جستجوی پیشرفته
بازدید
18547
آخرین بروزرسانی: 1404/06/04
خلاصه پرسش
شیعه معتقد است که اغلب صحابه به جز تعداد بسیار اندکی، منافق و کافر بودند، اگر چنین است، پس چرا این کافران آن تعداد اندکی را که با پیامبر(ص) بودند نابود نکردند؟!
پرسش
شیعه معتقد است که اغلب صحابه به جز تعداد بسیار اندکی، منافق و کافر بودند، اگر چنین است، پس چرا این کافران آن تعداد اندکی را که با پیامبر(ص) بودند نابود نکردند؟! اگر شیعه بگوید: اصحاب بعد از وفات پیامبر(ص) همه مرتد شدند و فقط هفت نفر بر اسلام باقی ماندند، می‌پرسیم پس چرا آنها این تعداد اندک را از بین نبردند و وضعیت را به دوران پدران و نیاکانشان بر نگرداندند؟!
پاسخ اجمالی

شیعه به نفاق و کفر صحابه به آن معنایی که در ذهن شما است، معتقد نبوده؛ بلکه تنها معتقد است که بسیاری از آنان از برخی وصایای پیامبر(ص) چشم‌پوشی نموده و اسلام ناب را از مسیر صحیح آن تا حدودی منحرف نمودند و به جز اندکی از آنان در این راه ثابت قدم باقی نماندند. و با نگاهی به تاریخ و زندگی پیامبران(ع) گذشته و نیز پیامبر گرامی(ص) ما، می‌توانیم به این نتیجه دست‌­یابیم که ممکن است انسان‌هایی در اقلیت محض بوده، ولی توسط مخالفان خود کشته نگردند و مرام و عقیده آنها نیز بعد از گذشت زمان، جهانی و عالم‌گیر گردد و حتی بسیاری از آن مخالفان نیز در مقاطع بعدی به آنان بپیوندند.

 

پاسخ تفصیلی

 این سؤال در حقیقت به دو پرسش برمی‌گردد:

اول: آیا شیعه معتقد است که تمام صحابه جز اندکی منافق و کافر بودند؟

دوم: چرا این تعداد اندک، توسط باقی افرادی که ادعا شده کافر هستند، از بین نرفتند؟

در مورد پرسش اول باید گفت، اگر کفر را به معنای بت‌­پرستی و شرک به خداوند معنا کنیم، شیعه معتقد نیست که بیشتر صحابه کافر شدند؛ بلکه از میان صدها هزار نفری که به پیامبر اسلام(ص) ایمان آوردند، تنها تعداد اندکی که به اصحاب رده معروف‌اند، جدایی خود را از اسلام اعلام نموده و باقی اصحاب بر این دین باقی ماندند. اما باید دانست که کفر و نفاق همواره به معنای معروف آن نیست، در تفسیر ابن ابی حاتم می‌خوانیم که در زمان جاهلیت میان دو قبیلۀ اوس و خزرج درگیری سنگینی وجود داشت. روزی بعد از اسلام و در زمان حیات پیامبر(ص) آنها با نقل خاطرات گذشته، عصبانی و خشمناک گردیده و به روی هم سلاح کشیدند. بعد از این ماجرا بود که از طرف خداوند آیه 101 سورۀ آل عمران نازل شد مبنی بر این‌که: چگونه شما کافر می‌شوید در حالی که آیات خداوند بر شما تلاوت شد و پیامبر او در میان شما است.[1]

به یقین افراد اوس و خزرج بت‌­پرست نشده بودند، ولی با این حال خداوند به دلیل عمل ناشایستی که انجام داده بودند، در مورد آنان از کلمه کفر استفاده کردد! مشابه این موضوع در آیات دیگر قرآن کریم نیز مشاهده می‌شود.[2] واژه منافق نیز منحصر به اشخاصی نبود که مانند عبد الله بن أبی، کاملا شناخته شده بودند؛ بلکه به تصریح قرآن کریم، پیامبر(ص) با کمال زیرکی و فراست خود، قادر به شناسایی برخی از آنان نبود و تنها خداوند به آنان آگاهی داشت.[3]

ارتداد نیز در معانی مختلفی به کار می­رود. با نگاهی به آیه 21 سورۀ مائده و آیات بعد از آن می‌توانیم نتیجه بگیریم که بنی‌‌اسرائیل در زمان زندگی حضرت موسی(ع) مرتد شده بودند، ولی نه ارتدادی که به معنای بازگشت به کفر و شرک باشد. و اجمالا بدانید که آنچه که به شیعه نسبت داده می‌شود، که آنان قائل به کفر و ارتداد صحابه هستند، به یقین به معنای بازگشت به شرک و بت‌­پرستی نیست؛ بلکه مانند آن کفری است که خداوند در نزاع دو گروه مسلمان اوس و خزرج به آنان نسبت داده است.

در این زمینه می‌توانید به پرسش‌های 3501 همین سایت نیز مراجعه نمایید.

اما در مورد قسمت دوم سؤال که چرا آن تعداد بسیاری که به نظر شیعه کافر شده­اند، آن تعداد اندک را از بین نبرده و وضعیت را به حالت قبل از اسلام برنگرداندند؟!

ما با توجه به آیات قرآن، چندین پرسش مشابه مطرح نموده، سپس تحلیل نهایی خود را در این زمینه بیان می‌کنیم.

  1. آیا به تصریح قرآن، حضرت نوح(ع) حدود 950 سال در میان قوم خود به تبلیغ مشغول نبود؟[4] و آیا در این مدت بیش از تعداد اندکی به او ایمان آوردند؟![5] تعدادی که به گفتۀ تفاسیر اهل‌سنت در بیشترین برآورد به صد نفر نمی‌رسیدند[6]! چرا نوح(ع) و تعداد اندک پیروانش توسط آن تعداد بسیار از کافران کشته نشدند تا آنان بتوانند با خیالی آسوده به پرستش خدایان خود مشغول باشند؟!
  2. چرا وقتی که بیشتر افراد بنی‌اسرائیل توسط سامری گمراه شدند[7] و موقعیت هارون(ع) به ضعف گراییده و نزدیک بود کشته شود؛[8] چرا در نهایت او از این ماجرا جان سالم بدر برد؟!
  3. چرا زمانی که بنی‌اسرائیل به فرمان حضرت موسی(ع) توجهی نکردند و ایشان در مقام شکایت به خداوند عرضه داشت که من جز خودم و برادرم بر هیچ شخص دیگری فرمان‌روایی ندارم! و خداوند نیز به همین دلیل بنی‌اسرائیل را چهل سال در بیابان‌ها آواره نمود و آنها را به عنوان گروهی فاسق برشمرد؛[9] چرا آنها این دو پیامبر را نکشتند؟!(دقت بفرمایید که در این دو آیه از تمام بنی‌اسراییل به غیر از موسی و هارون(ع) به عنوان افرادی فاسق نام برده شده و آب از آب تکان نخورده است).
  4. هنگامی که یاران حضرت عیسی(ع) از فرامین او سرباز زده و به تصریح قرآن کریم از آنان بوی کفر به مشام می‌رسید،[10] و جز تعداد اندکی از حواریون(12 نفر) کسی به او پاسخ مثبت نداد؛[11] چرا این تعداد اندک به دست دیگران از بین نرفته و با این وجود مسیحیت عالم‌گیر شد؟!
  5. و در نهایت چرا پیامبر اسلام(ص) طی سیزده سال اقامت در مکه، به خصوص در سال‌های اولیه اسلام که یاران کمتری داشتند، توسط کفار به قتل نرسید تا این فرصت به دست آید که ایشان به مدینه هجرت نموده و اسلام را عالم‌گیر نمایند؟!

گمان می‌کنیم که با توجه به شواهد فوق که از قرآن کریم بیان شد و مورد پذیرش تمام فرقه‌­های اسلامی است، دیگر این سؤال مطرح نیست که چرا امام علی(ع) و یاران اندک او توسط باقیماندۀ صحابه از بین نرفتند؛ چون همان‌گونه که مشاهده نمودید موارد مشابهی نیز در تاریخ وجود دارد که علی‌رغم اندک بودن یاران پیامبران(ع) گذشته، و باقی بودن گروه کثیری از مردم بر کفر، یا برگشت تعداد زیادی از آنان به کفر و نفاق، دعوت آن پیامبران همچنان برقرار باقی مانده است! و این در حالی است که شیعه ارتداد را به معنای کفر و الحاد و بازگشت به جاهلیت معنا نمی‌کند و کفر و نفاق را در همان روایاتی که به کفر و نفاق تعدادی از صحابه حکم می‌راند -بر فرض پذیرش این روایات-، به معنای بت­‌پرستی و شرک به خداوند، نمی‌داند. با این‌حال آیا ماندگاری مکتب اهل‌بیت(ع) جای تعجب دارد؟!.

تحلیل ما این است که برخی صحابه، با وجود این‌که بعد از رحلت پیامبر(ص) همچنان بر دین اسلام باقی بوده و بیشتر مقررات شرعی را رعایت می‌نمودند؛ اما به دلیل وجود رگه‌­هایی از زمان جاهلیت در میان آنها نتوانستند این پیروی از پیامبر(ص) را به صورت کامل و صد در صد اجرا نمایند؛ و به همین دلیل در موضوع مهم خلافت دچار اختلافی شدند که دامنه‌ی آن تا کنون ادامه دارد.

دقت بفرمایید زمانی که قرآن به نقل از حضرت موسی(ع) می‌فرماید که به جز خودم و برادرم کسی گوش به فرمان من نیست، نمی‌توانیم نتیجه بگیریم که تمام بنی‌اسرائیل دین خود را ترک نموده و به کفر و شرک روی آوردند؛ بلکه آنان در برخی موضوعات مهمی که در تعیین وضعیت آیندۀ آنها تأثیر­گذار بود؛ از جمله ورود به زمین مقدس؛ فرمان موسی(ع) را نادیده گرفته و بدین جهت سالیان سال در گمراهی به سر برده، و در بیابان‌ها آواره گردیدند، بدون این‌که موسی و هارون(ع) را به قتل برسانند. متأسفانه در امت ما نیز چنین وضعیتی پدیدار شد و صحابه‌ی محترم با کنارگذاشتن وصیت پیامبر(ص) و خانه‌­نشین نمودن شخصی که به اعتراف تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنی، برادر پیامبر(ص) بود و برای ایشان نقشی مانند هارون برای موسی(ع) را داشت،[12] در عمل وضعیتی مانند وضعیت بنی‌اسرائیل به وجود آوردند که طی آن امیرالمؤمنین(ع) با آن همه سوابق درخشان به حاشیه رانده شد و امکان استفاده مسلمانان از هارون این امت به حداقل رسید و این اشتباه، زمینه‌­ای شد تا امت اسلامی نتواند به جایگاه مطلوب خود دسترسی یابد.

ذکر این نکته نیز ضروری است که همواره این‌گونه نیست که اکثریت غالب بر جامعه‌­ای، مخالفان خود را حذف فیزیکی کند و آنان را به قتل برسانند؛ بلکه در بیشتر موارد صلاح خود را در آن می‌­بینند که بدون از بین بردن آنها، عملا موقعیتی را ایجاد نمایند که آنها را به حاشیه رانده و یا به عبارتی با پنبه سرشان را ببرند.

مطمئنا افرادی که زمام امور را بعد از پیامبر(ص) به دست گرفتند، این مقدار هوشیاری را داشتند که قتل امام علی(ع) و طرفداران اندک او در نهایت به حذف خودشان منجر خواهد شد؛ چون عموم مسلمانان علی‌رغم این‌که تابع جو سیاسی شده و از علی(ع) روی برگرداندند، ولی از مقام ارزشمند ایشان نزد پیامبر(ص) و فداکاری‌های بی‌نظیرش در راه پیشرفت اسلام بی‌اطلاع نبودند، و احتمال آن می‌­رفت که هرگونه تلاشی در مورد قتل امام علی(ع) و نیز پیروان خاص ایشان، منجر به شورش و نارضایتی عمومی ­گردد. بر این اساس، حکومت وقت تصمیم به تحمل آنها گرفته و با وجود اختلاف نظرهای موجود، در موارد بسیاری که دچار مشکل می‌گردیدند، از ایشان درخواست همکاری‌هایی نیز می‌شد. گفتنی است که بسیاری از صحابه در مقاطع بعدی، این اشتباه را جبران نموده و در صف یاران امام علی(ع) قرار گرفتند که حضور چشم‌گیر اصحاب پیامبر(ص) را در نبردهای امیرالمؤمنین(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین در این راستا ارزیابی می کنیم.

در ضمن، چون وضعیت جامعه بعد از پیامبر(ص) به قدری متحول شده بود که دیگر هیچ‌کس نمی‌توانست رسما از بازگشت به دوران جاهلیت سخن بگوید، هر چند که در قلب به آن اعتقاد داشته باشد و کلیت اسلام قابل نفی نبود و امکان از بین بردن آن نیز وجود نداشت. بر این اساس ملاحظه می‌کنیم که فرمان‌روایانی مانند یزید نیز که آشکارا شراب نوشیده و احکام مسلم اسلامی را زیرپا می‌­گذاشتند، ولی باز خود را مسلمان دانسته و برای فریب عموم، ادعای جانشینی پیامبر(ص) را می‌­نمودند و مشابه این وضعیت را اکنون نیز در بسیاری از کشورهای اسلامی مشاهده می‌کنیم که حاکمان آنها به هیچ‌یک از احکام اسلامی پای‌بند نیستند و کاملا به اصول و مبانی کشورهای غیر مسلمان رفتار می کنند، ولی در عین حال خود را مسلمان دانسته و در اجتماعات اسلامی شرکت می کنند.

بر این اساس نمی‌­توانیم کشته نشدن امام علی(ع) و یاران اندک او و بازگشت ننمودن سایر مسلمانان به شرک و بت‌پرستی را دلیلی بر باطل بودن عقیده شیعیان تلقی کنیم.


[1]. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 720، عربستان، مکتبه نزار مصطفی الباز، 1419ق.

[2]. آل عمران، 52 و 167، مائده، 41 و ...

[3]. توبه، 101.

[4]. عنکبوت، 14.

[5]. هود، 40.

[6]. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 4، ص 279، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق. 

[7]. طه، 85.

[8]. اعراف،150.

[9]. مائده، 25 و 26. 

[10]. آل عمران، 52.

[11]. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 4، ص 97، تهران، ناصرخسرو، تهران، 1364ش.

[12]. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج 4، ص 208، بیروت، دار الفکر،1401ق؛ همان، ج 5، ص 129.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها