لطفا صبرکنید
19787
- اشتراک گذاری
منظور آن دسته از علما که به شمارش احادیث معتبر پرداخته اند شمارش به لحاظ اصطلاحات علم رجال بوده است نه این که منظور ایجاد محدودیت در مباحث فقهی و استدلالی باشد، چون در نظر همان محققان و محققان امروزی ملاک در اعتبار حدیث، صرف وثاقت راوی نیست بلکه ملاک گسترده تر است و هر چیزی است که موجب وثوق به روایت می گردد؛ همان گونه که قدماء نیز روایتی را صحیح می نامیدند که به صدور آن اطمینان داشته اند یعنی آنان روایتی را که نتیجه بررسی سندی و متنی آن، اطمینان به صدور آن از معصوم(ع) بوده است آن را صحیح می نامیدند.
برای این که ببینیم این آمار تا چه حدی صحیح است باید به چند نکته توجه نمود:
الف: قدماء احادیث را به دو قسم معتبر و غیر معتبر تقسیم می کردند که مرادشان از حدیث صحیح و معتبر حدیثی بود که دارای قرائن داخلی (وثاقت راوی و ....) یا قرائنی خارجی (وجود در اصل معتبر و...) باشد و حدیثی که قرائن داخلی و خارجی نداشته باشد، غیر معتبر شناخته می شد.[1] اما از زمان مرحوم سید احمد بن طاووس حدیث به چهار قسم تقسیم شده که این تقسیم برگرفته از این است که آنان خبر غیر معتبر را، ضعیف نامیده و خبر معتبر را به سه قسم، صحیح، حسن و موثق تقسیم کرده اند:
1. اگر تمام روات حدیث، امامی و ممدوح و عادل باشند، آن را «صحیح» می نامند.
2. راوی، اگر امامی و ممدوح است ولی نصی بر عدالت وی وجود نداشته باشد آن راوی یا روایت وی «حسن» نامیده می شود.
3. اگر روات حدیث موثق و غیر امامی باشند آن حدیث را «موثق» می نامند.[2]
این تقسیم رباعی از قرن هفتم آغاز شده است ولی مرحوم کلینی بنابر اصطلاح متقدمین احادیثی را که خودش معتبر می دانسته در کافی جمع آوری کرده که در نظر وی این احادیث چند دلیل بر اعتبار خود دارند: مانند این که قرینه بر صحت آن وجود داشته یا در چند اصل از اصول اربعمائة که به طرق مختلف و سندهای متفاوت با هم بدست وی رسیده، موجود بوده است؛ یا در یک اصلی که تصدیق مصنف آن اتفاقی است، وجود داشته است و ...[3]
ب: در نظر محققان امروزی ملاک در اعتبار حدیث، وثوق به روایت است نه صرف وثاقت راوی؛ همان گونه که قدماء نیز روایتی را صحیح می نامیدند که به صدور آن اطمینان داشته اند[4] یعنی اگر نتیجه بررسی سندی و متنی یک حدیث، اطمینان به صدور آن از معصوم(ع) بوده است آن را صحیح می نامیدند. چنان که منظور آن دسته از علما که به شمارش احادیث معتبر پرداخته اند شمارش به لحاظ اصطلاحات علم رجال بوده است نه این که منظور ایجاد محدودیت در مباحث فقهی و استدلالی باشد.
به همین جهت خود شیخ حسن بن زید الدین که از او نقل شده که احادیث صحیح کافی را حدودا یک پنجم احادیث موجود در آن بر می شمرد، می گوید: ان احادیث کتبنا المعتمدة محفوفة بالقرائن و ان المتقدمین الی زمن العلامة کانوا یعلمون بالقرائن لا بهذا المصطلح المشهور بعده و ان المتأخرین قد یعملون بذلک ایضاً[5].
ج: اشکال مهم بر این سخنان نتیجه گیری نادرست آن است به بیان دیگر این سخنان گذشته از این که از نظر بحث صغروی (بی اعتبار بودن اکثر روایات کافی) غیر قابل پذیرش است از نظر کبروی (انکار فضائل فرا بشری ائمه به خصوص مبحث علم ائمه)نیز قابل پذیرش نیست؛ چون اولا: مستند اکثر مسائل اعتقادی علوم عقلی و برهانی است و رویات به عنوان تأیید آورده می شود. ثانیا: مستند بسیاری از این مسائل اعتقادی، مجموع رویاتی است که به مضامین مختلف وارد شده است که به گونه ای همدیگر را تأیید می کنند. مثلا به مضمون و محتوای احادیثی که در دو کتاب (بدایة المعارف الالهیه و راهنما شناسی) آمده، احادیثی فراوانی وجود دارد مانند: این که ائمه محدثون (شنوگان سخنان غیبی) هستند[6] یا این که علم آنان لدنی است.[7]
[1] سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ، مؤسسه نشر اسلامی، ص 358 ـ 359.
[2] سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، مؤسسه نشر اسلامی، ص 50.
[3] فیض کاشانی، وافی ص 11 ـ 12.
[4] سیفی مازندارانی، علی اکبر، مقیاس الرّوایه فی علم الدرایة، ص 44. برای اطلاع بیشتر به پاسخ 1937 (سایت: 2185) مراجعه شود.
[5] وسائل الشیعه، ج 20، ص 71.
[6] کلینی، کافی، ج1، ص 532
[7] مجلسی، مرآت العقول، ج 3، ص 54.