جستجوی پیشرفته
بازدید
28464
آخرین بروزرسانی: 1389/02/09
خلاصه پرسش
عبارت "یا محمد یاعلی یاعلی یامحمد" که در برخی ادعیه ذکر شده است به چه معنایی بوده و چقدر سندیّت دارد؟
پرسش
عبارت "یا محمد یاعلی یاعلی یامحمد" که در برخی ادعیه ذکر شده است به چه معنایی بوده و چقدر سندیّت دارد؟
پاسخ اجمالی

این دعا در کتاب جمال الاسبوع ابن طاوس نقل شده، همچنین، مصباح کفعمی، وسائل الشیعه و بحار الانوار از دیگر منابعی هستند که این دعا را ذکر کرده اند.

بدون اینکه تردیدی در برتری مقام پیامبر اسلام داشته باشیم که از مسلمات مذهب است، روایات معتبری هم که حکایت از اتحاد باطنی بین حقیقت نوری محمدی و علوی می کنند بسیار است و از این اتحاد، گاهی به وراثت علمی حضرت علی(ع) نسبت به پیامبر(ص) نیز تعبیر شده است. در این رابطه می توان گفت که وحدت در نورانیت منافاتی با جهت کثرت و برتری منزلت پیامبر اسلام ندارد و برای تقریب به ذهن می توان آنها را به نور واحدی تشبیه کرد که دارای مراتب شدت و ضعف می باشند.

پاسخ تفصیلی

دعای مذکور را ابن طاوس یکی از بزرگترین علمای شیعه در کتاب جمال الاسبوع نقل کرده [1] همچنین؛ مصباح کفعمی [2] ، وسائل الشیعه [3] و بحار الانوار [4] از دیگر منابعی هستند که این دعا را نقل کرده اند. ضمن این که عبارت "یامحمد و یاعلی ، یا علی یا محمد"  علاوه بر دعای مذکور در برخی ادعیه و نماز های مستحبی دیگری نیز نقل شده که مؤید این قسمت از دعا می باشند.

عبارت مذکور در این دعا به نوعی وحدت بین پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) اشاره دارد و در ضمن این دعا به آن مقامی توسل شده است که مقام نورانیت باطنی حضرت محمد(ص) است که قبل از هر مخلوقی خلق شده و مقام باطنی حضرت علی (ع) هم با آن نور اتحاد دارد؛  به این مطلب در روایات بسیاری تصریح شده است که در ذیل  به برخی از آنها اشاره می شود:

1- عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ عَنِ النَّبِیِّ (ص) قَالَ خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ بِأَرْبَعَةِ آلَافِ؛ [5] از سلمان فارسی روایت شده است که پیامبر اسلام فرمود: من و علی از یک نور خلق شدیم چهار هزار سال قبل از آن که خداوند آدم را خلق کند.

2- قال (ص) أنا و علی من نور واحد و أنا و إیاه شی‏ء واحد و إنه منی و أنا منه لحمه لحمی و دمه دمی؛ [6] من و علی از یک نور هستیم ، من و او یک شیء واحدیم و او از من و من از اویم، گوشت او گوشت من است و خون او خون من است.

3- عن جابر بن عبد الله قال قلت یا رسول الله ما تقول فی علی بن أبی طالب قال یا جابر خلقت أنا و علی من نور واحد قبل أن یخلق الله آدم بألفی عام نقلنا إلى صلبه و لم نزل نسیر فی الأصلاب الزاکیة و الأرحام الطاهرة حتى افترقنا إلى صلب عبد المطلب فجعل فی النبوة و الرسالة و فیه الخلافة و السؤدد؛ [7] از جابر بن عبد الله انصاری نقل شده است که به رسول خدا عرض کردم: در مورد علی بن ابی طالب چه می گوئید، فرمودند ای جابر من و علی از نور واحد خلق شدیم دو هزار سال قبل از آنکه آدم خلق شود آنگاه بر صلب آدم منتقل شدیم و در اصلاب زاکیه و ارحام طاهره سیر کردیم تا در صلب عبد المطلب از هم جدا شدیم پس نبوت و رسالت در من و خلافت و سیادت در علی قرار گرفت.

