لطفا صبرکنید
19417
- اشتراک گذاری
علی بن ماهان از سراج از جعفر بن دیلم از ابراهیم بن عبدالحمید از حلبی روایت کرده است، مردی به امام صادق(ع) گفت: زمانی که تنها هستم اندوه و وحشتی مرا فرا میگیرد؛ اما هنگامی که با مردم هستم چنین حالتی ندارم. حضرت فرمود: دستت را بر روی قلبت بگذار و سه مرتبه بگو: «بسم الله»، سپس در حالتی که دستت را بر روی قلبت میکشی، هفتبار این دعا را بخوان:
«أَعُوذُ بِعِزَّةِ اللهِ وَ أَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللهِ وَ أَعُوذُ بِجَلَالِ اللهِ وَ أَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللهِ وَ أَعُوذُ بِجَمْعِ اللهِ وَ أَعُوذُ بِرَسُولِ اللهِ وَ أَعُوذُ بِأَسْمَاءِ اللهِ مِنْ شَرِّ مَا أَحْذَرُ وَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ عَلَى نَفْسِی».
آن شخص بعدها گفت: من این سفارش امام(ع) را انجام دادم، نتیجهاش آن شد که خداوند ترس و وحشت را از دلم زدود و به جایش آرامش و امنیت را برایم به ارمغان آورد.[1]
از متن حدیث چنین برداشت میشود که در هر مرتبه خواندن این دعا لازم نیست که سه بار «بسم الله» را تکرار کرد و دست را از سینه برداشت و مجدّداً آنرا به سینه چسباند؛ بلکه نشانگر آن است که مسح بر روی قلب تا پایان هفتبار ذکر یادشده ادامه یابد.
البته، برداشتن و گذاشتن دست در هر بار نیز ظاهراً مشکلی نخواهد داشت؛ زیرا به آن نیز مسح مستمر میتوان گفت.
بررسی سند
- دقیقاً مشخص نیست که اولین راوی این حدیث و یا همان «علی بن ماهان» کیست؛ زیرا منابع معتبر رجالی در باره او سخنی به میان نیاوردهاند. البته در منابع تاریخی از فردی در همان دوران به نام «علی بن عیسی بن ماهان» یاد شده است که پس از پایان حکومت فضل بن یحیی در خراسان، هارون الرشید او را به امارت خراسان منصوب کرد. او فردی ستمکار بود، و در خراسان به غارت مشغول شد. تا اینکه در سال 190 ق، رافع بن نصر بن سیار به دلیل همین رفتار ظالمانه دست به شورش زد؛ وقتی این خبر به هارون رسید، او را عزل و هرثمة بن اعین را به جایش گماشت.[2]
بعید است که مراد از «علی بن هامان» در این روایت، همان حاکم ستمکار باشد.
- دیگر راوی حدیث «سراج» از موالیان و وابستگان به امام رضا(ع) عنوان شده است که مطلبی درباره او در منابع رجالی و دیگر کتابها نیافتیم.
- «جعفر بن دیلم»: مطلبی درباره او نیز در منابع رجالی و دیگر کتابها وجود ندارد.
- ابراهیم بن عبدالحمید اسدی کوفی أنماطی: او از امام صادق(ع) روایت نقل میکند،[3] و برخی از علمای رجال او را ثقه دانستهاند.[4]
- عبیدالله بن علی حلبی؛ که فردی ثقه و مورد اطمینان است[5] و ابراهیم بن عبد الحمید روایات دیگری نیز از او نقل میکند.[6]
اگرچه این روایت به جهت مجهول بودن چند نفر از راویان آن، بر اساس معیارهای دانش رجال، روایتی با سند ضعیف به شمار میآید، ولی توصیه موجود در آن، قابل پذیرش است؛ زیرا:
الف) مشتمل بر ذکر و یاد خدا است؛ و بنابر صریح قرآن کریم، یاد خدا (با هر سخن و روشی که باشد) آرامشبخش است:
ب) توصیههای دیگری مشابه با همین مضمون و با سندهایی معتبرتر وجود دارند؛ مانند:
- معاویة بن وهب میگوید: شبى یکى از پسران امام صادق(ع) نزد حضرتشان آمد و گفت: پدر! میخواهم بخوابم! حضرت فرمود: پسرم بگو: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمدا (ص) عبده و رسوله، اعوذ بعظمة اللَّه و اعوذ بعزة اللَّه و اعوذ بقدرة اللَّه و اعوذ بجلال اللَّه و اعوذ بسلطان اللَّه، ان اللَّه على کل شىء قدیر و اعوذ بعفو اللَّه و اعوذ بغفران اللَّه و اعوذ برحمة اللَّه من شر السامة و الهامة و من شر کل دابة صغیرة او کبیرة بلیل او نهار و من شر فسقة الجن و الانس و من شر فسقة العرب و العجم و من شر الصواعق و البرد، اللهم صل على محمد عبدک و رسولک».
آنچه در این روایت از آنها به خداوند پناه برده میشود، از عواملی است که آرامش انسان را سلب کرده و هراس در او ایجاد میکند.
- مفضل بن عمر میگوید: امام صادق(ع) به من فرمود: تا میتوانی هیچ شبى را نخواب مگر آنکه با یازده عبارت به خداوند پناه ببرى، عرض کردم: مرا از آن (یازده کلمه) آگاه فرما، فرمود. بگو: «اعوذ بعزة اللَّه، و اعوذ بقدرة اللَّه، و اعوذ بجلال اللَّه، و اعوذ بسلطان اللَّه، و اعوذ بجلال اللَّه، و اعوذ بدفع اللَّه، و أعوذ بمنع اللَّه، و اعوذ بجمع اللَّه، و اعوذ بملک اللَّه، و اعوذ بوجه اللَّه، و اعوذ برسول اللَّه (ص) من شر ما خلق و برأ و ذرأ». سپس فرمود: «هر زمان خواستی به این کلمات پناه ببر». (یعنى اختصاص به وقت معینى ندارد در هر وقت از شب و روز آنها را بخوانى، تأثیر مثبت خود را خواهد گذاشت).[7]
[1]. ابنا بسطام، عبدالله، حسین، طبّ الأئمة(ع)، ص 117، قم، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1411ق.
[2]. ر. ک: ابو حنیفه دینورى، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص 391، قم، منشورات الرضى، 1368ش؛ بلعمی، تاریخنامه طبرى، ج 4، ص 1201، تهران، البرز، چاپ سوم، 1373ش؛ خرگوشى، ابو سعید واعظ، شرف النبى، ص 653، تهران، بابک، 1361ش؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام، ج 12، ص 39 – 40، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. نجاشى، احمد بن على، رجال النجاشی، ص 20، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ ششم، 1365ش؛ طوسى، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعة و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول، ص 17، قم، مکتبة المحقق الطباطبائی، چاپ اول، 1420ق.
[4]. فهرست کتب الشیعة و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول، ص 17.
[5]. برقى، احمد بن محمد، کتاب الرجال، ص 23، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1342ش؛ علامه حلى، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 20، نجف اشرف، دار الذخائر، چاپ دوم، 1411ق.
[6]. برای نمونه ر. ک: کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 114، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. همان، ص 537- 538.