لطفا صبرکنید
33134
- اشتراک گذاری
به عقیده حکما خواب حالتی است که در آن حواس ظاهری به تدریج از عالم خارج منقطع می گردد، اما حواس باطنی همچنان فعال است. نفس انسان در موقع خواب در اثر فراغت از پرداختن به عالم خارج و اشتغالات مختلف، توجه به عالم ملکوت پیدا می کند و هر قدر فراغت نفس از عالم ماده بیشتر باشد، اتصال نفس با عالم خود بیشتر و شفاف تر خواهد بود.
در برخی موارد اتصال با عالم ملکوت بدلیل کثرت اشتغال ذهن به خیالات خود، اتفاق نمی افتد و در برخی موارد هم این اتصال هرچند که رخ داده است ولی تحت تاثیر ذهنیاتِ شخصی دچار دگرگونی می شود و در مواردی خاص این اتصال به گونه ای است که نفس، همچون آینه ای صاف و پاک و خالی از تصورات و خیالات زائد عمل می کند بنابراین هیچ تصرفی در مشاهدات خود انجام نمی دهد.
تقسیم رویاها به دو قسم اضغاث احلام ( خواب های عبث) و رویای صادقه یا صالحه از همین روی بوده است.
گفتنی است که عالم ملکوت عنوانی عام برای مراتب ماوراء الطبیعه عالم است که خود، طبقات مختلفی را شامل می شود و از همین روی نسبت به ترقی و استکمال نفس، خوابهایی هم که فرد می بیند متفاوت خواهد بود از این روی هریک از وقایعی که در خواب اتفاق می افتد مستلزم تحلیل و بررسی حقایقی متفاوت در عالم ملکوت است؛ از جمله پیشگویی ها یا دیدن افرادی که فرد بعداً در بیداری با آنها ملاقات می کند حاصل اتصال نفس با الواح نوری یا مرتبه ای از لوح محفوظ است که محل ثبت وقایع مختلف در ماورای تاثیر زمان و مکان است.
در مورد امکان خود آگاهی در رویا هم باید گفت، نفسی که در رویا حضور دارد همان نفسی است که در بیداری حضور دارد و صرفاً از قیود جسمانی رها شده است. تفاوت موجود بین این دو وضعیت، یعنی وضعیت تعلق به امور بدنی و دنیوی و وضعیت جدا شدن از این تعلقات، تنها حاصل تفاوت در گستره فعالیت ذهن است نه در ماهیت آن بنابر این مرز موجود بین حافظه بیداری و خواب را در اثر خود آگاهی برتری می توان از میان برداشت و در عالم رویا نسبت به وضعیت خود- با همان اراده ای که در حالت بیداری بطور خود آگاه عمل می کند- آگاه بود و فعالیتی ارادی داشت.
برای اینکه بحث از نظم منطقی درستی برخوردار باشد لازم است که ابتدا به ماهیت فلسفی رویا پرداخته شود و از این رهگذر مباحث مربوط به رویای صادقه و علت تحقق برخی از خوابها در عالم خارج، خود بخود روشن خواهد شد. سپس به بحث امکان ِخودآگاهی در رویا و مسائل مترتب برآن، بر اساس مبانی که مطرح نموده ایم خواهیم پرداخت.
1. ماهیت رویا چیست؟
خواب و رویا یکی از مسائلی است که حکما و متکلمین و عرفا درباره آن مطالب زیادی مطرح کرده اند و در ادیان جایگاه خاصی به آن اختصاص یافته است.
به عقیده حکما خواب حالتی است که در آن حواس ظاهری به تدریج از عالم خارج منقطع می گردد، اما حواس باطنی همچنان فعال است[1].
در زمان خواب، نفس انسان در اثر فراغت از پرداختن به عالم خارج و اشتغالات مختلف، توجه به عالم خود پیدا می کند چرا که نفس با عالم ملکوت اتصال درونی و معنوی دارد، اما اشتغال وی به تدبیر بدن مانع از توجه او به عالم ملکوت است ولی در حالت خواب این تعلق گسسته می شود.
بنابراین هرقدر که این فراغت نفس از عالم ماده بیشتر باشد و شرایط مساعد تری برای این فراغت، فراهم شده باشد به همان اندازه اتصال نفس با عالم ملکوت بیشتر و شفاف تر خواهد بود.
2.انواع رویاها
دربرخی موارد اتصال با عالم ملکوت بدلیل کثرت اشتغال ذهن به خیالات خود، اتفاق نمی افتد و در برخی موارد هم این اتصال هرچند که رخ داده است ولی تحت تاثیر ذهنیاتِ شخصی، دچار دگرگونی می شود و در مواردی خاص این اتصال به گونه ای است که نفس همچون آینه ای صاف و پاک و خالی از تصورات و خیالات زائد عمل می کند، بنابراین هیچ تصرفی در مشاهدات خود انجام نمی دهد[2].
تقسیم رویا به اقسام مختلف از همین روی است چنانچه در کتب مختلف، رویا را به دو قسم "اضغاث احلام"(خواب های عبث) و رویای صادقه یا صالحه تقسیم کرده اند[3]؛ اضغاث احلام که یک اصطلاح قرآنی است به خواب هایی اطلاق می شود که ساخته و پرداخته فعالیت قوه متخیله خود رویا بین بوده و هیچ امری از عالم ملکوت در آن تاثیر گذار نمی باشد بیشتر رویاها از همین مقوله بوده و ارزشی بیش از خیالات ساخته شده توسط خود آدمی ندارند همچنانکه آدمی در حالت بیداری بطور مدام مشغول ساختن این خیالات است که تحت تاثیر مسائل دنیوی توسط ذهن ساخته می شوند و در حالت خواب هم این فعالیت ذهنی ادامه می یابد. در این مواقع هرچند نفس از تدبیر امور دنیوی تاحد زیادی فارغ است ولی بااین حال از خیالات شخصی خود فراغت نداشته لذا اتصال با عالم ملکوت رخ نمی دهد و اگر هم در طی خواب چنین اتصالی رخ داده باشد چیزی در خاطر فرد باقی نمی ماند.
ولی در برخی رویاها، نفس، فراغت بیشتری از تخیلات خود داشته و با عالم ملکوت اتصال پیدا می کند؛ گاهی این اتصال به گونه ای است که نفس صور و انوار و معارف و حقایق عالم ملکوت را بعد از دریافت، از مجرای افکار و ذهنیات خود ادراک می کند. در این مرتبه از رویابینی در واقع متخیله انسان تحث تاثیر حقایقی از عالم ملکوت قرار گرقته و با قدرت خلاقیتی که دارد رویاهای مختلفی را خلق می کند و همچون آینه ای خلّاق حقایق عالم ملکوت را ضمن بازتابی فعال برای خود مجسم می سازد . این قسم از رویاها نیاز به تعبیر داشته و توسط فردی که اطلاع از این تغییر و تبدلات مثالی - که در ذهن واقع می شود - داشته باشد تعبیر شده و به این ترتیب بعد از تعبیر، خبر از اموری حقیقی در عالم خواهد داد. همچون رویا هایی که توسط حضرت یوسف تعبیر شده است که در قرآن ذکر شده ولی برخی از رویا ها به گونه ای هستند که ذهنیت فردی در آنها دخالتی ندارد لذا این رویا ها نیاز به تعبیر ندارند و بطور مستقیم خبر از واقعیتی در عوالم مختلفِ مادی و معنوی خواهند داد.
3. علت تحقق برخی از رویا ها
گفتیم که در رویاهای صادقه نفس انسان با عالم ملکوت ارتباط پیدا می کند. عالم ملکوت عنوانی عام برای مراتب ماوراء الطبیعه عالم است که خود، طبقات مختلفی را شامل می شود و از همین روی نسبت به ترقی و استکمال نفس، خوابهایی هم که فرد می بیند متفاوت خواهد بود. وقایع و عجایبی که در عالم رویا مشاهده می شود حد و حصری ندارد؛ گاهی مناظر بهشتی و ملاقات با اولیا و انبیا در خواب اتفاق می افتد و برخی اوقات صحنه ای از زندگی روزمره که خبر از واقعه ای خاص دارد مشاهده می شود و گاه چهره ها و افرادی خاص در خواب مشاهده می شود که فرد قبلاً با این افراد آشنایی نداشته و بعداً با آنها ملاقات می کند.
علت وقوع هریک از این امور مستلزم تحلیل و بررسی حقایقی متفاوت در عالم ملکوت است از جمله پیشگویی هایی که در خواب اتفاق می افتد حاصل اتصال نفس با الواح نوری یا مرتبه ای از لوح محفوظ[4] است که محل ثبت وقایع مختلف در ماورای تاثیر زمان و مکان است. همچنین مناظر بهشتی و غیره که در رویا مشاهده می شود ممکن است حکایت از ارتباط نفس با برخی مراتب عالم مثال داشته باشد.
بنابراین انسان در حالت رویا به حسب تکامل وجودی که دارد با مراتب مختلفی از عوالم غیبی در ارتباط است و انواع مختلفی از خوابها باز گو کننده نوع و مرتبه این عوالم خواهد بود.
4. امکان خود آگاهی در رویا
حافظه موجود در وضعیت رویا و بیداری از نظر فلسفی و عرفانی تفاوت ذاتی باهم ندارند همچنین ذهن در این دو وضعیت از یک منشاء واحدی نشات گرفته و تفاوت تنها در گستره فعالیت آن است.
بنابراین می توان این مرز موجود بین حافظه بیداری و خواب را در اثر خود آگاهی برتری از میان برداشت و در عالم رویا نسبت به وضعیت خود - با همان اراده ای که در حالت بیداری بطور خود آگاه عمل می کند- آگاه بود و فعالیتی ارادی داشت.
به عبارت دیگر نفسی که در رویا حضور دارد همان نفسی است که در بیداری حضور دارد و صرفاً از قیود جسمانی رها شده است. تفاوت موجود بین این دو وضعیت، یعنی وضعیت تعلق به امور بدنی و دنیوی و وضعیت جدا شدن از این تعلقات و عالم مادی بدلیل فاصله ادراکی زیادی است که بین این دو وضعیت در بیشتر افراد وجود دارد. با این حال افرادی که نسبت به وضعیت رهایی از ماده آگاهی بیشتری دارند طبیعی است که این اختلاف موجود را تا حدودی از میان برداشته اند همچنانکه به یاد آوردن رویا یا فراموش کردن آن هم حاصل میزان خود آگاهی انسان نسبت به وضعیت رویا می باشد.
در اکثر مواقع ذهن، حالتِ "آگاهی رویا" را امری ثانوی و بی اهمیت و توهّمی فرض می کند و جهان مادی را عالم حقیقی می داند به همین دلیل در مورد نفس خود که در رویا حضور دارد با یک عنوان ثانوی حکایت می کند. ولی اگر ذهن بطور هم زمان نسبت به باطن و ظاهر و بیرون و درون، حضور و خود آگاهی داشته باشد طبیعی است که در وضعیت رویا هم حالتی ارادی و آگاهانه خواهد داشت و می تواند اعمال و حرکات و افکار و خواسته های خود را تا حد زیادی با آگاهی و ارده خود هدایت کند. در این وضعیت مرز میان خواب و بیداری عملاً از بین رفته و عکس این حالت هم موقعی است که فرد در حالت بیداری نسبت به عوالم درونی آگاهی داشته باشد و چه بسا ممکن است که امور غیبی در وضعیت بیداری هم برای فرد آشکار شود همچنانکه برای اولیا و عرفا اغلب چنین حالتهایی رخ می دهدو به گفته مولوی :
آن که بیدار است و بیند خواب خوش
عارف است او خاک او در دریده کش[5]
بنابراین از میان رفتن مرز بین خواب و بیداری برای ذهن انسان به گونه ای که انسان نسبت به عوالم بیرونی و درونی خود حضور و آگاهی داشته باشد،خود منزلت معرفتی خاصی محسوب می شود. از این روی مشاهده امور باطنی در حالت بیداری یا خود آگاهی در وضعیت خواب از یک مقوله کما بیش مشابه می باشند و بازگوکننده این حقیقت هستند که مرز بین خواب و بیداری می تواند از میان برخیزد. همچنانکه سلطان عرفان و معرفت علی (ع) فرموده است : اگر پرده های غیب برافتد بر یقین من افزوده نمی شود[6].
در عرفان اسلامی از اساس وجود چنین فاصله ای بین به اصطلاح ضمیر خود آگاه و ناخود آگاه پذیرفته شده نیست و این امر حاصل جهل معرفتی و خمود آگاهی انسان است همچنانکه پیامبر اسلام می فرماید : "مردم در خوابند و آنگاه که بمیرند بیدار می شوند"[7]. یعنی اکثریت مردم در آگاهی برتر خود حضور ندارند و آن را به وضعیتی ناخود آگاه فرستاده اند.
[1] بدیع الزمان فروزانفر، شرح مثنوی ، ج1، ص 179.
[2] برگرفته از: شرح حکمه الاشراق قطب الدین شیرازی، ص503، انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگی.
[3] سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج1ص 231، انتشارات دانشگاه تهران.
[4] هرشبی از دام تن ارواح را
می رهانی می کنی الواح را
می رهند ارواح هرشب زین قفس
فارغان نه حاکم و محکوم کس
مثنوی معنوی، دفتر اول، ص22
[5] همان ، دفتر دوم ص 273
[6] " لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً" مجلسی، بحار الانوار، ج40، ص153، موسسه الوفاء، بیروت، 1404.
[7] “قَالَ النَّبِیُّ ص النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا" همان، ج50، ص 134.