جستجوی پیشرفته
بازدید
545
آخرین بروزرسانی: 1403/07/07
خلاصه پرسش
امام علی(ع) می‌فرماید: «هر کس دینش را از دهان‌ مردم بگیرد، همان مردم، او را بی‌دین خواهند کرد»! آیا روش‌های مرسوم تبلیغی، مخالف این سخن حضرتشان نیست؟
پرسش
از امیرالمومنین(ع) نقل شده است: کسی که دینش را از قرآن و سنت‌ پیامبر(ص) بگیرد، کوه‌‌ها از جای خود حرکت می‌کنند قبل از این‌که چنین کسی از جای خود حرکت کند، و کسی که دین خود را از دهان ‌مردم بگیرد، همان‌ها دین او را برمی‌گردانند»! این حدیث در صدد بیان چه نکته‌ای است؟ مگر نباید تعالیم دینی را از مبلغان آموخت؟! مگر عموم مردم هرچه از دین می‌دانند را از دانشمندان دینی نیاموخته‌اند؟!
پاسخ اجمالی

«مَنْ أَخَذَ دِینَهُ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ- صَلَوَات اللَّهِ عَلَیْه وَ آلِهِ- زَالَتِ الْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ یَزُولَ، وَ مَنْ أَخَذَ دِینَهُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ، رَدَّتْهُ الرِّجَال».

در این روایت، امام علی(ع) می‌فرماید:

«هر کس دین خود را از کتاب خدا(قرآن) و سنت‌ پیامبرش(ص) بگیرد، اگر کوه‌‌ها هم متزلزل ‌شوند، او در اعتقادش متزلزل نخواهد شد؛ اما کسی که دین خود را از دهان ‌این و آن بگیرد، همان‌ها دین او را نابود خواهند کرد!».

شیخ کلینی در مقدمه کتاب کافی به این حدیث کلیدی و گرانبها اشاره کرده است.[1]

شیخ مفید نیز در برخی تألیفات خود که برای بررسی عقاید شیعیان نگاشته، مشابه این روایت را از امام صادق(ع) نقل کرده است:

«من أخذ دینه من أفواه الرجال أزالته الرجال و من أخذ دینه من الکتاب و السنة زالت‏ الجبال‏ و لم یزل».[2]

اما آیا این روایات بدان معنا است که نباید هیچ مبلغی زبان به تبلیغ دین بگشاید و اگر سخنی هم بگوید، دیگران نباید به سخن او گوش فرا دهند؟!

به یقین خیر! روایت در صدد بیان چنین چیزی نیست؛ زیرا انسان‌ها هنگام تولد -جز آنچه در فطرتشان نهفته است- هیچ دانش دیگری ندارند، و باید انواع دانش‌ها را با شنیدن و خواندن بیاموزند. در همین راستا، دین‌داری و دانستن شرایط آن نیز تنها با دانش‌آموزی امکان‌پذیر خواهد بود.

پس معنای این روایات چیست؟

ابتدا باید دانست که خداوند در باطن تمام انسان‌ها عقلی قرار داده که اگر به خوبی مورد استفاده قرار گیرد، می‌تواند درستی‌ها و نادرستی‌ها را از هم تشخیص دهد و به فرموده امام علی(ع)، پیامبران نیز با این هدف برانگیخته شده‌اند که فطرت انسان‌ها و نعمت‌های فراموش‌شده را به یادشان آورند، با منطق و استدلال به تبلیغ دین بپردازند و یاریگر آنان در شکوفا شدن عقلشان باشند.[3]

به همین دلیل، قرآن و سنت را باید یاریگر عقل انسان ارزیابی کرد و نه چیزی در مقابل آن!

بدیهی است که مراد ما از «عقل»، باور درستی است که بر اساس دلایل منطقی قطعی شکل گرفته باشد،‌ نه آنکه هر فردی تفکر نادرست خودش - که به هیچ قانون منطقی نیز مستند نیست - را برگرفته از «عقل» بداند!

به عنوان نمونه، عقل انسان می‌گوید:

«اگر به راستگویی شخصی یقین داریم، باید هر آنچه گفته را بپذیریم»

به همین دلیل، عقل به ما می‌گوید که نباید در تمام جزئیات به دنبال دلیل عقلی بوده و مثلا از پیامبرمان بخواهیم که دلیل عقلی سه رکعت بودن نماز مغرب و چهار رکعت بودن نماز عشا را برایمان توضیح دهد!

با توجه به این نکات باید گفت که در قرآن بارها تصریح شده که موارد مطرح شده در این کتاب مقدس و نمونه‌هایی که آورده می‌شود، دلیلش آن است که مخاطبان، فکر و اندیشه خود را به حرکت درآورند:

«لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» باشد که شما از عقلتان بهره گیرید، «لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» باشد که آنان اندیشه خود را به کار اندازند و ...

از این‌رو فردی که تابع قرآن و سنت است، همواره باید با معیار عقل و تفکّر پیش رود، ‌نه آن‌که همواره چشم بدوزد تا ببیند دیگران چه می‌گویند و بدون اندیشیدن و تحقیق فورا هر آنچه گفته‌اند را بپذیرد؛ بلکه باید بعد از شنیدن نظرات گوناگون، با استفاده از نیروی عقل خود، از میان تمام سخنانی که شنیده، تنها بهترین سخن را بپذیرد.

«الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ».

همچنین یک انسان متدین باید دائما در تلاش باشد که پایه‌های دین‌داری خود را محکم‌تر نموده و بر اطلاعات دینی خود بیفزاید و اگر می‌تواند به جایی برسد که خودش بتواند با استفاده از معیارهای شناخت قرآن و سنت، استنباط صحیحی از مسائل به دست آورد؛ اما با این وجود، اگر به بالاترین درجه هم نرسید، نباید ذهن جست‌وجوگر خود را از کار انداخته و هر سخنی که در مورد زوایای دین‌داری شنید، از هر فردی به سادگی بپذیرد.

برای عمل‌کردن به حدیثی که در پرسش آمده، اگر بخواهیم دین‌دار واقعی باشیم و با هر بادی به این طرف و آن طرف نرویم، به عنوان نمونه اگر پای سخنی نشسته و ادعایی از گوینده‌ای شنیدیم -حتی اگر گوینده سخن، انسان نیکی هم بوده و از این رو ارادتی نیز به او داشته باشیم- نباید فورا سخنش را بپذیریم؛ بلکه اندیشه خود را فعال کرده و دست کم مواردی مانند موارد ذیل را یا خود و یا با کمک دیگران بررسی کنیم:

  1. آیا آیه‌ای که آن گوینده برای اثبات مدعای خویش خوانده واقعا در قرآن وجود دارد؟!
  2. آیا ترجمه و تفسیری که ارائه کرده مورد پذیرش دیگر دانشمندان نیز می‌باشد؟!
  3. آیا روایت و یا ماجرای تاریخی که بدان پرداخته و احیانا آدرسی هم برای آن اعلام کرده، در آن آدرس موجود است؟!
  4. آیا اساسا آن کتابی که به آن ارجاع داده، از نظر دانشمندان دینی، کتابی معتبر و قابل استناد است؟!
  5. با فرض وجود چنین روایتی در منبعی معتبر، آیا ترجمه و برداشتی که از آن روایت شده، ترجمه و برداشتی صحیح است؟!
  6. آیا آن روایت مطرح شده با آیات قرآن، عقل قطعی و روایات معتبر، همخوان است؟!
  7. آیا آنچه آن‌را به بزرگی نسبت داده، دلیل محکم و قابل ارائه‌ای برای اثبات آن وجود دارد؟

و ...

اگر در گذشته چنین بررسی‌هایی برای عموم مردم دشوار بود؛ اما امروزه و با استفاده از فناوری جدید به راحتی می‌توان خود انسان به تنهایی و یا با کمک دیگرانی که اطلاعات بیشتری دارند به این بررسی‌ها پرداخته و فوری و بدون تحقیق، هر سخن و ادعایی را نپذیرفت.

اگر این روش، همواره ادامه یابد، ستون‌های دین‌داری‌ آگاهانه ما روزبروز قوی‌تر شده و بدین ترتیب اگر گوینده‌ای سخن نادرستی را مطرح کند، با بررسی‌هایی که انجام می‌دهیم، از همان ابتدا آن سخن را نخواهیم پذیرفت و از طرف دیگر، اگر فردی سخنی را مطرح کرده و ما با بررسی‌های بعدی خود به درستی آن پی ببریم، حتی اگر خود آن سخنران بعدها منکر درستی سخن سابق خود شود، ما به انکار او توجهی نخواهیم کرد؛ زیرا خودمان با بررسی‌هایی که داشتیم به درستی آن رسیده‌ایم.