از طرفی، به اتفاق علمای شیعه مقام پیامبر اسلام (ص) قطعاً برتر از همه مخلوقات و برتر از حضرت علی (ع) است و تردیدی در این مطلب نیست و هرکس مقام حضرت علی (ع) را برتر بداند هنوز نسبت به مقام باطنی پیامبر اسلام به معرفتی کامل نائل نشده است همچنان که خود آن حضرت به این مطلب اشاره کرده اند که :

أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ‏؛ [8] من بنده ای از بندگام محمد هستم.

نکته ای که از کنار هم نهادن این دو دسته از روایات حاصل می شود این خواهد بود که مقام نورانیت حضرت محمد (ص) اشرف مخلوقات عالم بوده و حضرت علی (ع) به عنوان انسان کامل به مقام اتحاد باطنی با حقیقت پیامبر اسلام نائل شده و از این روی مظهر ولایت کلیه الهیه نیز می باشد. همچنانکه طبق فرموده قرآن،کمال و اتمام رسالت هم با اظهار امر ولایت آن حضرت که در واقع تجسم مقام باطنی پیامبر اسلام است تحقق می یابد.

در واقع حضرت علی(ع) نخستین و برترین انسانی است که در مقام عشق و ارادت در حدی بود که فاصله ای بین آن دو باقی نماند تا آنجا که پیامبر اسلام حقیقت باطن خود را در حضرت علی(ع) مشاهده می کرد و حتی در معراج، خداوند، از زبان حضرت علی(ع) با آن حضرت سخن گفت.

رابطه بین حضرت محمد(ص) و علی (ع) ماورای تصور ما از روابط بشری است و در واقع رابطه ای الاهیست و از همین روی سخنانی که در وصف هم گفته اند نیزحیرت آور است و این اتحاد نوری که در روایات ذکر شده است، حاصل همین ارتباط است و عبارت "یامحمد و یاعلی یاعلی یا محمد" نیز بطور ضمنی بدان اشاره دارد.

خود آن حضرت در این مورد می فرمایند:

" یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ مُحَمَّدٌ أَنَا وَ أَنَا مِنْ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ مِنِّی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ [9] ای سلمان و ای جندب من محمدم و محمد من! و من از محمدم و محمد از من، همانطور که خدای متعال می فرماید: دو دریا را کنار هم قرار داد در حالی که باهم تماس دارند. در میان آنها برزخی قرار داد که در هم نمی آمیزند.

بنابراین تبعیت حضرت علی (ع) و ائمه(ع) از پیامبر اسلام(ص) تبعیتی وجودی و نوری است، لذا آینه تمام نمای حقیقت آن حضرت بوده اند. در حقیقت، علمی که حضرت علی(ع) و ائمه (ع) از پیامبر (ص) به ارث برده اند، همان نور حقیقت محمدی(ص) است که همان اسم اعظم الهی محسوب می شود و از همین روست که ائمه خود را مظاهر اسماء و صفات الهی معرفی کرده اند: "نحن والله الاسماء الحسنی"؛ [10] به خدا سوگند ما اسماء حسنای خداوند هستیم.

البته حقیقت نورانیت پیامبر اسلام در این امر مقدم بوده و بلکه اصل در این منزلت محسوب می شود.

در این جا برای روشن شدن بیشتر این بحث لازم است که به حقیقت نورانیت حضرت محمد(ص) که در عرفان اسلامی با عنوان "حقیقت محمدیة" بحث شده است نیز اشاره ای داشته باشیم.

حقیقت محمدیّه اصطلاحى است در عرفان اسلامی ، به معناى تعین اول از ذات الهى که جامع اسماء حسناى حق است. از این حقیقت، همه عوالم به ظهور رسیده است و به آن حقیقةالحقایق نیز می‌گویند. به اعتقاد عرفا حقیقت محمدیّه به‌طور کامل در انسان کامل ظاهر می‌شود؛نبى، رسول و ولىّ، مظاهر این حقیقت در عالم سِفْلی هستند و کامل‌ترین مظهر آن در این عالم پیامبر اسلام (ص) است [11] .از نظر عرفا حقیقت محمدیه واسطه ظهور همه خیرات و برکات در عالم بوده و این مقام برای صاحب ولایت علویه بالوراثه ثابت است [12] .

اصطلاح حقیقت محمدیه و حقیقت علویه و ولایت کلیه الهیه در عرفان در بسیاری موارد به معنای واحدی بکار رفته و همچنانکه عرفا گفته اند: "الولایة محمدی المشرب و علوی المحتد"؛ [13] ولایت الهیه مشربی محمدی و تعریفی علوی دارد.

از دیدگاه عرفانی این اتحاد انوار منافاتی با تفاوت مقامات و تبعیت یکی از دیگری نداشته و در مقام عشق و توحید و وحدت شهود و وجود، قائل شدن به هرگونه تمایز بین انوار پیامبر و اهل بیت، قائل شدن به کثرت است هرچند که این کثرت در مقام خود محفوظ است . این همان راز وحدت در کثرت است که در عرفان حقه به آن اشاره شده است:

اینجا حلول کفر بود اتحاد هم

کین وحدتی است لیک به تکرار آمده [14]

میان عاشق و معشوق سری است مصون از ادراک خلایق که در آن تفاوتهای مروبط به درجات و مقامات و از بین می رود و فاصله ای بین عاشق و معشوق نیست بلکه عاشق خود، همان معشوق است و معشوق هم عاشق و معنای اتحاد و تجلی جز این نمی تواند تفسیری داشته باشد.

این اتحاد نوری در عین تفاوت در مقام نورانیت را می توان از طریق وحدت تشکیکی نور هم توضیح داد با این بیان که: با فرض پذیرش درجات متفاوت نیز، می توان ملتزم به وحدت ذاتی بود به این معنی که اگر چه این انوار یکی شدیدتر و یکی ضعیفتر است اما در اصل نور بودن هیچ تفاوتی باهم ندارند و باهم اتحاد دارند [15] .

ولی گفتنی است که تبیین وحدت تشکیکی در مورد انوار معصومین صرفا تشبیه و تقریب به ذهن محسوب می شود و فقط روشی است برای نزدیک شدن به درکی درست از وحدت حقیقیه آنان و الا درک ماهیت حقیقی این وحدت در عین کثرت که به سرّ تجلی و صفت آینگی بین خدا و مظاهر اتم او و رابطه بین خود این انوار بر می گردد، از عهده عقل فلسفی خارج است.

ضمن اینکه می توان این بحث را بدین گونه مطرح کرد که همیشه برخورداری از یک امتیاز و فضیلت به معنای برتری در مقام ولایت و نزدیگتر بودن به خدا در درجات قرب نیست؛ یعنی این امکان وجود دارد که با فرض تساوی در مقام ولایت نیز یکی افضل باشد و از فضیلتی چون نبوت بهرمند باشد [16] .

در سخنان امام خمینی(ره) نیز قرائنی بر این گفته وجود دارد. ایشان در مورد نبوت محمدی (ص) می فرماید: چون نوبت به مظهر اسم الله می رسد، در پایان سفر اول، حق را با همه شئونش ظاهر می بیند و هیچ شأنی او را از شئون دیگر باز نمی دارد و در انتهای سفر دومش استهلاک و نابودی همه حقایق در اسم جامع الهی، حتی استهلاک اسم جامع الهی در احدیت محض خواهد بود، لذا او با وجود جامع الهی به سوی خلق باز می گردد و صاحب نبوت ازلی و خلافت ظاهری و باطنی است.

وی در ادامه می گوید: این اسفار حتی سفر چهارم برای اولیای کمّل هم حاصل می شود، همان گونه که برای امیر المومنین(ع) و اولاد معصومش حاصل شد، اما چون حضرت رسول (ص) صاحب مقام جمع بود برای احدی از مخلوقین بعد از ایشان مجالی برای تشریع باقی نماند و این مقام بالاصالة برای رسول الله است و برای معصومین دیگر بالمتابعة است. بلکه روحانیت همه آنها یکی بوده است. عارف کامل شاه آبادی فرمود اگر علی (ع) پیش از رسول خدا(ص) ظاهر می شد شریعت اسلام را او ظاهر می کرد همان طوری که پیامبر اظهار فرمود و او نبی مرسل می شد و این از آن جهت است که آن دو حضرت در روحانیت و مقامات معنوی و ظاهری با همدیگر اتحاد داشتند [17] .

بنابراین بدون اینکه تردیدی در فضلیت نبوت پیامبر اسلام داشته باشیم که از مسلمات مذهب است، روایات معتبری هم که حکایت از اتحاد باطنی بین حقیقت نوری محمدی و علوی می کنند بسیار است و از این اتحاد ، گاهی به وراثت علمی و تبعیت کامل تعبیر شده و گاهی به وحدت تشکیکی یا شخصیه در انوار معصومین؛ از این دیدگاه همه چهارده معصوم  قائم به یک حقیقت واحداند که از آن تعبیر به حقیقت محمدیه شده است که همان اسم اعظم الاهی می باشد.

همچنان که در عبارت مورد بحث یعنی " یا محمد یا علی یا علی یا محمد" نیز در ابتدا نام پیامبر اسلام آمده چون اصل در این حقیقت محسوب می شوند (یامحمد یا علی) و بار دیگر برای تاکید بر اینکه دوگانگی بین آن دو نیست (یا علی یا محمد) ذکر شده است تا هم برتری پیامبر اسلام را برساند و هم وحدت نوری که بین آنها محقق است.  این معنا همچنانکه ذکر شد در روایات بسیاری هم مورد تاکید قرار گرفته است.

از این روی عبارت "یا محمد یاعلی یاعلی یامحمد" که در مقام دعا ذکر شده است در واقع برخواسته از این فرموده حضرت علی (ع) است که "انا محمد و محمد انا " همچنین فرموده پیامبر اسلام که انا و علی من نور واحد.

برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توتانید به سوال شماره 7648 (سایت: 7701) نیز مراجعه کنید.



[1]    ابن طاوس، جمال الاسبوع، ص 280، انتشارات رضی، قم

[2]     کفعمی، ابراهیمم بن علی آملی، المصباح، ص176، انتشارات رضی

[3]      شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص84، موسسه آل البیت

[4]     مجلسی، محمد باقر، ج51،ص304، موسسه الوفا، بیروت

[5]    همان،ج38،ص 150

[6]     احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج4، ص 124، انتشارات سید الشهداء(ع)

[7]     طبری، عماد الدین، بشارة المصطفی، ص190، کتابخانه حیدریه، نجف

[8]     کلینی، الکافی، ج1، ص89، دار الکتب الاسلامیة

[9]     مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج26، ص5، موسسه الوفاء، بیروت

[10]    کلینی، الکافی، ج1، ص 143

[11]    دانشنامه جهان اسلام، نشر بنیاد دائره المعارف اسلامی ، ذیل حرف ح.

[12]     شرح فصوص قیصری، به کوشش استاد سید جلال الدین آشتیانی، پیشگفتار، ص 55، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

[13]     همان، حواشی جلوه، ص 279

[14]    دیوان عطارنیشابوری

[15]    ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی فلسفی کلامی به شخصیت و قیام امام حسین(ع)، ص 121، انتشارات چلچراغ، قم

[16]    همان،ص 135

[17]    امام خمینی، مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة ، ص 87-90 نقل از ، همان ، ص 137

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها