لطفا صبرکنید
28358
- اشتراک گذاری
توجه به نکاتی می تواند ما را در دست یابی به پاسخ و حقیقت یاری رساند:
1. شیعه هر چند انتقاداتی نسبت به خلفا دارد ولی آنها را مرتد نمی داند و اگر در برخی از روایات اهل سنت به صحابه پیامبر، نسبت ارتداد داده شده است آن را به ارتداد اصطلاحی معنا نمی کند.
2. "رکون" از ماده "رکن" به معنى ستون و دیوارههایى است که ساختمان یا اشیاء دیگر را سر پا نگه مىدارد، سپس به معناى اعتماد و تکیه کردن بر چیزى به کار رفته است. و باید توجه داشت که رکون به معناى صرف اعتماد نیست، بلکه اعتمادى است که توأم با میل باشد.
و منظور از "ظلموا" تمام کسانى اند که دست به ظلم و فساد در میان بندگان خدا زدهاند و آنها را بنده و برده خود ساختهاند.
3. شیعه معتقد است اگرچه نباید در ظلم و ستمگری ظالمان شرکت جست و از آنها کمک گرفت و میل به آنان داشت اما می توان به جهت انگیزه های مثبت در شرایط خاص در حکومت های طاغوتی حضور داشت و شریک ظلم آنان نشد و در صدد انجام کارهایی مثبت و رفع حوایج مردم بود. توضیح این مطلب در پاسخ تفصیلی خواهد آمد.
4. این را می دانیم که شرایط صدر اسلام شرایط ویژه ای بود. اسلام عزیز نوپا بود و در محاصره خطر دشمنان داخلی و خارجی قرار داشت . و در این شرایط و با انگیزه حفظ اسلام و کمک به رشد و شکوفایی آن، مانعی ندارد که علی (ع) به عنوان مشاور معصوم با خلفا همکاری کند، سلمان و عمار نیز با اجازه امام (ع) فرمانداری مدائن و کوفه را بپذیرند.
برای رسیدن به نتیجه ای متقن و مطلوب باید مسائلی مورد بررسی قرار گیرد:
آیا شیعه به ارتداد خلفا معتقد است؟
معنای رکون و ظلم در آیه شریفه چیست؟
آیا پذیرش مسؤولیت در حکومت های ستمگر به هیچ وجه جایز نیست؟
آیا پذیرش مسؤولیت در حکومتی به معنای تأیید آن حکومت و حاکم است؟
1. آیا شیعه به ارتداد خلفا معتقد است؟
شیعه هر چند انتقاداتی نسبت به خلفا دارد ولی آنها را مرتد نمی داند و اگر در برخی از روایات اهل سنت به صحابه پیامبر، نسبت ارتداد داده شده است آن را به ارتداد اصطلاحی معنا نمی کند [1] .
ملاک و معیار شیعه در برخورد با خلفاء، تعامل ائمه (ع) به ویژه امام علی (ع) با آنان است نه گفتار اشخاص عادی چرا که شیعیان واقعی خود را تابع و پیرو امامان معصوم می دانند. [2]
و آن چه برای امام علی (ع) و دیگر امامان از اهمیت بالایی برخوردار بوده تا جایی که همه هستی خود را فدای آن کرده اند، حفظ اساس اسلام بوده است. به همین جهت برای این که اصل اسلام باقی بماند امام علی (ع) از هیچ گونه همکاری با خلفاء دریغ نکردند و در جاهایی که از ایشان مشورت می خواستند ، بهترین مشاور برای آنها بودند. و در موارد زیادی فرزندان خود را به میدان های جنگ تحت فرماندهی خلفا گسیل داشتند؛ چرا که آن حضرت چیزی را برای خود نمی خواستند، هرچه می خواست برای اسلام بود و از آنجا که ابوبکر و عمر به هر حال در رأس جامعه اسلامی قرار داشتند و مخالفت با آنان آنهم در آن زمان حساس که اسلام در حال گسترش و فتوحات و کشورگشایی بود و دشمنان زیادی داشت، باعث سوء استفاده دشمنان اسلام مخصوصاً دو امپراطوری بزرگ ایران و روم می شد، امام علی(ع) با این تیز بینی فوق العاده با اتخاذ مواضع درست، همه دشمنان را مأیوس می کردند [3] .
2. معنای رکون و ظلم در این آیه شریفه "و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب مىشود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولىّ و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت و یارى نمىشوید " [4] ، چیست؟
الف. "رکون" از ماده" رکن" به معنى ستون و دیوارههایى است که ساختمان یا اشیاء دیگر را سر پا نگه مىدارد، سپس به معنى اعتماد و تکیه کردن بر چیزى به کار رفته است [5] .
ب. "الَّذِینَ ظَلَمُوا " نیز شامل تمام کسانى می شود که دست به ظلم و فساد در میان بندگان خدا زدهاند و آنها را بنده و برده خود ساختهاند و از نیروهاى آنها به نفع خود بهرهکشى کردهاند [6] .
اما تذکر این نکته لازم است که رکون به معناى صرف اعتماد نیست، بلکه اعتمادى است که توأم با میل باشد، و به همین جهت است که با حرف" الى" متعدى مىشود، نه با" على" و تفسیرى که اهل لغت براى آن کردهاند [7] تفسیر به معناى اعم است، و این خود عادت و رسم اهل لغت مىباشد.
بنا بر این، رکون به سوى ستمکاران، یک نوع اعتمادى است که ناشى از میل و رغبت به آنان باشد، حال چه این رکون در اصل دین باشد، مثل اینکه پارهاى از حقایق دین را که به نفع آنان است بگوید، و از آنچه که به ضرر ایشان است دم فرو بندد و افشاء نکند، و چه اینکه در حیات دینى باشد مثل اینکه به ستمکاران اجازه دهد تا به نوعى که دلخواه ایشان است در اداره امور مجتمع دینى مداخله کنند و ولایت امور عامه را به دست گیرند، و چه اینکه ایشان را دوست بدارد و دوستیش منجر به مخالطت و آمیزش با آن شود و در نتیجه در شؤون حیاتى جامعه و یا فردى از افراد اثر سوء بگذارد.
از این رو؛ اعتماد بر ستمگران در معاشرت و معامله و خرید و فروش و همچنین اطمینان داشتن به ایشان و در برخى از امور امین شمردن آنان، مشمول نهى آیه شریفه نیست؛ ما خود رسول خدا (ص) را مىبینیم که در شب هجرت وقتى از مکه به سوى غار ثور حرکت کرد یکى از مردم قریش را امین شمرد و از او براى سفر به مدینه مرکبى را اجاره کرد، و نیز او را امین دانست و مورد وثوق قرار داد که بعد از سه روز، راحله را تا درب غار خواهد آورد و خود مسلمانان هم در پیش روى رسول خدا (ص) با کفار و مشرکین همین معامله را داشتند [8] .
بر این اساس؛ شیعه معتقد است که در درجه اول نباید در ظلم ها و ستمگری هایشان شرکت جست و از آنها کمک گرفت، و در درجه بعد اتکاء بر آنها در آن چه مایه ضعف و ناتوانى جامعه اسلامى و از دست دادن استقلال و خودکفایى و تبدیل شدن به یک عضو وابسته و ناتوان مىگردد باید از میان برود که این گونه رکون ها جز شکست و ناکامى و ضعف جوامع اسلامى، نتیجهاى نخواهد داشت. [9]
البته در روایات اهل سنت وارد شده که باید در برابر سلطان وقت- به عنوان" اولوا الامر"- تسلیم بود، هر کس که باشد؛ مثلا: در حدیثى از پیامبر (ص) نقل کردهاند که بر شما لازم است اطاعت سلطان کنید هر چند مال تو را بگیرد و تازیانه بر پشتت بزند! و همچنین روایات دیگرى نقل کرده اند که روى اطاعت سلطان به معنى وسیع کلمه تاکید مىکند [10] .
3. آیا پذیرش مسؤولیت در حکومت های ستمگر به طور مطلق ممنوع است؟
از آنچه در معنای آیه بیان شد روشن گردید که رکون به سوی ظالم، به معنای اعتماد و تکیه به او به همراه میل به اوست.
اما پذیرش مسؤولیت در حکومت های ستمگر، همیشه با این رویکرد نیست و از این رو نمی تواند ممنوع باشد. این حضور می تواند انگیزه های مختلفی داشته باشد:
1- برای تقویت حکومت ستمگر
2- برای ترویج فساد
3- برای دنیا طلبی و...
اگر ورود کسی به حکومت ستمگر برای این انگیزه ها باشد مذموم و قبیح و حرام است.
اگرچه صرف بودن در دستگاه حکومتی نوعی تأیید آن حکومت است و یا حداقل چنین برداشتی از آن می شود و نیز موجب تحکیم و تقویت آن می شود اما در بعض از موارد لازم است افرادی برای انگیزه های مثبت در حکومت های طاغوتی حضور داشته باشند طبعا ارزش اینها با اختلاف انگیزه ای که دارند با گروه اول فرق می کند بر این اساس احکامی که برای این افراد وجود دارد با آنها مختلف است. این بستگی به اهمیت حضور آن شخص در آن محیط و موقعیت دارد در این گونه موارد می تواند مباح، مستحب و حتی واجب باشد.
در وسائل الشیعه بابی تحت این عنوان قرار داده شده است: "باب جواز قبول مسئولیت از طرف سلطان ستمگر برای کمک به مؤمنان و دفع شر از آنها و عمل به حق در صورت امکان" [11] .
در این باب روایات متعددی که دلالت بر جواز مسؤولیت از طرف سلطان ستمگر می کند ذکر شده است که از باب نمونه به چند مورد اشاره می شود:
1- از علی بن یقطین (وزیر هارون الرشید خلیفه عباسی) نقل شده که گفت: امام موسی کاظم (ع) به من فرمود: برای خداوند در کنار سلاطین دوستانی قرار دارند که بدی ها را از دوستان خدا دفع می کنند [12] .
2- و نیز فرمود: آنها آزاد شدگان خدا از آتش هستند. [13]
3- امام صادق (ع) فرمود: و جبران خدمت به سلطان، احسان به برادران است [14] .
قرب الاسناد به سندش تا على بن یقطین که او به امام کاظم (ع) نوشت از این کارگزارى سلطان، دلم مىگیرد اگر اجازه ام بدهید از مقامم فرار کنم، امام (ع) جواب داد که به تو اذن نمی دهم از کارتان بیرون بیایید، تقواى خدا را پیشه کن. [15]
در روایات متعددى نیز مىخوانیم که ائمه اهل بیت (ع) به بعضى از دوستان نزدیک خود علاوه بر على بن یقطین چنین اجازهاى را داده اند [16] .
به هر صورت قبول یا رد این گونه پستها تابع قانون اهم و مهم است، و باید سود و زیان آن از نظر دینى و اجتماعى سنجیده شود.
پس پذیرش مقام در حکومت ستمگر می تواند با انگیزه مثبت باشد و آثاری زیادی داشته باشد.
برخی از انگیزهای مثبت عبارتند از.
در برخی موارد برای شحص مرجحاتی پیدا می شود که بر خلاف میل باطنی و با خطرات زیادی که او را تهدید می کند حاضر می شود تا در حکومت های ظالم حضور داشته باشد که به بعضی از آن امور اشاره می کنیم.
1- نیکی به برادران دینی
بندار بن عاصم گوید: حضرت امام موسى بن جعفر (ع) به على بن یقطین- که کارگزار هارون الرشید بود- فرمود: «اى على تو یک چیز را براى من ضمانت کن، من سه صفت را بر تو ضمانت مىکنم. تو قول بده که هر دوستى از دوستان ما را دیدى او را احترام نمایى من این سه چیز را بر تو ضمانت مىکنم: شدّت شمشیر، رنج زندان، ذلّت فقر هرگز به تو نرسد». از آن پس هر گاه على بن یقطین کسى از دوست داران خاندان پیامبر (ص) را مىدید صورت خود را در برابر او پایین مىآورد [17] .
2- خدمت به مردم :
در روایتى از امام رضا (ع) آمده است: یوسف (ع) در هفت سال اوّل، گندمها را جمعآورى و ذخیره مىکرد و در هفت سال دوّم که قحطى شروع شد، آنها را به تدریج و با دقّت در اختیار مردم، براى مصارف روزمره زندگىشان قرار مىداد و با دقت و امانتدارى، کشور مصر را از بدبختى نجات داد. یوسف در هفت سال دورهى قحطى، هرگز با شکم سیر زندگى نکرد، تا مبادا گرسنگان را فراموش کند [18] .
2- برای کاستن از ظلم ظالمان و هدایت حاکمان ظالم
در تفسیر مجمع البیان و المیزان از نوع عملکرد یوسف (ع) این گونه یاد مىشود: وقتى قحط سالى شروع شد حضرت یوسف در سالهای قحطی ، گندم را با طلا و نقره، جواهر و زیورآلات، چهارپایان، بردهها، خانهها، مزارع، با خود مردم معامله نمود. وقتى قحطی به پایان رسید، به پادشاه مصر گفت: همه مردم و سرمایههایشان در اختیار من است، ولى خدا را شاهد مىگیرم و تو نیز گواه باش، که همه مردم را آزاد و همه اموال آنان را برمىگردانم و کاخ و تخت و مهر ترا نیز پس مىدهم. حکومت براى من وسیله نجات مردم بود، نه چیز دیگر، تو با آنان به عدالت رفتار کن [19] .
برخی از فوائد حضور در حکومت ظالم عبارتند از:
1- چه بسا کسى که چنین مقامى را قبول مىکند سرانجام به خلع ید ظالم نائل شود (آن چنان که طبق بعضى از روایات در جریان زندگى یوسف اتفاق افتاد).
2- گاه سرچشمهاى مىشود براى انقلاب ها و قیام هاى بعدى، چرا که او از درون دستگاه زمینه انقلاب را فراهم مىسازد (شاید مؤمن آل فرعون از این نمونه بود).
3- گاهى حداقل این گونه اشخاص سنگر و پناهگاهى هستند براى مظلومان و محرومان و از فشار دستگاه روى این گونه افراد مىکاهند.
اینها امورى است که هر یک به تنهایى مىتواند مجوز قبول این گونه پستها باشد [20] .
نکته قابل توجه این است که این گونه سؤال ها سابقه ای طولانی دارد تا جایی که عده ای افراد نا آگاه و بعضا مغرض با طرح این نوع سؤالات، امام رضا (ع) را مورد انتقاد قرار می دادند.
در روایات متعددى از امام رضا (ع) نقل شده مىخوانیم:
بعضى از مردم به امام ایراد مىگرفتند که چرا با آن همه زهد و بىاعتنایى به دنیا مقام ولایت عهدى مأمون را پذیرفتهاى؟ امام در جواب سؤال فرمود" آیا پیامبر برتر است یا وصى پیامبر" در پاسخ عرض کردند: پیامبر برتر است، فرمود: مسلمان برتر است، یا مشرک، عرض کردند مسلمان، فرمود: عزیز مصر مشرک بود و یوسف پیامبر، و مأمون مسلمان است و من وصى پیامبر (ص) و یوسف از عزیز مصر خواست که او را بر خزائن مصر قرار دهد و گفت من حفیظ و علیمم، در حالى که من مجبور به پذیرفتن این مقام شدم [21] .
4. آیا پذیرش مسؤولیت در حکومتی به معنای تأیید آن حکومت و حاکم است؟
از آنچه بیان شد روشن می شود که همیشه این گونه نیست که حضور در حکومتی به معنای تأیید آن حکومت و حاکم باشد.
توجه به شرایط ویژه صدر اسلام، نوپا بودن اسلام عزیز و در محاصره خطر دشمنان داخلی و خارجی قرار داشتن اسلام می تواند ما را به راز حضور سلمان و عمار در حکومت و از آن بالاتر همکاری حضرت امیر با خلفا نزدیک سازد. به عبارت دیگر؛ در این شرایط ویژه و با انگیزه حفظ اسلام و کمک به رشد و شکوفایی آن، مانعی ندارد که علی (ع) به عنوان مشاور معصوم با خلفا همکاری کند [22] و سلمان و عمار نیز با اجازه امام (ع) [23] فرمانداری مدائن و کوفه را بپذیرند.
[1] برای آگاهی بیشتر نک: پاسخ های 2807 (سایت: 3501).
[2] برای اطلاع بیشتر، نک: سؤال شماره 1015 (سایت: 1167).
[3] اقتباس از نمایه شماره 1348 (سایت: 2982).
[4] هود، 113.
[5] مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 260، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش، چاپ اول .
[6] تفسیر نمونه، ج 9، ص 263(تلخیص شده).
[7] مفردات راغب، ماده" رکن".
[8] طباطبایی، محمد حسین، المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج 11، ص68- 75، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش، چاپ پنجم .
[9] تفسیر نمونه، ج 9، ص 261.
[10] تفسیر نمونه، ج 9، ص 264.
[11] حر عاملی، وسائلالشیعة، ج 17، ص 192، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق.
[12] وسائلالشیعة، ج 17، ح 22326.
[13] وسائلالشیعة، ج 17، ح 22327
[14] جعفرى، بهزاد، ص 387، ناشر اسلامیه، تهران، 1380 ش، چاپ اول.
[15] مجلسی، بحارالنوار، آداب معاشرت، ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص 234، کمرهاى، محمد باقر ، ناشر اسلامیه، تهران، 1364 ش، چاپ اول.
[16] تفسیر نمونه، ج 10، ص 7 و 8.
[17] الآداب الدینیة للخزانة المعینیة، ترجمه عابدى، ص 365.
[18] قرائتى، محسن، تفسیر نور، ج 6، ص 105 ، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن، تهران، 1383 ش، چاپ یازدهم .
[19] همان، ج 6، ص105 و 106 (تلخیص شده) .
[20] تفسیر نمونه، ج 10، ص7 و 8.
[21] وسائل الشیعه، ج 12، ص146.
[22] از این رو مولی علی (ع) فرمود: "تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو به راه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود" نهج البلاغه، ترجمه، دشتی، محمد، خطبه 74، ص 122و 123؛ ابن ابى الحدید، ج 6، ص 166؛ صبحى صالح، صفحه 102.
[23] با توجه به ارادتی که این دو بزرگوار نسبت به امام و مقتدای معصوم خود داشتند بسیار بعید به نظر می رسد که بدون اجازه امام اقدام به کار بزرگی مثل پذیرش فرمانداری بکنند.