این‌جا است که ایمان ما وابسته به دهان یک فرد نمی‌شود تا امروز چه ادعایی را طرح کرده و فردا چه بگوید!

این حدیث، بیانگر این حقیقت است که دین و اعتقادات دینی، اگر با شنیدن از دیگران و بدون تحقیق و تفکّر باشد، با کوچک‌ترین شبهه‌ای که از سوی مخالفان مطرح شود، در اعتقاد او تزلزل ایجاد می‌شود و نسبت به اعتقادات خود شک کرده، و ممکن است سر از کفر درآورد. اما اگر فرد مسلمانی اعتقادات دینی خود را با کمک علم و اندیشه از قرآن و سنت پیامبر(ص) و اهل ‌بیت(ع) گرفته باشد، از کوه هم مستحکم‌تر خواهد شد و با شبهه‌پراکنی‌ها کوچک‌ترین خللی در اعتقاداتش پدید نخواهد آمد؛ زیرا چنین اعتقادی از پشتوانه‌ی محکم استدلال و منطق، بر اساس قرآن و سنت همراه است؛ و از این‌رو سخن معاندان و شبهه‌پراکنان، در او اثر نخواهد کرد.

این‌که چنین انسانی از کوه محکم‌تر اعلام شد، در حقیقت تشبیه بوده و کنایه از آن است که کوه‌های با آن عظمت امکان متلاشی‌شدن دارند، ولی اعتقاد راسخ فرد مسلمان که با پشتوانه فکر و اندیشه و یقین همراه باشد، امکان بازگشت در آن نیست.

البته همان‌گونه که در ابندا گفتیم این بدان معنا نیست که نباید به سخن مبلغان دین گوش فرا داد و اعتقادات دینی را از آنان فرا گرفت؛ بلکه معنای روایت آن است که پس از مطرح شدن یک موضوع دینی باید در آن تفکر و اندیشه کرده و با مبانی پذیرفته شده آنها را پذیرفت. با چنین روشی، یک انسان دیندار هر دروغ و خرافه‌ای که تحت پوشش دین توسط برخی افراد مطرح می‌شود را نخواهد پذیرفت.

در نتیجه دریافت دین از مبلغان حقیقی دین که آیات قرآن و سنت پیامبر(ص) را برای مردم بیان می‌کنند، همان دریافت دین از قرآن و سنت پیامبر(ص) است؛ نه دریافت دین از زبان این و آن؛ به ویژه این‌که برای عموم مردم، دریافت دین از قرآن و سنت پیامبر(ص) بدون بهره گرفتن از دانشمندان و مبلغان دینی امکان‌پذیر نیست؛ زیرا بیشتر مردم با روش استنباط از قرآن و سنت آشنایی کامل ندارند و طبیعی است که پس از رحلت پیامبر(ص) و دسترسی نداشتن به معصومان(ع)، تنها از طریق عالمان دینی می‌توانند به آموزه‌های دین پی ببرند.


[1]. کلینی، کافی، ج ‏1، ص 14، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1429 ق.

[2]. شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص 72، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، 1414 ق.

[3]. سید رضی، نهج البلاغة، ص 43، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414 ق.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • در عرفان، شوق و اشتیاق به چه معنا است و درجاتش چیست؟
    4513 خلسه 1400/11/17
    «اشْتِیاق»‏ اصطلاحی عرفانى از ماده‌ی «شوق»، عبارت است از مجذوب شدن محب به محبوب در حال وصال، براى نیل به لذات مدام.[1]برخی میل مفرط را اشتیاق معنا کرده‌اند و می‌گویند؛ یکى از مقدمات عامه فعل، شوق مؤکّد است که به دنبال آن جزم و ...
  • چرا تعدد قدما باطل است؟
    13156 علیت و معلولیت 1391/07/27
    قدیم ذاتی و قدیم بالحق، صفتی از صفات اختصاصی ذات واجب تعالی است؛ از این رو ادله­ای که برای نفی تکثر و تعدد از واجب الوجود ذکر می‌شود، برای نفی تعدد نسبت به قدیم نیز ثابت است. به عبارت دیگر، تصور قدیم‌های متعدد همانند تصور شرکای متعدد ...
  • حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟
    64248 علوم قرآنی 1388/03/09
    وحی در لغت به معنای القای پیام برای دیگری است و در اصطلاح عبارت از سخن الاهی است که خداوند آن را به وسیله پیامبر خود برای هدایت بشر می فرستد و مشخصه بارز رسالت و نبوت است.وحی بر رسول اکرم گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و به ...
  • حکم ترکیب اسامی مذهبی عربی با فارسی چیست؟
    19997 تاريخ کلام 1390/11/27
    ترکیب اسم های عربی – فارسی، اعم از پیشوند یا پسوند فارسی و یا ترکیب دو اسم مستقل فارسی و عربی، از گذشته های دور در میان مردم ما رواج داشته، به ویژه ترکیب با اسامی ائمه (ع)، و این به جهت ارادتی است که شیعه به اهل بیت ...
  • چرا این اصل فلسفی که «هر حادثی محدثی دارد» - و نیز هر اصل فلسفی دیگر - را برگرفته از دانشی تجربی و خطاپذیر ندانیم؟!
    5147 علیت و معلولیت 1398/09/06
     حادث یعنی موجودی که زمانی نبوده و الآن موجود است؛ بنابراین – بدون آن‌که نیاز به تجربه باشد - عقل حکم می‌کند که چنین موجودی خود بخود ایجاد نشده و نیاز به وجودآورنده دارد.[1]فلسفه هر چند از تجربیات استفاده می‌کند، ولی ابزار اصلی فلسفه، ...
  • «تفسیر تخصصی قرآن» به چه معنا است؟
    7097 علوم قرآنی 1394/05/27
    «تفسیر» در اصطلاح علوم قرآنی؛ یعنی روشن کردن مفاهیم و معانى آیات قرآن.[1] برخی اندیشمندان رشته‌های مختلف علوم اسلامی از منظر و دیدگاه رشته تخصصی خود به تفسیر قرآن کریم پرداخته‌ا‌ند که به چنین تفاسیری، تفسیر تخصصی قرآن گفته می‌شود؛ مثلاً: 1. ادیبان از ...
  • در چه صورت غسل جنابت بر انسان واجب می شود؟
    406675 Laws and Jurisprudence 1386/11/08
    سبب جنابت انسان دو چیز است:اول: جماع (نزدیکی) در صورتی که آلت تناسلی مرد به اندازه ختنه‏گاه یا بیشتر داخل شود، در زن باشد یا در مرد در قُبُل باشد یا در دُبُر، بالغ باشند یا نابالغ، حتی اگر منى بیرون نیاید .[1]
  • اگر طنزها و لطیفه‌های مرتبط با قومیتها را به فردی کافر از همان قوم نسبت دهیم، آیا نقل آن جایز می‌شود؟
    5866 غیبت، توهین و تجسس 1396/04/10
    اگر این‌گونه لطیفه‌ها موجب توهین، تمسخر یا آزار گروه یا قومیت خاصی باشد، گفتن آن جایز نیست و انتساب آن به کفار، موجب جواز آن نخواهد بود. در غیر این صورت اشکالی ندارد. ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]
  • آیا شیطان فرزندان و یارانی دارد که برای وسوسه انسان‌ها او را یاری کنند؟
    19789 بیشتر بدانید 1398/10/21
    می‌دانیم که «شیطان»، معناى وسیعى دارد و به هر موجود سرکش، طغیان‌گر و موذى شیطان گفته می‌شود.[1]از آیات و روایات استفاده می‌شود که ابلیس دارای فرزندان و یارانی است که کارشان وسوسه انسان‌ها و گمراه کردن آنها است. در قرآن کریم می‌خوانیم:«این‌چنین ...
  • ترجمه و تفسیر دعای «الهی عظم البلاء» چیست؟
    87236 درایه الحدیث 1392/10/24
    این دعا از سه بخش تشکیل شده است: در بخش اول به آزمایش بزرگی که مردم در زمان غیبت به آن مبتلا گشتند اشاره شده است. در بخش دوم بعد از درود بر پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت، به لزوم فرمان‌برداری مؤمنان از آن بزرگواران به ...

پربازدیدترین ها