جستجوی پیشرفته
بازدید
356
آخرین بروزرسانی: 1402/10/24
خلاصه پرسش
آیا صفات خدا ظهور خارجی دارند؟ آیا این مطلب ارتباطی با «ارباب انواع» دارد؟
پرسش
سلام؛ آیا صفات خدا ظهور خارجی دارند؟ آیا این مطلب ارتباطی با ارباب انواع دارد؟
پاسخ اجمالی

یکی از مباحث مهم در حوزه معارف دین، شناخت اسما و صفات خدای متعال و نقش آنها در جهان هستی است.

با توجه به مبانی دینی، فلسفی و عرفانی، می‌توان گفت خدای متعال، جهان هستی را بر اساس اسما و صفات خود مدیریت می‌کند.

توضیح این‌که: بر اساس هستی‌شناسی و جهان‌بینی عرفانی،[1] هستی منحصر در ذات متعالی خداوند است، و غیر از او همه نمود و ظهور و تجلی او هستند. به این بیان که خداوند متعال، هستی محض است، شدت و کمال هستی او موجب عشق به ظهور و تجلی می‌گردد.[2]

به عبارت دیگر، خداوند در مرتبه‌ی ذات(قبل از تجلی)، غیب الغیوب است که در خفای محض است.[3] اولین تجلی و مرتبه‌ی تعین همان تعین و تجلی ذات برای ذات است که از آن به وحدت حقه‌ی حقیقیه تعبیر می‌شود.[4]

گفتنی است که وحدت حقه دارای دو چهره(باطن و ظاهر) است:

  1. چهره باطن: چهره باطن را «مرتبه احدیت» می‌گویند و آن عبارت از این است که حضرت حق، ذات خود را در حالتی که جامع همه شئون الهی و دارای همه اسما و صفات کمالی است، بدون تعین و تفصیل؛ بلکه به گونه بسیط مشاهده کند.
  2. چهره ظاهر: چهره ظاهر وحدت حقه را «مرتبه واحدیت» می‌نامند که همان مقام ظهور اسما و صفات است؛ یعنی خداوند، ذات خود را در حالی که دارای همه اسما و صفات به صورت تفصیل است، مشاهده کند.

واحدیت، مبدأ پیدایش کثرات است که کثرات ابتدا به صورت علمی تحقق می‌یابند. -ظهور علمی اشیا به واسطه فیض اقدس تحقق می‌یابد.- سپس -ماهیات و لوازم اسما و صفات- تحقق عینی و خارجی می‌یابند که ظهور خارجی و عینی ماهیات را فیض مقدس می‌دانند.

فیض مقدس را فیض منبسط، نفس رحمانی، روح محمدی و اول ما خلق الله نیز می‌نامند. فیض مقدس هر چند امر واحد است و به مفاد قاعده الواحد از واحد حقیقی صادر می‌شود و مثل خداوند که در عین اول آخر است و هیچ چیزی ثانی خدا نیست، فیض مقدس نیز هرگز ثانی و ثالث ندارد؛ چون ظهور همان «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» است، ولی به لحاظ تعینات مترتبه‌ای که در دامن آن است به سه عالم: «ارواح»، «مثال» و «اجسام» تقسیم می‌شود.[5]

در هر صورت، شناخت اسما و صفات خدای متعال و آگاهی نسبت به اقسام آن می‌تواند ما را در فهم نقش اسما و صفات در جهان هستی کمک کند. مثلا خلقت و پیدایش جهان، زیر سایه صفت خالق بودن خداوند است و برخورداری هر موجود از نعمت زندگی و حیات در اثر صفت محیی بودن خداوند؛ و رسیدن رزق و روزی و وسیله تعیش و زندگی بر اساس رازق بودن خداوند است. چنان‌‌که لطف، انس، محبّت، لذت و مانند آن که از سوی خداوند به خلق می‌شود و در میان مردم وجود دارد، از صفات جمالی خدای متعال نشات می‌گیرد؛ و قهر، غلبه، هیبت، عذاب و مانند از صفات جلالی خداوند، سرچشمه می‌گیرد. معمولا صفات جلالی، سلبی بوده و صفات جمالی، ثبوتی هستند.[6]

از این‌رو، در قرآن کریم نیز معمولا پس از بیان یک مطلب، صفت یا اسم مناسب آن‌را ذکر می‌کند. به عنوان نمونه، پس از بیان شکوائیه یک خانم از شوهرش نزد پیامبر(ص) و شنیده شدن آن محاوره و گفت‌وگو توسط خداوند، می‌فرماید: خداوند سمیع و بصیر(شنوا و بینا) است.[7]

گفتنی است؛ ارباب انواع و مثل افلاطونی،[8] -با فرض پذیرش و باور به آن-، تحت قیومیت و مدیریت اسما و صفات الهی قرار دارند و مظهر و تجلی آن خواهند بود. 


