لطفا صبرکنید
3311
- اشتراک گذاری
در حکومت اسلامی، علاوه بر شهروندان مسلمان، شهروندان دیگری به نام اهل ذمه وجود دارند که با پرداخت مالیات، تحت حمایت حاکمیت قرار میگیرند. از طرف دیگر، قرآن کریم در آیات 8 و 9 سوره ممتحنه به صورت کلی توصیه کرده تا با تمام افرادی که رفتاری خصومتآمیز و جنگطلبانه با مسلمانان ندارند نیز رفتاری دوستانه داشته باشند.
اما آنچه علامه طباطبائی در تفسیر المیزان به نقل آن پرداخته است، تصور یهودیانی است که میپندارند، تنها اهل کتاباند که میتوانند بر اهل کتاب تسلط و یا حق اعتراض داشته باشند، اما غیر اهل کتاب هیچگونه تسلط و حق اعتراضى بر اهل کتاب ندارند، پس آنان میتوانند خودکامه و به دلخواه خود هرگونه دخل و تصرفی را در مال و حق دیگران داشته باشند و هر حکمى که دلشان خواست برانند و همین باور باعث شده است تا یهود با غیر یهود معاملهی حیوانی داشته باشد.
این عقیده هرچند در کتاب تحریفشدهای مانند تورات وجود دارد، اما میدانیم که تمام آن مستند به وحی نیست، و عقیدهاى است که از دهان احبار خود گرفته و سینه به سینه به دیگران منتقل کردهاند، و دیگران هم کورکورانه از آن تقلید نمودهاند. آنان چون دین موسی(ع) را خاص یهود میدانند، به کسى اجازه نمیدهند تا به این دین در آید، و در حقیقت این دین را تبدیل به دینی نژادی کرده و نتیجه میگیرند که آقایی و سروری، ویژه نژاد یهود است، و همین که کسى نسبتى به اسرائیل داشت همین خود باعث شرافت و سروری است و هر کسى که منسوب به اسرائیل باشد حق دارد که بر دیگران به طور مطلق سلطه و ریاست داشته باشد. بدیهی است که وقتى این روحیهی طغیانگری در تفکر ملتی رخنه کند و مردمى اینگونه معتقد شوند، چه فسادى در زمین بپا میشود و چگونه روح انسانیت و آثار آن که باید در جامعهی بشرى حکمفرما شود میمیرد!
البته اصل این حرف که در هر جامعه، برخی افراد نمیتوانند از تمام حقوق عمومى موجود بهرهمند باشند، چیزى است که در جوامع انسانی اجتنابناپذیر است؛ اما آنچه جوامع بشرى قانونمند در این زمینه میگویند این است که حقوق شهروندی و حق حیات باید از کسى و از گروههایی سلب شود که بنا دارد حقوق حقهی انسانها را نادیده بگیرند و ثبات جوامع بشرى را ویران سازند؛ و اما اینکه معیار در تشخیص حق چیست تا مخالف آن از پیرو آن مشخص گردد؟ اسلام معیار آنرا دین حق و دین توحیدی میداند، حال چه اینکه پیرو حق، مسلمان باشد، و یا اهل ذمه باشد و حکومت اسلام او را در تحت ذمه و تکفل خود گرفته باشد. بنابر این، کسى که در ستیز با دین توحیدی است، در واقع درصدد محروم نمودن جوامع بشری از بالاترین حقوق انسانی و فطری است؛ چنین فردی هیچ حقى از حیات ندارد و این معیاری است که اسلام آنرا معیار صحیح شناخته که با فطرت هم منطبق است. فطرت هر انسان سلیم الفطرهاى میگوید کسانى که دشمن حیات دیگرانند، حق حیات ندارند. و اجمال این حکم اسلامى و فطرى را جوامع انسانى نیز معتبر میشمارند.[1]
با این وجود، چنانچه گفته شد، اگر آنان نیز به صورت عملی به نبرد با مسلمانان برنخاسته و رفتاری انسانی با آنان داشته باشند، مسلمانان نیز موظفاند که رفتاری نیکو با آنان پیشه کنند.
به عبارت دیگر، مسئلهی تحمیل قانون به اقلیتهایى که زیر بار قانون نمیروند، مسئلهای است که در میان همهی ملتها و دولتها حاکم است و جریان دارد. بدینگونه که نخست افراد قانونشکن و متخلف از قانون را دعوت به رعایت قانون میکنند، آنگاه اگر زیر بار نرفتند، به هر وسیلهاى که ممکن باشد قانون را بر آنان تحمیل میکنند، هرچند با استفاده از جنگ باشد؛ لذا همه باید به قانون عمل کنند، حال یا به میل و رغبت خود، و یا به اجبار و اکراه.
اینکه برخی میگویند: تنها دین اسلام، دینی خشن بوده و دیگر پیامبران(ع) کارشان فقط دعوت و هدایت بود، و هیچ نشانی از زور و برخورد مسلحانه در زندگیشان وجود ندارد، سخن درستی نیست؛ زیرا گروهی از پیامبران دیگر هم در راه خدا قیام کرده، و دست به شمشیر بردند که تورات و قرآن از آنان یاد میکند:
«وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ، فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ، وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا، وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ».[2]
«وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ... یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ، وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِکُمْ، فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ... قالُوا یا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ».[3]
که آیه اخیر در ارتباط با نبرد بنیاسرائیل با قوم عمالقه است.[4]
طالوت نیز به نبرد با جالوت پرداخت و سلیمان(ع) نیز ملکه سبا را تهدید به نبرد کرد.[5]
بنابر این، اینگونه نیست که فقط اسلام کسانی را که پایبند به قوانین و حقوق شهروندی نباشد، برایشان حقی قائل نشده باشد؛ بلکه این یک قانون جهانی است و تمام کشورها حتی دموکراتترین آنها نیز با افراد و گروههای قانونگریز و هنجارشکن به شدت برخورد میکنند.
[1]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 262، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 3، ص 413- 414، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[4]. ر. ک: «قوم عمالقه، خشونت در کتاب مقدس»، 32973.
[5]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 5- 6.