لطفا صبرکنید
29710
- اشتراک گذاری
دعاها و طلب آمرزش های معصومان، ناشی از گناهشان نبوده؛ زیرا به اعتقاد شیعیان، آنان معصوم از گناهان هستند. این دعاها در بسیاری از موارد نمی تواند تنها جنبۀ آموزشی و نمایشی داشته باشد، بلکه جنبۀ واقعی آن برتری دارد.
نتیجۀ دو مطلب فوق، این است که استغفار آنان از مواردی بوده که برای ما گناه نیست، اما برای آن بزرگواران، گناه به شمار می آمده است.
اگرچه، با این استدلال، معتقد باشیم که صدور چنین گناهانی، که در اصطلاح به آن، "ترک اولی" گفته می شود، از معصومان نیز امکان پذیر بوده و پاسخ پرسش شما مثبت باشد، اما به دلیل احاطه نداشتن به تمام دلایل اتخاذ برخی عملکردها از طرف معصومان، ما توانایی آن را نداریم که مصادیق دقیق آن را مشخص کنیم.
آنچه به اعتقاد بیشتر شیعیان امری مسلم و قطعی شمرده می شود، موضوع عصمت پیامبران و امامان است که بر اساس آن، این بزرگواران، هرگز دست به رفتاری نمی زنند که در قرآن کریم و یا سنت قطعی عنوان گناه داشته باشد.
در مقابل، ظاهر آیاتی از قرآن کریم نشانگر آن است که از پیامبران نیز گناهانی صادر شده که در جای خود بدان پرداخته شده است.[1]
اما در ارتباط با امامان معصوم (ع) نیز روایات بی شماری وجود دارد که در آنها آمده آنان، لب به استغفار گشوده و درخواست آمرزش گناهان خود را از جانب خداوند دارند.
دعای کمیل که آغاز آن با فرازهایی است که در هر کدام آنها، از عبارت "اللهم اغفر لی الذنوب التی..." استفاده شده، نمونه ای از این روایات است.
شخصی از یاران امیر المؤمنین (ع) به ستایش او نزد معاویه برخاسته و چنین ابراز می دارد:
من او را در یکی از تاریکی های شب دیدم که در محرابش ایستاده، محاسن خود را با دست هایش گرفته و چون انسانی مارگزیده به خود می پیچید و گریه های دردناکی می کرد و می گفت: ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو. چرا به دنبالم می گردی و چرا آرزو داری که مرا گمراه کنی؟!آن روز هرگز نرسد...به دنبال شخصی غیر از من باش....وای از کمی توشه و راه طولانی و سفر دراز و مقصد نگران کننده![2]
با مروری در آنچه گفته شد، تعارضی ظاهری میان اصل عصمت و روایات اشاره شده به نظر می آید. اندیشمندان دینی برای برطرف کردن این تعارض، ایده هایی را مطرح کرده اند که به دو مورد آن اشاره می کنیم:
1. دعاهای معصومان و استغفار آنان، نسبت به خودشان واقعی نبوده و در حقیقت، آنان گناهی مرتکب نشده اند تا از آن استغفار کنند، بلکه مطالب ارائه شده، جنبۀ آموزشی داشته و برای استفادۀ پیروانشان بوده است.
در این زمینه باید گفت: آموزشی بودن برخی از این دعاها گرچه قابل انکار نیست که دعای "ام داود" در نیمۀ رجب، نمونه ای از آنها است،[3] اما بسیاری از این دعاها با تضرع و زاری و در خلوت نیمه های شب انجام می شد. آیا این گریه ها و ناله ها نیز حالتی تصنعی و نمایشی داشته و (نعوذ بالله) آن پیشوایان، چون هنرپیشه به ایفای نقش می پرداختند!؟ و یا این که در واقع خود نیز از اعماق دل در حال راز و نیاز و استغفار بودند؟
انتخاب گزینۀ دوم، بار دیگر این پرسش را مطرح می سازد که آنان از چه گناهی استغفار کرده و نگران چه بوده اند؟
2. نظریۀ دوم، آن است که استغفار و دعاهای معصومان، واقعی بوده و گرچه آنان از گناهانی که برای ما معصیت به شمار می آید، معصوم بوده اند، اما اموری وجود دارند که برای ما گناه نبوده، اما برای آنها گناه به شمار می آید و آن استغفارها نیز برای آمرزش چنین گناهانی است.
در این راستا، باید دانست که واژۀ "ترک اولی" در متون اولیۀ اسلامی وجود نداشته و دانشمندان اسلامی، برای گناهانی که به پیامبران و امامان منتسب می شود، این عبارت را برگزیده اند.
مصداق "ترک اولی" آن است که از میان خوب و خوب تر، خوب را انتخاب نماییم که در این هنگام، هر چند گناهی مرتکب نشده ایم و عمل انجام شده نیز مناسب و بجا بوده است، اما می توانستیم عملکرد بهتری داشته باشیم که از آن غافل شدیم.
مهم ترین دلیلی که می توان از آن استفاده نموده و ابراز داشت که پاسخ پرسش شما مثبت بوده و ممکن است معصومان نیز ترک اولی داشته باشند، همین دعاهایی است که طلب مغفرت آنان از خدا، در جای جای آن قابل مشاهده است؛ زیرا اگر این طلب مغفرت، از گناه نباشد، به طور طبیعی از ترک اولایی خواهد بود که با توجه به جایگاه رفیع آنان، مستلزم استغفار است، و به همین مناسبت است که گفته می شود: "حسنات الابرار سیئات المقربین".[4]
در موردی مشابه، می بینیم که یک نوجوان، از تلف کردن هفته ها و ماه ها از عمر خود، به آن اندازه حسرت نمی خورد که دانشمندی از به هدر دادن یک ساعت وقت پشیمان است و می دانیم که حسرت آن دانشمند نیز نه از روی نمایش و آموزش، بلکه حسرتی واقعی است.
امام خمینی (ره)، این نظریه را این گونه تبیین می کند:"انسان وقتى ادعیه ائمه (ع) را مىبیند، چه در ماه مبارک، چه در غیر ماه مبارک... اگر نبود این که نهى شدهایم از مأیوس شدن از رحمت خدا، ما باید وقتى آنها را مىبینیم بکلى مأیوس بشویم. این امام سجاد است که مناجاتهایش را شما مىبینید و مىبینید چطور از معاصى مىترسد. مسئله، مسئله بزرگتر از این مسائلى است که ما فکر مىکنیم. مسئله غیر از این مسائلى است که در فکر ما یا در عقل عقلا یا در عرفان عرفا بیاید. مسئلهاى است که اولیا مىدانند چى است قضیه. آنها فهمیدهاند تا آن اندازهاى که بشر باید بفهمد که قضیه چه بزرگ است و در مقابل چه عظمتى ما هستیم و سر و کار ما با کیست. اینها به ما تعلیم مىدهند، و این طور نیست که دعا براى تعلیم ما باشد. دعا براى خودشان بوده است؛ خودشان مىترسیدند، از گناهان خودشان گریه مىکردند تا صبح ..
از پیغمبر گرفته تا امام عصر- سلام اللَّه علیه- همه از گناه مىترسیدند. گناه آنها غیر اینى است که من و شما داریم. آنها یک عظمتى را ادراک مىکردند که توجه به کثرت، از گناهان کبیره است پیش آنها. حضرت سجاد در یک شبش- به حسب آن چیزى که وارد شده تا صبح گفت: اللّهُمَّ ارْزُقْنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ وَ الْانابَةَ الى دارِ السُّرُورِ و الْاسْتِعدادَ لِلْمَوتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت.[5] مسئله، مسئله بزرگى است. آنها در مقابل عظمت خدا، وقتى که خودشان را حساب مىکنند، و مىبینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است: جز او کسى نیست و چیزى نیست، وقتى که توجه بکنند به عالم کثرت، ولو به امر خدا.
این است که نسبت مىدهند به رسول خدا که فرمود:
لَیُغانُ عَلى قَلْبى فَإنّى لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فى کُلِّ یومٍ سَبْعیِنَ مَرَّة.[6]
او غیر از این مسائلى بوده است که پیش ماهاست. آنها در ضیافت بودهاند، در مافوق ضیافت هم بودهاند. در ضیافت بودهاند و از اینکه حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلک، دارند، مردم را دعوت مىکنند. از همین، کدورت حاصل مىشده. توجه به مظاهر الهى، از غیب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الهى، ولو همهاش الهى است، براى آنها همه الهى است، لکن مع ذلک، از آن جایى که، از آن غیبى که آنها مىخواهند که (کمالِ انقطاع الیک) است، وقتى که توجه مىکنند به مظاهر، این گناه بزرگ است. این گناه نابخشودنى است، ایندار غرور است پیش سجاد. توجه به ملکوت دار غرور است. توجه به ما فوق ملکوت هم دار غرور است. توجه به حق تعالى طورى که دیگر ضیافتى در کار نباشد که مخصوص کُمَّل اولیا است، آنجا دیگر ضیافت اللَّه نیست در کار ."[7]
البته، با اینکه در نگاهی کلی می توان ادعیه و استغفارهای معصومان را واقعی و ناشی از کدورت ها و ترک اولاهایی دانست که آنان را لحظاتی از درجات والای عبادت، دور ساخته و به درجات پایین تری مشغول می کرد، اما با توجه به این که خود آن پیشوایان، یقیناً بهتر از ما به مصالح، آگاه بوده اند، ما نمی توانیم قضاوتی در ارتباط با برخی رفتارهایی داشته باشیم که به ظاهر "ترک اولی"به شمار می آمده و آماری از آنها را خدمتتان عرضه کنیم؛ زیرا پیشوایان معصوم (ع)، گاهی برای جلوگیری از افراط و تفریط ها در میان پیروانشان، رفتاری داشتند که در ظاهر، "ترک اولی" به نظر می رسید، اما با دقتی بیشتر، خلاف آن روشن می شد.
به عنوان نمونه، شکی نداریم که روزه داری و شب زنده داری، راه هایی برای رسیدن به درجات والای معنوی است، اما پیامبر (ص) بعد از نکوهش افراط در عبادات و بیان این که، زیاده روی در هر عبادت، ممکن است بعد از مدتی به ترک کامل آن بیانجامد، می فرماید:"من هم برای نماز به پا می خیزم و هم می خوابم. هم روزه می گیرم و هم گاهی افطار می کنم. با این که گریانم، ولی لبخند را فراموش نمی کنم".[8]
در نگاهی دیگر، با آن که می دانیم، بی توجهی به مظاهر دنیوی؛ نظیر پوشاک و خوراک، به ویژه برای پیشوایان و زمامداران، پسندیده است،[9] ولی با این وجود، مشاهده می کنیم که امام صادق (ع) در مقابل زهدفروشان، زیباترین لباس ها را بر تن می کند و با استناد به آیاتی از قرآن، به اعتراضات آنان پاسخ می دهد.[10]
شاید در نگاه اول، این رفتارها، "ترک اولی" به نظر آید، اما با نگاهی دقیق تر باید گفت: در آن موقعیت های زمانی و مکانی، اگر معصومان، رفتار دیگری را پیش گرفته و به عنوان نمونه، با پشمینه پوشی و دوری از خواب و خوراک، زمینه را برای رشد تفکرات انحرافی و افراطی فراهم می کردند، چنین رفتاری از آنان که در نگاه ظاهربینان، مناسب هم به نظر می رسید، در واقع "ترک اولی" به شمار می آمد.
[1] در این ارتباط، اطلاعاتی در پرسش 1973 سایت وجود دارد که در صورت تمایل، آن را مطالعه فرمایید.
[2] نهج البلاغة، ص 480، حکمت 77، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا.
[3] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 47، ص 307، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ق.
[4] همان، ج 70، ص 317،
[5] ر.ک: همان، ج 95، ص 63.
دعای اشاره شده، بدین معناست: خدایا! کنده شدن از خانه غرور(دنیا) و توجه به خانه جاودانی(آخرت) را نصیبم کن و مرا قبل از آن که فرصت از دست برود، آماده مرگ نما. البته در روایت بحار الانوار، به جای "دار السرور"، عبارت "دار الخلود" وجود دارد.
[6] ر.ک: همان، ج 25، ص 204.
معنای این روایت، عبارت است از این که: گاهی قلبم کدر می شود و به همین دلیل، در روز هفتاد بار استغفار می کنم.
[7]. امام خمینی، صحیفه امام، ج 20، 268 و 269، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ چهارم، 1386ش.
[8] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 85، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.
[9] همان، ج 1، ص 410، ح 3 و کشف الغمه، ج 1، ص 163.
[10] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 65، ح 1.