[1]. ر. ک: «وحدت وجود»، 4639.

[2]. اقتباس از: حسن زاده آملی، حسن، یازده رسالۀ فارسی، رسالۀ وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، ص 30، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1363ش.

[3]. ظاهرا منظور این نیست که ذات برای ذات ظهور ندارد؛ بلکه منظور این است که غیر از ظهور ذات برای ذات، نسبت به مراتب دیگر ظهور ندارد، و گرنه باید بپذیریم در آن مرتبه، ذات حتی برای ذات هم انکشاف ندارد، در حالی که ظهور ذات برای ذات اقتضا ذاتی ذات است. به همین جهت -که خفا نسبت به غیر ذات منظور است- در بسیاری از تعابیر ظهور ذات برای ذات را که از آن به وحدت حقه حقیقیه نام می‌برند از مراتب تعین محسوب نمی‌‌کنند و گاهی از آن تعبیر به هویت مطلقه می‌آورند؛ چون ذات را هنوز در خفا می‌دانند. شواهد براین مطلب زیاد است: 1. سعید الدین فرغانی می‌گوید: مقتضای ذات آن بود که مطلقا -لابشرط او بشروط- که خودش را در خودش تعین باشد که به آن تعین خودش بر خودش تجلب کند و خودش را بیابد و با خودی خودش حضوریش باشد بی‌توهم تقدم استناد و فقدان غیبی و آن تجلی متضمن شعور او باشد به کمال ذاتی خودش که غنای مطلق لازم او است. فرغانی، سعید الدین، مشارق الدراری، مقدمه و تصحیح، آشتیانی، سید جلال الدین ص 123، قم، دفتر تبلیغات، چاپ دوم، 1379.

  1. استاد سید جلال آشتیانی می‌گوید: ابن حمزه فناری از منتهی علامه [قیصری] نقل می‌کند: «للوحدة الحقیقة التی هی عین التعین الاول التی انتشأت منها الاحدیة و الواحدیة اعتباران: احدهما سقوط الاعتبارات کلها و بها یسمی الذات احدا و متعلقه بطون الذات و ازلیته و نسبته الی السلب احق». وی آن‌گاه در توضیح می‌گوید: چون اطلاق در این‌جا قید نیست؛ بلکه مشعر به نفی کلیه قیود از جمله قید اطلاق است؛ لذا از این اطلاق و مرتبه در لسان متأخرین از عرفای ایران تعبیر به وجود لابشرط مقسمی شده است.(همان، ص 122).

یا منظور به حسب دید عارف و به تحلیل عقلی است؛ یعنی عرفا برای تصحیح ترتیبی که در نظر آنها بوده است و تسهیل تصویر مراتب می‌گویند ما ذات را با صرف نظر از ظهور ذاتی ذات برای ذات در نظر می‌گیریم. 

[4]. جوادی آملی، عبدالله، تحریر تمهید القواعد، تحقیق و تنظیم، پارسانیا، حمید، ص 422، قم، نشر اسراء، 1387ش.

[5]. ر. ک: همان، ص 195 - 209 و 419 - 428 و 470 -  484؛ حسن زاده آملی، حسن، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 106، 108، 109، 160، قم، قیام، چاپ اول، 1372؛ قیصری، محمد بن داود، رسائل، تحقیق، آشتیانی، سیدجلال الدین، ص 6 - 55، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، 1357ش. همو، شرح فصوص الحکم(القیصرى)، ص 159 و 160، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى‏، 1375ش.

[6]. ر. ک: یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 442 – 444، قم، مؤسسه آموزشی امام خمینی، 1388ش.

[7]. «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتی‏ تُجادِلُکَ فی‏ زَوْجِها وَ تَشْتَکی‏ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ». مجادله، 1.

[8]. ر. ک: «مثل افلاطونی»، 108292.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها