لطفا صبرکنید
بازدید
36856
36856
آخرین بروزرسانی:
1398/09/05
کد سایت
ur21539
کد بایگانی
41442
نمایه
نسبتهای ناروا در کتاب مقدس به حضرت داود نبی(ع)
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|درایه الحدیث|پیامبران و کتابهای آسمانی|داود
اصطلاحات
حضرت داوود (ع)|اوریا|زنا ، روابط نامشروع
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا واقعاً در منابع اسلامی نیز مانند کتاب مقدس یهودیان، حضرت داود(ع) به قتل انسانی بیگناه و زنای محصنه متهم شده است؟!
پرسش
گفته میشود که حضرت داوود﴿ع﴾ زنی را دید و عاشق او شد، لکن آن زن شوھر داشت، حضرت داوود﴿ع﴾ شوھر این زن را به جھاد فرستاد تا که شھید شود و با او ازدواج کند. لطفاً بفرمائید که این داستان حقیقت است یا دروغ؟
پاسخ اجمالی
در کتاب مقدس، داستانی نقل شده است که در آن نسبتهای ناروایی از جمله چشمچرانی، زنا با زن شوهردار، زمینهسازی برای کشتهشدن فردی بیگناه و... به حضرت داود(ع) منتسب شده است.
در برخی منابع اسلامی که تا حدودی تأثیرپذیر از روایات اسرائیلیات بودهاند نیز بخشهایی از این داستان دروغین نقل شده است، اما بسیاری از مسلمانان از جمله پیروان مکتب شیعه به پیروی از امامان خویش، چنین نسبتهای ناروایی را نمیپذیرند.
در برخی منابع اسلامی که تا حدودی تأثیرپذیر از روایات اسرائیلیات بودهاند نیز بخشهایی از این داستان دروغین نقل شده است، اما بسیاری از مسلمانان از جمله پیروان مکتب شیعه به پیروی از امامان خویش، چنین نسبتهای ناروایی را نمیپذیرند.
پاسخ تفصیلی
آنچه در پرسش در مورد حضرت داود نبی(ع) نقل شده است ریشه در نسبت ناروایی دارد که در کتاب مقدس به حضرتشان منتسب شده است.
داستان داود(ع) در کتاب مقدس
ابتدا باید گفت که ما به ناچار و با آنکه مطالب ذیل را نمیپذیریم، برای ریشهیابی این داستان ناچاریم که متن کتاب مقدس را نقل کنیم. داستان حضرت داود(ع) در کتاب مقدس را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد:
1. داستان عاشق شدن، انجام زنای محصنه و فراهم آوردن مقدمات قتل شوهر بیگناه زنی که عاشقش شده بود!
«یک روز هنگام عصر، داود از خواب برخاست و برای هواخوری به پشت بام کاخ سلطنتی رفت. وقتی در آنجا قدم میزد چشمش به زنی زیبا افتاد که مشغول حمام کردن بود. داود یک نفر را فرستاد تا بپرسد آن زن کیست. معلوم شد اسمش بتشبع، دختر الیعام و زن اوریای حیتی است .پس داود چند نفر را فرستاد تا اوریا را بیاورند. وقتی بتشبع نزد او آمد، داود با او همبستر شد. سپس بتشبع خود را با آب طاهر ساخته، به خانه برگشت. وقتی بتشبع فهمید که حامله است، پیغام فرستاد و این موضوع را به داود خبر داد. پس داود برای یوآب (فرمانده سپاه خود) این پیغام را فرستاد: "اوریای حیتی را نزد من بفرست". وقتی اوریا آمد، داود از او سلامتی یوآب و سربازان و اوضاع جنگ را پرسید. سپس به او گفت: حال به خانه برو. بعد از رفتن اوریا، داود هدایایی نیز به خانه او فرستاد. اما اوریا به خانه خود نرفت و شب را کنار دروازه کاخ پیش محافظان پادشاه بسر برد. وقتی داود این را شنید، اوریا را احضار کرد و پرسید: چه شده است؟ چرا پس از این همه دوری از خانه، دیشب به خانه نرفتی؟ اوریا گفت: صندوق عهد خداوند و سپاه اسرائیل یهودا و فرمانده من یوآب و افسرانش در صحرا اردو زدهاند، آیا رواست که من به خانه بروم و با زنم به عیش و نوش بپردازم و با او بخوابم؟ بجان شما قسم که این کار را نخواهم کرد. داود گفت: بسیار خوب، پس امشب هم اینجا بمان و فردا به میدان جنگ برگرد. پس اوریا آن روز و روز بعد هم در اورشلیم ماند. داود او را برای صرف شام نگهداشت و او را مست کرد. با این حال، اوریا آن شب نیز به خانهاش نرفت بلکه دوباره کنار دروازه کاخ خوابید.
بالاخره، صبح روز بعد، داود نامهای برای یوآب نوشت و آنرا بهوسیله اوریا برایش فرستاد. در نامه به یوآب دستور داده بود که وقتی جنگ شدت میگیرد، اوریا را در خط مقدم جبهه قرار بدهد و او را تنها بگذارد تا کشته شود. پس وقتی یوآب در حال محاصره شهر دشمن بود، اوریا را بجایی فرستاد که میدانست سربازان قوی دشمن در آنجا میجنگند. مردان شهر با یوآب جنگیدند و در نتیجه اوریا و چند سرباز دیگر کشته شدند. ... وقتی بتشبع شنید شوهرش مرده است، عزادار شد. بعد از تمام شدن ایام سوگواری، داود بتشبع را به کاخ سلطنتی آورد و او نیز یکی از زنان داود شده، از او پسری به دنیا آورد. اما کاری که داود کرده بود در نظر خداوند ناپسند آمد».[1]
2. اما داستان به اینجا نیز خاتمه نمییابد، بلکه نوع برخورد و مجازات خداوند نیز جالب است:
«لذا خداوند، (ناثان) پیامبر را نزد داود فرستاد. او هم آمد و به داود گفت در یک شهر دو نفر مرد زندگى میکردند یکى فقیر و آن دیگرى توانگر، مرد توانگر گاو و گوسفند بسیار زیاد داشت و مرد فقیر به جز یک میش کوچک نداشت، که آنرا به زحمت بزرگ کرده بود در این بین میهمانى براى مرد توانگر رسید او از اینکه از گوسفند و گاو خود یکى را ذبح نموده از میهمان پذیرایى کند دریغ ورزید، و یک میش مرد فقیر را ذبح کرده براى میهمان خود طعامى تهیه کرد. داود از شنیدن این رفتار سخت در خشم شد، و به ناثان گفت: رب که زنده است، چه باک از اینکه آن مرد طمعکار کشته شود، باید این کار را بکنید، و بجاى یک میش چهار میش از گوسفندان او براى مرد فقیر بگیرید، براى اینکه بر آن مرد فقیر رحم نکرده و چنین معاملهاى با او کرده. ناثان به داود گفت: اتفاقاً آن مرد خود شما هستید، و خدا تو را عتاب میکند و میفرماید: بلا و شرى بر خانهات مسلط میکنم و در پیش رویت همسرانت را میگیرم، و آنان را به خویشاوندانت میدهم، تا در حضور بنی اسرائیل و آفتاب با آنان هم بستر شوند، و این را به کیفر آن رفتارى میکنم که تو با اوریا و همسرش کردى. داود به ناثان گفت: من از پیشگاه رب عذر این خطا را میخواهم. ناثان گفت: خدا هم این خطاى تو را از تو برداشت و نادیده گرفت و تو به کیفر آن نمیمیرى، و لیکن از آنجا که تو با این رفتارت دشمنانى براى رب درست کردى که همه زبان به شماتت رب میگشایند، فرزندى که همسر اوریا برایت زاییده خواهد مرد. ... پس خدا آن فرزند را مریض کرد و پس از هفت روز قبض روحش فرمود، و بعد از آن همسر اوریا سلیمان را براى داود زایید».[2]
1. داستان عاشق شدن، انجام زنای محصنه و فراهم آوردن مقدمات قتل شوهر بیگناه زنی که عاشقش شده بود!
«یک روز هنگام عصر، داود از خواب برخاست و برای هواخوری به پشت بام کاخ سلطنتی رفت. وقتی در آنجا قدم میزد چشمش به زنی زیبا افتاد که مشغول حمام کردن بود. داود یک نفر را فرستاد تا بپرسد آن زن کیست. معلوم شد اسمش بتشبع، دختر الیعام و زن اوریای حیتی است .پس داود چند نفر را فرستاد تا اوریا را بیاورند. وقتی بتشبع نزد او آمد، داود با او همبستر شد. سپس بتشبع خود را با آب طاهر ساخته، به خانه برگشت. وقتی بتشبع فهمید که حامله است، پیغام فرستاد و این موضوع را به داود خبر داد. پس داود برای یوآب (فرمانده سپاه خود) این پیغام را فرستاد: "اوریای حیتی را نزد من بفرست". وقتی اوریا آمد، داود از او سلامتی یوآب و سربازان و اوضاع جنگ را پرسید. سپس به او گفت: حال به خانه برو. بعد از رفتن اوریا، داود هدایایی نیز به خانه او فرستاد. اما اوریا به خانه خود نرفت و شب را کنار دروازه کاخ پیش محافظان پادشاه بسر برد. وقتی داود این را شنید، اوریا را احضار کرد و پرسید: چه شده است؟ چرا پس از این همه دوری از خانه، دیشب به خانه نرفتی؟ اوریا گفت: صندوق عهد خداوند و سپاه اسرائیل یهودا و فرمانده من یوآب و افسرانش در صحرا اردو زدهاند، آیا رواست که من به خانه بروم و با زنم به عیش و نوش بپردازم و با او بخوابم؟ بجان شما قسم که این کار را نخواهم کرد. داود گفت: بسیار خوب، پس امشب هم اینجا بمان و فردا به میدان جنگ برگرد. پس اوریا آن روز و روز بعد هم در اورشلیم ماند. داود او را برای صرف شام نگهداشت و او را مست کرد. با این حال، اوریا آن شب نیز به خانهاش نرفت بلکه دوباره کنار دروازه کاخ خوابید.
بالاخره، صبح روز بعد، داود نامهای برای یوآب نوشت و آنرا بهوسیله اوریا برایش فرستاد. در نامه به یوآب دستور داده بود که وقتی جنگ شدت میگیرد، اوریا را در خط مقدم جبهه قرار بدهد و او را تنها بگذارد تا کشته شود. پس وقتی یوآب در حال محاصره شهر دشمن بود، اوریا را بجایی فرستاد که میدانست سربازان قوی دشمن در آنجا میجنگند. مردان شهر با یوآب جنگیدند و در نتیجه اوریا و چند سرباز دیگر کشته شدند. ... وقتی بتشبع شنید شوهرش مرده است، عزادار شد. بعد از تمام شدن ایام سوگواری، داود بتشبع را به کاخ سلطنتی آورد و او نیز یکی از زنان داود شده، از او پسری به دنیا آورد. اما کاری که داود کرده بود در نظر خداوند ناپسند آمد».[1]
2. اما داستان به اینجا نیز خاتمه نمییابد، بلکه نوع برخورد و مجازات خداوند نیز جالب است:
«لذا خداوند، (ناثان) پیامبر را نزد داود فرستاد. او هم آمد و به داود گفت در یک شهر دو نفر مرد زندگى میکردند یکى فقیر و آن دیگرى توانگر، مرد توانگر گاو و گوسفند بسیار زیاد داشت و مرد فقیر به جز یک میش کوچک نداشت، که آنرا به زحمت بزرگ کرده بود در این بین میهمانى براى مرد توانگر رسید او از اینکه از گوسفند و گاو خود یکى را ذبح نموده از میهمان پذیرایى کند دریغ ورزید، و یک میش مرد فقیر را ذبح کرده براى میهمان خود طعامى تهیه کرد. داود از شنیدن این رفتار سخت در خشم شد، و به ناثان گفت: رب که زنده است، چه باک از اینکه آن مرد طمعکار کشته شود، باید این کار را بکنید، و بجاى یک میش چهار میش از گوسفندان او براى مرد فقیر بگیرید، براى اینکه بر آن مرد فقیر رحم نکرده و چنین معاملهاى با او کرده. ناثان به داود گفت: اتفاقاً آن مرد خود شما هستید، و خدا تو را عتاب میکند و میفرماید: بلا و شرى بر خانهات مسلط میکنم و در پیش رویت همسرانت را میگیرم، و آنان را به خویشاوندانت میدهم، تا در حضور بنی اسرائیل و آفتاب با آنان هم بستر شوند، و این را به کیفر آن رفتارى میکنم که تو با اوریا و همسرش کردى. داود به ناثان گفت: من از پیشگاه رب عذر این خطا را میخواهم. ناثان گفت: خدا هم این خطاى تو را از تو برداشت و نادیده گرفت و تو به کیفر آن نمیمیرى، و لیکن از آنجا که تو با این رفتارت دشمنانى براى رب درست کردى که همه زبان به شماتت رب میگشایند، فرزندى که همسر اوریا برایت زاییده خواهد مرد. ... پس خدا آن فرزند را مریض کرد و پس از هفت روز قبض روحش فرمود، و بعد از آن همسر اوریا سلیمان را براى داود زایید».[2]
داستان داود(ع) در منابع اسلامی
نقلهای اسلامی در مورد داستان موجود در کتاب مقدس، متفاوت است، اما در هیچکدام، انجام زنای محصنه توسط داود(ع) و توبیخشان از جانب پروردگار جهت انجام این گناه کبیره وجود ندارد.
