لطفا صبرکنید
18881
- اشتراک گذاری
«برهان تمانع» یکی از براهین محکم و خللناپذیر قرآن در اثبات توحید پروردگار است که از آیهی «لو کان فیهما آلهة الا الله ...»،[1] استفاده میشود.
تقریر برهان تمانع اینگونه است که: اگر فرض شود پروردگار عالم بیش از یکی است، حتما خدایان مدبر باید در ذات و وجود خود مستقل از یکدیگر باشند؛ چون مستقل نبودن با خدا بودن آنها سازگار نیست. همچنین باید در حقیقت ذات هم با هم متفاوت باشند تا تعدد و کثرت آنها حاصل شود، نه اینکه یک ذات مرکب باشند، و وقتی در جوهر ذات از هم متمایز شدند، باید صفات ذاتی آنها نیز متفاوت باشد؛ چون صفات ذاتی خداوند عین ذات او است، در نتیجه علم و اراده هر یک از مدبران غیر از علم و اراده دیگری خواهد بود و نظام علمی و مقام تدبیر هرکدام غیر از نظام و تدبیر دیگری خواهد بود؛ و چون نظام عینی تابع نظام علمی است، نظام عینی و خارجی هرکدام غیر از نظام عینی دیگری خواهد بود؛ در نتیجه باید به تعداد خدایان مفروض نظامهای عینی جدای از هم و جهانهای متفاوت و متباین و جوامع بشری ناهماهنگ در خارج و عالم عین موجود باشد، در حالی که مجموعهی نظام عالم هماهنگ و واحد و منسجم است.[2]
[1]. انبیاء، 22
[2]. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ص 74- 84، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1383ش.
برهان تمانع
یکی از براهین متقن و محکم و خلل ناپذیر قرآن در اثبات توحید پروردگار، برهان تمانع است که از آیه « لو کان فیهما الهة الا الله »[1] استفاده می شود.
غرض اصلی در این برهان اثبات توحید برای خدا و یگانه بودن مدبر عالم است، نه اثبات وحدت و یگانگی ذات واجب یا توحید در خالقیت او؛ گر چه این سه مسأله از هم جدا نیست و توحید در ربوبیت مستلزم توحید ذات واجب و توحید در خالقیت خواهد بود و امکان ندارد مدبر عالم غیر از خالق آن و یا ذات آن خالق متعدد باشد.
تقریر برهان این چنین است: اگر فرض شود پروردگار عالم بیش از یکی است، حتما خدایان مدبر باید در ذات و وجود خود مستقل از یکدیگر باشند، چون مستقل نبودن با خدا بودن آنها سازگار نیست و همچنین باید در حقیقت ذات هم با هم متفاوت باشند تا تعدد وکثرت آنها حاصل شود نه اینکه یک ذات مرکب باشند، و وقتی در جوهر ذات از هم متمایز شدند باید صفات ذاتی آنها نیز متفاوت باشد چون صفات ذاتی خداوند عین ذات اوست در نتیجه علم واراده هر یک از مدبران غیر از علم و اراده دیگری خواهد بود و نظام علمی ومقام تدبیرِ هر کدام غیر از نظام وتدبیر دیگری خواهد بود وچون نظام عینی تابع نظام علمی است نظام عینی و خارجی هر کدام غیر از نظام عینی دیگری خواهد بود؛ در نتیجه باید به تعداد خدایان مفروض نظامهای عینی جدای از هم و جهان های متفاوت و متباین و جوامع بشری ناهماهنگ در خارج و عالم عین موجود باشد، در حالی که مجموعه نظام عالم هماهنگ و واحد و منسجم است[2].
برهان فرجه
اما برهان فرجه که بر گرفته از روایتی است که هشام بن الحکم از امام صادق (ع) روایت می کند و حکما آن را تقریر کرده اند[3]، این است که از فرض دو واجب الوجود «فرجه» لازم می آید. چراکه باید وجه امتیازی میان آنها باشد چون تکثر و دوتا بودن فرع بر این است که هر کدام از آنها چیزی داشته باشد که دیگری ندارد، زیرا اگر هر چه را این دارد آن یکی هم داشته باشد و بالعکس دیگر فرض تعدد امکان پذیر نیست، پس باید میان دو واجب امر سومی باشد که ما به الامتیاز آنها باشد و آن امر سوم هم باید به نوبه خود واجب الوجود باشد، چون اگر واجب نباشد باید ممکن باشد واگر ممکن شد باید از ناحیه دیگری رسیده باشد ، پس لازم می آید هر یک از واجب الوجود ها در مرتبه ذات خود از دیگری ممتاز نباشد و با دیگری متحد و یکی باشد و در مر تبه بعد تعدد و تکثر پیدا شده باشد، بنابراین آن امر سوم وما به الامتیاز باید واجب الوجود باشد پس وجود دو واجب مستلزم سه واجب خواهد بود و چون هر سه واجبند و باید میان واجب سومی با هر یک از واجب اولی ودومی فرجه و وجه امتیازی باشد پس نیاز به دو فرجه دارد که با یکی از اولی ممتاز شود وبا فرجه دیگری از واجب دومی و آن دو فرجه هم باید واجب الوجود باشند پس تعداد واجب ها پنج تا می شود و این سلسله همین طور ادامه پیدا می کند و سر از تسلسل در می آورد و وجود دو واجب مستلزم بی نهایت واجب الوجود می شود.