لطفا صبرکنید
57002
- اشتراک گذاری
جعفر بن علی معروف به جعفر کذاب، پسر حضرت امام هادی (ع) بود و در سال 226 ه ق به دنیا آمد. او مردی عیاش و نااهل و شرابخوار بود. حضرت امام هادی (ع)درباره او فرمود: « از فرزندم جعفر دوری کنید، نسبت او به من همچون نسبت کنعان به نوح (ع)است». جعفر پس از شهادت پدرش ادعای امامت کرد اما حضرت امام حسن عسکری (ع) اجازه هیچگونه خودنمایی را به او نداد. تا این که پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) و آغاز غیبت صغرای امام مهدی، او بار دیگر فرصت یافت تا ادعای امامت کند و با دروغ، جمعی را به گمراهی بکشاند و از این رو به جعفر کذاب شهرت یافت. مورخین درباره عاقبت کار جعفر بن علی دو نظر دارند. عدهای بر این باورند که وی تا پایان زندگی بر دعوی دروغین خود پای فشرد و همچنان خود را امام میدانست، اما برخی دیگر میگویند که وی از دعوی خود دست کشید و توبه کرد، و شیعیان نیز نامش را از جعفر کذاب به جعفر تائب برگرداندند.
جعفر بن علی معروف به جعفر کذاب، پسر حضرت امام هادی (ع) بود و در سال 226 ه ق به دنیا آمد. او مردی عیاش و نااهل و شرابخوار بود. حضرت امام هادی (ع) درباره او فرمود: «از فرزندم جعفر دوری کنید ، نسبت او به من همچون نسبت کنعان به نوح (ع)است »[1]. ابو الادیان، که یکی از یاران حضرت امام عسکری (ع)است ، درباره جعفر می گوید که او شراب خوار و قمارباز و اهل تار و طنبور بود[2].
جعفر پس از شهادت پدرش ادعای امامت کرده و می گفت: "امام مردم من هستم نه برادرم ( امام عسکری (ع))" ، و به همین منظور نزد خلیفه وقت رفت و گفت: "بیست هزار اشرفی برای تو می فرستم و از شما خواهش دارم که فرمان دهی تا بر مسند امامت بنشینم و این مقام از برادرم سلب گردد."[3] ولی حضرت امام حسن عسکری (ع) اجازه هیچگونه خودنمایی را به او نداد تا این که پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) و آغاز غیبت صغرای امام مهدی، او باردیگر فرصت یافت تا ادعای امامت کند و با دروغ، جمعی را به گمراهی بکشاند و از این رو به جعفر کذاب شهرت یافت.
حضرت امام سجاد (ع)درباره ملقب شدن امام ششم به «صادق» فرمود: «از نسل پنجم او مردی به نام جعفر متولد میشود که به دروغ ادعای امامت میکند، و نامش جعفر کذاب است، از این رو به امام ششم، جعفر صادق لقب داده اند.»[4]
ابن بابویه به سند معتبر از ابوالادیان روایت کرده است که من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع)می آمدم و نامه های آن جناب را به شهرها می بردم. پس روزی در بیماریی که در آن مرض به عالم بقاء رحلت فرمودند ، مرا طلبیدند و نامه ای چند نوشتند به مداین و فرمودند که بعد از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای شیون از خانه من خواهی شنید و مرا در آن وقت غسل دهند؛ ابوالادیان گفت: ای سید! هرگاه این واقعه روی دهد امر امامت با کیست؟ فرمود: هر که جواب نامه مرا از تو طلب کند او بعد از من امام است؛ گفتم: دیگر علامتی بفرما، فرمود: هر که بر من نماز کند او جانشین من خواهد بود، گفتم: دیگر بفرما ، فرمود: هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شما است. ابوالادیان گفت : مهابت حضرت مانع شد که بپرسم کدام همیان. پس بیرون آمدم و نامه ها را به اهل مداین رسانیدم و جواب ها را گرفته، چنان چه فرموده بود برگشتم.
روز پانزدهم داخل سامرا شدم صدای نوحه و شیون از منزل منور آن امام مطهر بلند شده بود. چون به در خانه آمدم جعفر [کذاب] را دیدم که به در خانه نشسته و شیعیان بر گرد او برآمده اند و او را تعزیت به وفات برادر و تهنیت به امامت او می گویند. پس من در خاطر خود گفتم که اگر این امام است امامت نوع دیگر شده، این فاسق کی اهلیت امامت دارد؛ زیرا که پیشتر او را می شناختم که شراب می خورد و قمار بازی می کرد و طنبور می نواخت . پس پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم و هیچ سؤال از من نکرد؛ در این حال « عقید » خادم بیرون آمد و به جعفر کذاب خطاب کرد که برادر تو را کفن کرده اند بیا و بر او نماز کن. جعفر برخاست و شیعیان با او همراه شدند. چون به صحن خانه رسیدیم، دیدیم که حضرت امام حسن عسکری (ع)را کفن کرده و بر روی نعش (تابوت) گذاشته اند. پس جعفر پیش ایستاد که بر برادر اطهر خود نماز کند. چون خواست تکبیر بگوید طفلی گندم گون، پیچیده موی و گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو ! پس بایست که من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو . پس جعفر عقب ایستاد و رنگش متغیر شد. آن طفل پیش ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز کرد.
پس از شهادت امام حسن عسکری(ع)، جعفر مأموران حکومت ستمگر عباسی را جهت تفتیش و تفحص از منزل امام و پیدا کردن امام زمان (ع)به سرای امام برد.
ابوالادیان باز می گوید: روز بعد دیدم گروهی از اهل قم به قصد زیارت امام عسکری (ع) به سامرا آمده بودند. وقتی مطلع شدند که حضرت از دنیا رفته است؛ پرسیدند: امروز امام و حجت خدا کیست؟ گروهی جعفر کذاب را نشان دادند؛ اهل قم نزد جعفر آمده و سلام کردند و گفتند : پول زیادی که مخصوص امام (ع) است برای شما آورده ایم؛ دستور داد پولها را بگیرند. گفتند: ما هر وقت خدمت امام عسکری (ع)می رسیدیم و پولی نقد می آوردیم نام صاحبان پول را حضرت می بردند و حدود مبلغ را از درهم و دینار می فرمود ، شما هم اگر امام هستید و جانشین برادر خود می باشید مبلغ و عدد و اسم صاحبان پول را بگوئید. جعفر گفت: مردم از من علم غیب می خواهند، مگر برادرم علم غیب داشت؟ اهل قم گفتند: در این صورت ما پول را نخواهیم داد. همین که به بیرون شهر سامراء رسیدند، پیک امام دوازدهم (عج) با آنان دیدار کرد. بدین ترتیب، آنان به درک فیض دیدار با آن بزرگوار موفق شدند[5].
مورخین درباره عاقبت کار جعفر بن علی دو نظر دارند. عدهای بر این باورند که وی تا پایان زندگی بر دعوی دروغین خود پای فشرد و همچنان خود را امام میدانست، اما برخی دیگر میگویند که وی از دعوی خود دست کشید و توبه کرد، و شیعیان نیز نامش را از جعفر کذاب به جعفر تائب برگرداندند.
در روایتی از محمد بن عثمان عمری، نائب خاص امام زمان (ع)، آمده است که امام دوازدهم در توقیعی به توبه او اشاره نموده و فرموده است که راه جعفر راه برادران یوسف است که سرانجام توبه کردند.
جعفر عمر کوتاهی داشت و سرانجام در سال 271 قمری در سامراء درگذشت.[6]
[1]محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، فصل اول، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، 1376 شمسی.
[2] کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، ص 476.
[3] قمی، حاج شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 2، ص 261 و باب سیزدهم در فصل پنجم.
[4] دایرة المعارف تشیع، ج 5.
[5] کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، ص 476.
[6] دایرة المعارف تشیع، ج 5؛ قاموس الرجال، ج 2؛ المعارف و المعاریف، ج 2؛ دایرة المعارف الشیعیة العامه، ج 7.