در قرآن آیهای است که یکی از قضاوتهای داود را بیان میکند:
«آیا خبر شاکیانی که از دیوار محراب بالا رفته و بر داود وارد شدند به تو رسیده است؟ داود از آنها ترسید. گفتند: نترس، ما دو نفر شاکی هستیم که یکى بر دیگرى ستم کرده است. اینک میان ما به حق داورى کن و از راه حق منحرف نشو و ما را به راه راست راهنمایى کن. این برادر من، نود و نه میش دارد و من یک میش دارم. او با خشونت و زورگویی از من درخواست میکند که آن یک میش را هم به او واگذارم! [داود] گفت: او با درخواست افزودن میش تو به میشهایىش بر تو ستم کرده است و بیشتر شریکان، به یکدیگر ستم روا میدارند مگر آنان که از مؤمنان نیکوکار باشند که آنها نیز اندکاند. داود دانست که ما او را امتحان کردهایم آنگاه از پروردگارش آمرزش خواست و سر خم کرد و به رو درافتاد و توبه کرد و ما او را بخشیدیم و او را به درگاه ما تقرب و بازگشتى نیکوست».[3] این آیات با بخش دوم داستانی که از کتاب مقدس نقل شد و در آن پیامبری دیگر، رهنمای داود شد، مشابهت دارد.
اکنون به بررسی آنچه در منابع اسلامی وجود دارد میپردازیم:
1. شباهت اشاره شده میان قرآن کریم و بخش دوم آنچه در کتاب مقدس آمده، سبب شده که برخی منابع تاریخی اسلامی، کل داستان را قطعی فرض کرده و بخش اول داستان کتاب مقدس را نیز با اندک تغییراتی در داستان داود(ع) نقل نمایند. البته این تغییرات گرچه در ظاهر جزئیاند اما در واقع بسیار کلیدی، میباشند.[4] تفاوت این دسته از نقلهای اسلامی با متن کتاب مقدس در این است که در آنها از زنای محصنه داود و توبیخشان از طرف پروردگار جهت انجام این گناه کبیره خبری نیست، اما با این وجود، مشکلی در همین نقلهای برگرفته از اسرائیلیات وجود دارد که داود(ع) مقدمات کشته شدن شوهر بیگناه آن زن را فراهم کرده تا بعدها با او ازدواج کند! و این گناه کمی نیست.
2. روایات دیگری هم وجود دارد که اصل و اساس چنین داستانی را به چالش کشیده و آیات قرآنی را نیز در ارتباط با داستانی دیگر میدانند. برخی اندیشمندان اسلامی گفتارهایی پیرامون دروغ بودن این داستان بیان داشتهاند.[5]
بسیاری از علمای شیعه[6] و سنی[7] نقلهایی که در قسمت قبل بیان شده را نمیپذیرند.
روایاتی از پیشوایان شیعه وجود دارد که چنین داستانی را از اساس باطل میداند.
الف. در محضر امام رضا(ع) داستانی نقل شد مبنی بر اینکه داود(ع) در محرابش مشغول نماز بود که ابلیس به شکل پرندهاى بسیار زیبا در مقابلش ظاهر شد، داود نماز خود را شکست و برخاست تا پرنده را بگیرد، پرنده به حیاط رفت، داود هم به دنبالش از اطاق خارج شد، پرنده به پشت بام پرید داود هم در طلب پرنده به پشت بام رفت، پرنده از آنجا به داخل حیاط اوریا بن حنّان پرید، داود با نگاه خود پرنده را دنبال کرد و در این حال چشمش به همسر اوریا که مشغول غسل بود افتاد و به او علاقهمند شد، از طرفى، قبلاً اوریا را به جنگ فرستاده بود. داود به فرمانده لشکر نامهاى نوشت که اوریا را جلوتر از تابوت عهد بفرست، فرمانده نیز چنین کرد، اوریا بر مشرکان پیروز شد و این مطلب بر داود خیلى گران آمد؛ لذا مجدّداً نامهاى نوشت و دستور داد تا اوریا را جلوتر از تابوت بفرستند، فرمانده نیز این بار اوریا را جلوتر فرستاد و اوریا کشته شد و داود با همسر او ازدواج کرد!
امام رضا(ع) بعد از شنیدن چنین داستانی با دست بر پیشانى خود زده و فرمودند: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ! شما پیامبرى از پیامبران خدا را به سبک شمردن نماز متهم ساخته و مىگویید که او نماز را رها کرده و به دنبال پرندهاى رفت!؟ سپس او را متهم به رفتار جنسی غیر اخلاقی نموده و علاوه بر آن او را مسبّب کشتهشدن فردی بیگناه پنداشتید؟!
از امام رضا(ع) پرسیدند: پس قضیّه داود و اوریا چه بود (مگر داوود با همسر اوریا ازدواج نکرد)؟! آنحضرت فرمود: «در دوران حضرت داود(ع) حکم خدا چنین بود که هر گاه زنى شوهرش مىمرد یا کشته مىشد، بعد از او هرگز ازدواج نمىکرد، و داود اوّلین کسى بود که خداوند برایش مباح کرد که با زنى که شوهرش کشته شده ازدواج نماید، آنحضرت هم پس از کشته شدن اوریا –بدون آنکه داود، مقصر قتل او باشد- و تمام شدن عدّه همسرش، با او زن ازدواج کرد، و این همان چیزى است که در مورد اوریا بر مردم گران آمد».[8]
ب. امام علی(ع) میفرماید: «هر کس را نزد من آورند که بگوید داود با همسر اوریا همبستر شده، دو حد بر او جارى مىکنم حدى براى توهین به مقام نبوت و حدى براى تهمت زدن ناروا به داود» [9]
ج. امام صادق(ع) فرمود: «رضایت همه مردم را نمىتوان به دست آورد، و زبان آنها را نمىتوان بست، آیا آنها این نسبت [فوق العاده زشت] را به داود(ع) ندادند که او به دنبال پرندهاى به پشت بام قصرش رفت، و چشمش به همسر اوریا افتاد، و عشق او را به دل گرفت، سپس همسر او را به میدان جنگ در پیشاپیش تابوت عهد فرستاد تا کشته شد، سپس با همسرش ازدواج کرد؟!».[10]
در پایان ممکن است این پرسش مطرح شود که پس آیه قرآنی که در مورد حضرت داود(ع) نقل شد و اشتباه و استغفار ایشان را اعلام کرد، ناظر به چه مطلبی است؟
در پاسخ باید گفت؛ تفاسیر مختلفی در این زمینه وجود دارد[11] از جمله اینکه اشتباه داود(ع) که به ایشان تذکر داده شده بود آن بود که او در مقام قضاوت، بدون آنکه از مدعی شاهدی بخواهد و بدون آنکه سخن طرف مقابل را در دفاع از خود بشنود، با سرعت به ارزیابی پرداخته و او را مجرم پنداشته است که این سرعت عمل در ارزیابی مطلوب نیست(حتی اگر به حکم نهایی نیز منجر نشود) و استغفار ایشان نیز از همین باب است.[12]
در قرآن آیهای است که یکی از قضاوتهای داود را بیان میکند:
«آیا خبر شاکیانی که از دیوار محراب بالا رفته و بر داود وارد شدند به تو رسیده است؟ داود از آنها ترسید. گفتند: نترس، ما دو نفر شاکی هستیم که یکى بر دیگرى ستم کرده است. اینک میان ما به حق داورى کن و از راه حق منحرف نشو و ما را به راه راست راهنمایى کن. این برادر من، نود و نه میش دارد و من یک میش دارم. او با خشونت و زورگویی از من درخواست میکند که آن یک میش را هم به او واگذارم! [داود] گفت: او با درخواست افزودن میش تو به میشهایىش بر تو ستم کرده است و بیشتر شریکان، به یکدیگر ستم روا میدارند مگر آنان که از مؤمنان نیکوکار باشند که آنها نیز اندکاند. داود دانست که ما او را امتحان کردهایم آنگاه از پروردگارش آمرزش خواست و سر خم کرد و به رو درافتاد و توبه کرد و ما او را بخشیدیم و او را به درگاه ما تقرب و بازگشتى نیکوست».[3] این آیات با بخش دوم داستانی که از کتاب مقدس نقل شد و در آن پیامبری دیگر، رهنمای داود شد، مشابهت دارد.
اکنون به بررسی آنچه در منابع اسلامی وجود دارد میپردازیم:
1. شباهت اشاره شده میان قرآن کریم و بخش دوم آنچه در کتاب مقدس آمده، سبب شده که برخی منابع تاریخی اسلامی، کل داستان را قطعی فرض کرده و بخش اول داستان کتاب مقدس را نیز با اندک تغییراتی در داستان داود(ع) نقل نمایند. البته این تغییرات گرچه در ظاهر جزئیاند اما در واقع بسیار کلیدی، میباشند.[4] تفاوت این دسته از نقلهای اسلامی با متن کتاب مقدس در این است که در آنها از زنای محصنه داود و توبیخشان از طرف پروردگار جهت انجام این گناه کبیره خبری نیست، اما با این وجود، مشکلی در همین نقلهای برگرفته از اسرائیلیات وجود دارد که داود(ع) مقدمات کشته شدن شوهر بیگناه آن زن را فراهم کرده تا بعدها با او ازدواج کند! و این گناه کمی نیست.
2. روایات دیگری هم وجود دارد که اصل و اساس چنین داستانی را به چالش کشیده و آیات قرآنی را نیز در ارتباط با داستانی دیگر میدانند. برخی اندیشمندان اسلامی گفتارهایی پیرامون دروغ بودن این داستان بیان داشتهاند.[5]
بسیاری از علمای شیعه[6] و سنی[7] نقلهایی که در قسمت قبل بیان شده را نمیپذیرند.
روایاتی از پیشوایان شیعه وجود دارد که چنین داستانی را از اساس باطل میداند.
الف. در محضر امام رضا(ع) داستانی نقل شد مبنی بر اینکه داود(ع) در محرابش مشغول نماز بود که ابلیس به شکل پرندهاى بسیار زیبا در مقابلش ظاهر شد، داود نماز خود را شکست و برخاست تا پرنده را بگیرد، پرنده به حیاط رفت، داود هم به دنبالش از اطاق خارج شد، پرنده به پشت بام پرید داود هم در طلب پرنده به پشت بام رفت، پرنده از آنجا به داخل حیاط اوریا بن حنّان پرید، داود با نگاه خود پرنده را دنبال کرد و در این حال چشمش به همسر اوریا که مشغول غسل بود افتاد و به او علاقهمند شد، از طرفى، قبلاً اوریا را به جنگ فرستاده بود. داود به فرمانده لشکر نامهاى نوشت که اوریا را جلوتر از تابوت عهد بفرست، فرمانده نیز چنین کرد، اوریا بر مشرکان پیروز شد و این مطلب بر داود خیلى گران آمد؛ لذا مجدّداً نامهاى نوشت و دستور داد تا اوریا را جلوتر از تابوت بفرستند، فرمانده نیز این بار اوریا را جلوتر فرستاد و اوریا کشته شد و داود با همسر او ازدواج کرد!
امام رضا(ع) بعد از شنیدن چنین داستانی با دست بر پیشانى خود زده و فرمودند: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ! شما پیامبرى از پیامبران خدا را به سبک شمردن نماز متهم ساخته و مىگویید که او نماز را رها کرده و به دنبال پرندهاى رفت!؟ سپس او را متهم به رفتار جنسی غیر اخلاقی نموده و علاوه بر آن او را مسبّب کشتهشدن فردی بیگناه پنداشتید؟!
از امام رضا(ع) پرسیدند: پس قضیّه داود و اوریا چه بود (مگر داوود با همسر اوریا ازدواج نکرد)؟! آنحضرت فرمود: «در دوران حضرت داود(ع) حکم خدا چنین بود که هر گاه زنى شوهرش مىمرد یا کشته مىشد، بعد از او هرگز ازدواج نمىکرد، و داود اوّلین کسى بود که خداوند برایش مباح کرد که با زنى که شوهرش کشته شده ازدواج نماید، آنحضرت هم پس از کشته شدن اوریا –بدون آنکه داود، مقصر قتل او باشد- و تمام شدن عدّه همسرش، با او زن ازدواج کرد، و این همان چیزى است که در مورد اوریا بر مردم گران آمد».[8]
ب. امام علی(ع) میفرماید: «هر کس را نزد من آورند که بگوید داود با همسر اوریا همبستر شده، دو حد بر او جارى مىکنم حدى براى توهین به مقام نبوت و حدى براى تهمت زدن ناروا به داود» [9]
ج. امام صادق(ع) فرمود: «رضایت همه مردم را نمىتوان به دست آورد، و زبان آنها را نمىتوان بست، آیا آنها این نسبت [فوق العاده زشت] را به داود(ع) ندادند که او به دنبال پرندهاى به پشت بام قصرش رفت، و چشمش به همسر اوریا افتاد، و عشق او را به دل گرفت، سپس همسر او را به میدان جنگ در پیشاپیش تابوت عهد فرستاد تا کشته شد، سپس با همسرش ازدواج کرد؟!».[10]
در پایان ممکن است این پرسش مطرح شود که پس آیه قرآنی که در مورد حضرت داود(ع) نقل شد و اشتباه و استغفار ایشان را اعلام کرد، ناظر به چه مطلبی است؟
در پاسخ باید گفت؛ تفاسیر مختلفی در این زمینه وجود دارد[11] از جمله اینکه اشتباه داود(ع) که به ایشان تذکر داده شده بود آن بود که او در مقام قضاوت، بدون آنکه از مدعی شاهدی بخواهد و بدون آنکه سخن طرف مقابل را در دفاع از خود بشنود، با سرعت به ارزیابی پرداخته و او را مجرم پنداشته است که این سرعت عمل در ارزیابی مطلوب نیست(حتی اگر به حکم نهایی نیز منجر نشود) و استغفار ایشان نیز از همین باب است.[12]
[1]. سموئیل 2: باب 11.
[2]. خلاصهای از سموئیل 2: باب12.
[3]. ص، 21 - 25.
[4]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 230، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 5، ص 302، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[5]. ر.ک: (سید مرتضی) علم الهدى، على بن حسین، تنزیه الأنبیاء، ص 88 – 92، قم، دار الشریف الرضی، 1377ش.
[6]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، ج8، ص 555، قصیرعاملی، احمد، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 6، ص 373، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق؛ کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 8، ص 46، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، 1336ش.
[7]. ابن عربى، محمد بن عبدالله بن ابوبکر، احکام القرآن، ج 4، ص 1639، بیجا، بیتا؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 27، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
[8]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 193 - 194، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[9]. «لا اوتى برجل یزعم داود تزوج امرأة اوریا الا جلدته حدین حدا للنبوة و حدا لما رماه به»؛ قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء، محقق، مصحح، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 203، مشهد، مرکز پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1409ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 14، ص 26، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[10]. «ان رضا الناس لا یملک، و السنتهم لا تضبط، ا لم ینسبوا داود الى انه تبع الطیر حتى نظر الى امرأة اوریا فهواها، و انه قدم زوجها امام التابوت حتى قتل ثم تزوج بها»؛ شیخ صدوق، الامالی، ص 103، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[11]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 193، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 735 – 736، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[12]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا ع، ج 1، ص 194.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات