لطفا صبرکنید
بازدید
16792
16792
آخرین بروزرسانی:
1397/06/01
کد سایت
fa77583
کد بایگانی
94896
نمایه
مقصود از احمق در روایات
طبقه بندی موضوعی
حدیث|انسان و اختیار
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
حضرت مسیح(ع) فرمود: «مردهها را زنده و بیماران را شفا دادم، اما با وجود تلاشی که برای درمان افراد احمق داشتم، موفقیتی به دست نیاوردم»؛ آیا افرادی که از هوشی کمتری برخوردارند، به صورت جبری باید در ضلالت و گمراهی باشند؟!
پرسش
در روایاتی خواندم که؛ حضرت مسیح بن مریم فرمود: «برای علاج مردم احمق کوشش کردم ولی نتوانستم آنان را درمان و اصلاح نمایم». امام علی(ع) فرمود: «حماقت دردی است بیدرمان و مرضی است خوبنشدنی».
آیا زندگی جبر است و بدبختی جبر؟ من نشانه انسانهای نادان را در خود احساس میکنم و آماده رفتن به جهنم هستم. گناه میکنم و نمیترسم. خود را به سبب اندیشه و عبادتی که در این سالها کردهام برتر میدانم. از گناه و خدا شرمم کم شده و از گناه ناراحت نیستم. سخن حقیقت را نمیدانم و شاید هم نمیخواهم. خدایا این بود زندگی؟ پس مرا به جهنم ببر. شاید شما آخرین کسی باشید که مرا از بیدین شدن و ناامیدی منصرف کنید.
پاسخ اجمالی
1. معنای لغوی احمق
واژه احمق از ریشه «حمق» به معنای کمعقلی[1] و سادهلوحی و نادانی[2] است. و «احمق» به کسی گفته میشود که کلام او بر فکرش مقدّم باشد؛ یعنی فکر نمیکند کلامی که میگوید صحیح است یا غلط. پس، از روی غفلت سخن میگوید.[3]
2. احمق از نگاه روایات
روایات متعددی در نکوهش کمعقلی و بیخردی و نادانی وارد شده است؛ مانند اینکه:
امام علی(ع) فرمود: «حماقت دردى است بیدرمان و مرضى است خوب نشدنى».[4]
امام صادق(ع) به نقل از عیسی بن مریم(ع) فرمود: «من بیماران را با اجازه خدا شفا میدهم، در همین راستا به آسانی کور و جذامى را بهبود بخشیده و مردهها را زنده کردم، امّا از معالجه احمق و اصلاح او عاجز ماندم! پرسیدند: اى روح الله احمق کیست؟ فرمود: کسى که خودرأى و خودپسند است و همیشه حقّ را از آن خود میداند، نه بر علیه او، در حالىکه حقیقت این است که او هیچ فضل و حقّى ندارد، این چنین شخصى احمق است که هیچ راهى براى مداواى او نیست».[5]
گفتنی است؛ مقصود از «افراد احمق» در این دسته از روایات، افرادی نیستند که به صورت مادرزادی از بهره هوشی کمتری برخوردار بوده و به دنبال آن به تناسب هوششان از تکلیف کمتری برخوردارند، بلکه مراد از احمق، افرادی هستند که با اختیار خود زمینه را برای درک کمتر واقعیات فراهم میکنند و نادان باقی میمانند و یا به عبارت بهتر، خود را به نادانی میزنند؛ چنانکه امام علی(ع)، در سخنانی میفرماید:
«احمقترین مردم کسى است که گمان کند عاقلترین مردم است».[6]
«احمقترین مردم کسى است که [دیگران را] از خوبى بازمیدارد (یا: خوبی نمیکند) و انتظار تشکّر دارد، و بدى میکند و توقع پاداش نیک دارد».[7]
بنابراین، روایاتی که در نکوهش افراد احمق آمده، معنا و مفهومی ندارد که از آن، جبر و سلب اختیار برداشت شود، بلکه انسانها در به دست آوردن دانایی و انجام کارهای نیک و دوری از بدی و انتخاب مسیر درست الهی، اختیار دارند.[8]
واژه احمق از ریشه «حمق» به معنای کمعقلی[1] و سادهلوحی و نادانی[2] است. و «احمق» به کسی گفته میشود که کلام او بر فکرش مقدّم باشد؛ یعنی فکر نمیکند کلامی که میگوید صحیح است یا غلط. پس، از روی غفلت سخن میگوید.[3]
2. احمق از نگاه روایات
روایات متعددی در نکوهش کمعقلی و بیخردی و نادانی وارد شده است؛ مانند اینکه:
امام علی(ع) فرمود: «حماقت دردى است بیدرمان و مرضى است خوب نشدنى».[4]
امام صادق(ع) به نقل از عیسی بن مریم(ع) فرمود: «من بیماران را با اجازه خدا شفا میدهم، در همین راستا به آسانی کور و جذامى را بهبود بخشیده و مردهها را زنده کردم، امّا از معالجه احمق و اصلاح او عاجز ماندم! پرسیدند: اى روح الله احمق کیست؟ فرمود: کسى که خودرأى و خودپسند است و همیشه حقّ را از آن خود میداند، نه بر علیه او، در حالىکه حقیقت این است که او هیچ فضل و حقّى ندارد، این چنین شخصى احمق است که هیچ راهى براى مداواى او نیست».[5]
گفتنی است؛ مقصود از «افراد احمق» در این دسته از روایات، افرادی نیستند که به صورت مادرزادی از بهره هوشی کمتری برخوردار بوده و به دنبال آن به تناسب هوششان از تکلیف کمتری برخوردارند، بلکه مراد از احمق، افرادی هستند که با اختیار خود زمینه را برای درک کمتر واقعیات فراهم میکنند و نادان باقی میمانند و یا به عبارت بهتر، خود را به نادانی میزنند؛ چنانکه امام علی(ع)، در سخنانی میفرماید:
«احمقترین مردم کسى است که گمان کند عاقلترین مردم است».[6]
«احمقترین مردم کسى است که [دیگران را] از خوبى بازمیدارد (یا: خوبی نمیکند) و انتظار تشکّر دارد، و بدى میکند و توقع پاداش نیک دارد».[7]
بنابراین، روایاتی که در نکوهش افراد احمق آمده، معنا و مفهومی ندارد که از آن، جبر و سلب اختیار برداشت شود، بلکه انسانها در به دست آوردن دانایی و انجام کارهای نیک و دوری از بدی و انتخاب مسیر درست الهی، اختیار دارند.[8]
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 67، بیروت، دار الفکر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ فارسی معین، واژه «حمق».
[3]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 5، ص 152، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[4]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 96، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[5]. شیخ مفید، الاختصاص، ص 221، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[6]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 198.
[7]. همان، ص 211.
نظرات