]. «اجعل شرائف صلواتک ... على محمد عبدک و رسولک الخاتم لماسبق». سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 101، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. «..... امین وحیه و خاتم رُسله..». همان، ص 247.

[22]. «لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً». فرقان، 1. و از این قبیل است، «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً». سبأ، 28.

[23]. «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ». آل عمران، 85. «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ». توبه، 33.

[24]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 325، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[25]. این دسته از روایات به حدى زیادند که مرحوم میر حامد حسین در، عبقات مجلدى را به این اختصاص داده است.

[26]. شیخ طوسی، محمد بن حسن‏، امالی، ص 307، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق. «نسبت تو با من مثل هارون با موسى است، جز این‌که بعد از من پیامبرى نخواهد آمد».

[27]. برای آشنایی با دلایل قرآنى، برهانى، روان‌شناسى و تاریخى این ادعا، ر. ک: هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، ص 17 - 21، قم، خانه خرد، چاپ سوم، 1382ش.

[28]. ر. ک: باورها و پرسشها، ص 46 – 58.

[29]. همان، ص 21 - 24.

[30]. انبیاء در تلقى وحى و دریافت حقیقت، از محدودیت برخوردار بودند و توان درک مراتبى که بدان ارتقاء پیدا نکرده بودند، را نداشتند. همان، ص 24.

[31]. مخاطبان به اندازه‏ى دانش و فرهنگ و معرفتشان، از توانایى ادراک و پذیرش حقیقت بهره‏مند بودند و لذا انبیاء نمی‌‏توانستند افزون‏تر از آنچه که مخاطبان توانایى فهم آن‌را داشتند، حقیقتى را بیان کنند. همان، ص 24.

[32]. آن‌گاه که پیام آورنده‏ى دینى، رخت از دنیا بر می‌بست، با تفاسیر نابجا و... متن وحى با چهره‏ى دین، واژگون و نسخ می‌شد و... . همان، ص 25.

[33]. لذا می‌توان گفت که دین خاتم با شرایط اجتماعى، فرهنگى و علمى مردم روزگار دین و بعد از آن ارتباط دارد، به این معنا که زمینه‏ى بقا و حفاظت و صیانت از این دین در بین مردم از طریق بعضى از افراد که می‌توانند خود را به جوهر و گوهر دین برسانند و آن جوهر و گوهر را در اختیار دیگران قرار دهند، وجود دارد نه این‌که دین به جایى برسد که آموزش‏هایش عمومى شود و مردم خودشان بدون نیاز به دین و مراجعه به آن و بدون این‌که حتى خودشان بدانند، دین را حفظ کنند. پس نمی‌‏توان سرّ خاتمیت را در این نکته دانست که مردم به بلوغى می‌‏رسند که از دین بی‌نیاز می‌‏گردند و یا آموزه‌‏هاى آن نبى به گونه‏اى در بین مردم گسترش پیدا می‌‏کند که مردم نیازى به آموزش و نبى دیگرى ندارند. ر. ک: باورها و پرسشها، ص 33 - 43.

[34]. دین کامل باید دربردارنده‏ى همه‏ى آنچه باشد که بشر براى هدایت واقعى به آنها نیاز دارد، باشد و اسلام از چنین ویژگی‌‏اى برخوردار است. ر. ک: همان، ص 81 - 59، البته گاهى تقدم و تاخر تاریخى و جامعیت به عنوان دو دلیل براى اکملیت ارائه می‌‏شود و جامعیت را در پرتو سه امر می‌‏دانند (توازن بخشیدن بین دنیا و آخرت - حضور بیشتر و عمیق‏تر در زندگى فردى و اجتماعى - خلوص توحیدى و نزدیکى بیشتر به وحى) که همه در اسلام جمع است. ر. ک: خرد در ضیافت دین، ص 243 - 246.

[35]. ر. ک: هادوی تهرانی، مهدی، مبانى کلامى اجتهاد، ص 45 – 59، قم، خانه خرد، چاپ دوم، 1381ش.

[36]. از این روش، در کلمات امام خمینی به فقه جواهرى و فقه سنتى تعبیر شده است. ر. ک: باورها و پرسشها، ص 28 - 31.

[37]. مجمع فقه اسلامى، ص 84 - 85، مصوبه‏ى شوراى مجمع فقه اسلامى، ص 18- 23، سازمان کنفرانس اسلامى، بهمن 1366.

[38]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج1، ص 118 – 119، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول، بی‌تا.

[39]. گرامی، محمد علی، المعلقات على العروة الوثقى، ج 1، ص 86 - 90.

[40]. ر. ک: (نجاست کفار و اهل کتاب)، 2215.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها