لطفا صبرکنید
11506
- اشتراک گذاری
با توجه به اختلافاتی که در این نقل وجود دارد و اسم دو نفر یعنی خزیمه ابن ثابت انصاری و ابوخزیمه نقل شده و از طرف دیگر، چون قرآن باید با تواتر به اثبات برسد، این روایات و اقوال نمی تواند درست باشد و با شهادت یک نفر یا دو نفر قرآن ثابت نمی شود. به علاوه این که دو آیه آخر سوره توبه با شهادت یک نفر به جای دو نفر پذیرفته نشد، بلکه بعد از شهادت خزیمه دیگران هم یادشان آمد که این آیه قرآن است. از طرفی دیگر با توجه به اهتمام ویژه پیامبر (ص) بر حفظ قرآن، چطور یک آیه را فقط یک نفر شنیده باشد کفایت می کند، حتی اگر همه نویسندگان وحی هم شهید شده بودند، حضرت علی (ع) که حضور داشت تا شهادت دهد! لذا این نقل، نمی تواند قابل قبول باشد.
قبل از بیان صحت و یا عدم صحت آنچه در سوال آمده، نخست با نگاهی به نظریات مطرح شده در کتاب های علوم قرآن، در این مورد می توانیم قضاوت بهتری داشته باشیم.
1. زید ابن ثابت که مسئول جمع آوری قرآن شد می گوید: ابوبکر به من گفت: تو در دوران رسول خدا نوشتن وحى را به عهده داشتى. اینک جمع آورى قرآن را به عهده بگیر، من هم قبول کردم و قرآن را از لوحها و کاغذها و تخته پارهها و از سینههاى مردم جمعآورى کردم تا این که دو آیه آخر سوره توبه را تنها در نزد ابى خزیمه انصارى پیدا نمودم و آن این بود: "لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ ....".[1]
2. خارجه فرزند زید بن ثابت نقل مىکرد: از پدرم شنیدم که مىگفت: وقتى که مصحف را استنساخ مىکردیم آیهاى از سوره احزاب را که از خود رسول خدا شنیده بودم گم کردیم، پس از پى جویى در نزد خزیمة بن ثابت انصارى پیدا نمودیم، و به سوره احزاب ملحق کردیم که بدین گونه بود: "مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ...".[2]
3. یحیى بن عبد الرحمان بن خطاب نقل مىکند: عمر بن خطاب تصمیم گرفت قرآن را جمعآورى کند، در میان مردم به پا خاست و گفت: هر کس چیزى از قرآن را از رسول خدا فرا گرفته است، بیاورد و مردم آیاتى را که در صحیفهها و لوحهها نوشته بودند آوردند، ولى عمر از کسى آیهاى را نمىپذیرفت، مگر آنچه را که دو نفر به قرآن بودنش شهادت دهند. بعد از عمر عثمان هم به مردم گفت: در پیش هر کس آیه و یا آیاتى از کتاب خدا وجود دارد، بیاورد، ولى او هم هیچ سخنى را قبول نمىکرد، مگر با شهادت دو نفر که قرآن بودن آن را امضا و تصدیق کنند. در آن هنگام خزیمة بن ثابت آمد و گفت: من با چشم خود دیدم که شما دو آیه از قرآن را کنار گذاشتید و آنها را ننوشتید. گفتند: آن دو آیه کدام است؟ گفت: من خودم از رسول خدا (ص) این دو آیه را فرا گرفتهام، آنگاه دو آیه آخر سوره توبه را خواند: "لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ ...". عثمان این دو آیه را که از خزیمه شنید گفت: من شهادت مىدهم که این دو آیه از طرف خدا نازل شده است، شما چه مصلحت مىدانید و این آیه را در کجاى قرآن قرار دهیم؟ خزیمه گفت: این دو آیه را به آخرین سورهاى که بر پیامبر نازل شده است، ملحق کنید! این بود که این دو آیه را به آخر سوره توبه ملحق ساختند و آن سوره را با همان دو آیه پایان دادند.[3]
4. عبید بن عمیر مىگوید: عمر هیچ آیهاى را در مصحف نمىنوشت، مگر این که دو نفر به قرآن بودن آن شهادت دهند. مردى از انصار این دو آیه: "لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ ..." را آورد، عمر گفت: در باره آنها از تو شاهد نمىخواهم؛ زیرا اخلاق رسول خدا همان طور بوده که در این دو آیه آمده است.[4]
5. خزیمة بن ثابت چنین نقل مىکند که من آیه: "لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ ..." را نزد عمر بن خطاب و زید بن ثابت آوردم. زید گفت: آیا کسى هست که براى تو شهادت دهد؟ گفتم: به خدا نمىدانم. عمر گفت: من در باره این آیه براى او شهادت مىدهم.[5]
6. زید بن ثابت مىگوید: هنگامى که مصحفها را مىنوشتم، من یک آیه را که از رسول خدا (ص) شنیده بودم، در پیش کسى و یا در یاد داشتى پیدا نکردم، سپس آن را در پیش خزیمة بن ثابت یافتم و آن آیه این بود: "مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ..." و چون رسول خدا (ص) شهادت خزیمه را به جاى شهادت دو نفر مىپذیرفت و «ذو الشهادتین» نامیده مىشد، من هم شهادت وى را به تنهایى پذیرفتم و با شهادت او، آن آیه را نوشتم.[6]
7. ابن اشته از لیث بن سعید نقل مىکند: اول کسى که قرآن را جمع آورى کرد، ابوبکر و نویسندهاش هم زید بن ثابت بود. مردم آیاتى را که در نزدشان بود به پیش زید مىآوردند، ولى او نمىپذیرفت، مگر با شهادت دو نفر راست گو و مورد اعتماد و زید بن ثابت دو آیه آخر سوره برائت را پیدا نکرد، مگر در نزد خزیمه، اما شاهدى نبود که گفتار وى را تصدیق کند، با این حال ابوبکر دستور داد که آن را بنویسند؛ زیرا رسول خدا (ص) شهادت او را به جاى شهادت دو نفر مىپذیرفت و همان آیه نوشته شد، عمر نیز آیه رجم را آورد و چون شاهدى نداشت، نوشته نشد.[7]
این بود روایاتى که در باره کیفیت و چگونگى جمعآورى قرآن در مورد آیات آخر سوره توبه نقل شده است.
با دقت در این روایات معلوم می شود که برخی تصریح دارند که این دو آیه را ابو خزیمه آورد، ولى روایات دیگر آورنده آن دو آیه را خزیمة بن ثابت می داند. ابن عبد البر در این مورد مىگوید: خزیمه و ابو خزیمه دو نفر هستند و هر یک شخص جدا گانهاى بوده است و در میان آنان کوچکترین نسبت و قوم و خویشى هم وجود نداشته است.[8]
در مورد قرآن بودن این دو آیه، روایتها سه گروه اند: بنا به برخی، قرآن بودن این دو آیه به وسیله شهادت تنها یک نفر ثابت شده است، ولى در روایت دیگر شهادت عثمان نیز اضافه شده است و در دیگری شهادت عمر به شهادت نفر اول اضافه شده است.
نکته قابل توجه دیگر این است که مسلمانان در دو مسئله اتفاق نظر و اجماع دارند. یکى این که مىگویند: قرآن بودن هیچ سخنى ثابت نمىشود مگر از راه تواتر و نقلهاى پیاپى و یقینآور. دوم این که مىگویند: زیادتى به قرآن راه نیافته است، ولى روایات تدوین که مورد بحث ما است با این دو مسئله اجماعى، تضاد و منافات دارد.
به عبارت دیگر؛ تمام مسلمانان براى اثبات قرآن بودن کلامى و سخنی، راهى به جز تواتر و نقلهاى فراوان و یقینآور نمىدانند، ولى روایات تدوین قرآن که نقل شد، دلالت مىکنند بر این که در موقع جمعآورى قرآن تنها مدرک و مرجعى که براى اثبات قرآن بودن سخنی، در اختیار بود و به وسیله آن، آیات قرآن از غیر آیات تشخیص داده مىشد، عبارت بود از شهادت دو نفر مسلمان و گاهى یک نفر که شهادت وى مطابق شهادت دو نفر باشد. لازمه این سخن این است که قرآن با خبر واحد نوشته شده است، نه از طریق تواتر! آیا واقعا یک نفر مسلمان مىتواند به این مطلب ملتزم باشد؟ یا چنین سخنى را بر زبان براند؟! ما نمىدانیم صحیح بودن این گونه روایتها که به ثبوت قرآن به وسیله خبر واحد و یا شهادت دو نفر و یا یک نفر شاهد دلالت دارند، با اجماع و عقیده تمام مسلمانان به این که قرآن به جز تواتر از راه دیگر ثابت نمىشود، چگونه مىتواند توافق و سازش داشته باشد؟! آیا قطعى بودن این که قرآن باید از راه تواتر ثابت شود نه از راه خبر واحد و شهادت دو نفر، دلیل بر دروغ بودن تمام این روایات نیست؟[9]
نظریه صحیح در تدوین قرآن
آنچه را که به صورت خلاصه در این مقال می توان گفت این است که نسبت دادن جمعآورى قرآن به خلفا و دوران بعد از پیامبر (ص) امرى است موهوم و پندارى است غلط و بىاساس که با قرآن، سنت، اجماع و عقل مخالف بوده و هست و طرفداران تحریف نمىتوانند از این راه، نظریه غلط و بىاساس خویش را اثبات نمایند، بلکه قرآن در دوران خود پیامبر و به دستور و نظارت وى انجام گرفته است.
اگر بر فرض، قبول کنیم که قرآن را ابوبکر در دوران خلافتش جمعآورى کرده است، کیفیت آن به شکلى که در این روایات آمده است، مسلما دروغ است؛ زیرا جمعآورى قرآن بر پایه قطع و یقین استوار بود؛ یعنى آیات قرآن در اثر تواتر و نقلهاى فراوان و یقینآور در میان مسلمانان، معروف و شناخته شده بود و همان آیات قطعى و شناخته شده که در دلها و سینهها بود و مسلمانان با آنها انس و آشنایى داشتند، در قرآن آورده شده و در یک جا جمعآورى شد.
آرى، جاى تردید و شک نیست که عثمان در دوران خویش قرآن را جمعآورى کرده است، ولى نه به آن معنا که سورهها و آیات قرآن را در یک مصحف تدوین کند، و از پراکندگى به صورت مجموعه واحد در بیاورد، بلکه بدین معنا که او تمام مسلمانان را در یک قرائت واحد جمع و متحد نمود و تمام قرآنهاى دیگر را که با آن قرائت مورد نظر موافق نبود، سوزاند و بدین وسیله مسلمانان را از هر گونه اختلاف قرائت نهى و منع نمود که آن را در اصطلاح «توحید المصاحف» مىنامند[10]
برای مطالعه بیشتر به کتاب های زیر مراجعه شود:
1. البحر المحیط فی التفسیر، ابوحیان محمد ابن یوسف اندلسی، ج 5، ص 535.
2. البیان فی تفسیر القرآن، سید ابوالقاسم خوئی، ص 240.
3. المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، ج 12.
[1] هاشم زاده هریسی، بیان در مسائل قرآن، ص 303 ، قم، کتابفروشی نجفی، بی تا.
[2] بیان در مسائل قرآن، ص 304.
[3] بیان در مسائل قرآن، ص 305.
[4] بیان در مسائل قرآن، ص 306.
[5] بیان درمسائل قرآن، ص 307.
[6] بیان در مسائل قرآن، ص308.
[7] بیان در مسائل قرآن، ص 312.
[8] بیان در مسائل قرآن، ص 320.
[9] بیان در مسائل قرآن، ص: 323
[10] بیان در مسائل قرآن، ص 324.