لطفا صبرکنید
7427
- اشتراک گذاری
دین اسلام تولید ثروت و جمعآوری مال و سرمایه، با رعایت موازین شرعی را مجاز دانسته و به آن تشویق کرده است.[1] قرآن کریم ثروتمندانی؛ مانند حضرت سلیمان(ع)، حضرت داوود و ذو القرنین را نام میبرد که اهل ایمان بودند.
در مقابل ثروتاندوزی اگر انسان را از یاد خدا غافل کند، مورد نکوهش بوده و در اسلام از آن نهی شده است. قرآن از ثروتمندان ناسپاس و کافری، مانند قارون نیز یاد میکند. در قرآن آمده است: افزونطلبی شما را به خود مشغول داشته و از خدا غافل نموده است، تا آنجا که برای شمردن مردگان به زیارت قبور رفتید.[2]
بنابراین ثروتمندشدن اگر از راههای مشروع بوده و حقوق شرعی آن نیز ادا شود، از نظر اسلام هیچ اشکالی ندارد، به ویژه اگر در مسیر تولید و کارآفرینی سرمایهگذاری شود.
«مال را کز بهر دین باشی حمول نعم مال صالح خواندش رسول».[3]
آنچه اسلام آنرا نمیپسندد، به دست آوردن ثروت از راه حرام، و نیز خودداری از انفاق و کارهای خیر است.
قرآن در مورد ثروتاندوزان یک قانون کلى را مطرح کرده و بیان میدارد: «کسانى که طلا و نقره را انباشته کرده و در راه خدا انفاق نمیکنند، آنها را به عذاب دردناکى بشارت ده».[4]
با توجه به این مقدمه و در راستای پرسش باید گفت:
- آنچه که به امام علی(ع) نسبت داده شده است که «هر کجا کاخی برپا است، آنجا کوخی هم در کنار آن برجا است»؛ در هیچیک از منابع معتبر دینی مشاهده نشده است.
- چنین سخنی - حتی اگر از یکی از بزرگان دین صادر شده باشد - نمیتواند دارای کلیت باشد؛ زیرا قرآن کریم پیامبرانی مانند حضرت سلیمان(ع) و حضرت یوسف(ع) را به عنوان صاحبان ثروت و کاخ معرفی میکند که نه تنها حقی از فقرا ضایع نکردند که از این کاخ و قدرت برای تحقق اهداف الهی کمک گرفتند.
در همین راستا خدای متعال در طول حکومت 40 ساله حضرت سلیمان(ع)،[5] قدرت و ثروت مادی فراوانی را در اختیارش گذاشت. قرآن، گوشهای از قدرت سلیمان(ع) را اینچنین بیان میکند:
«و براى سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و عصرها مسیر یک ماه دیگر را؛ و چشمه مس [مذاب] را براى او روان ساختیم؛ و گروهى از جن پیش روى او به اذن پروردگارش کار میکردند؛ و هر کدام از آنها که از فرمان ما سرپیچى میکرد، او را عذاب آتش سوزان میچشاندیم. آنها هر چه سلیمان میخواست برایش میساختند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا به اندازه حوض، و دیگهاى ثابتی [که از بزرگى قابل حمل و نقل نبود...».[6]
و یوسف(ع) را در کاخ و مرکز قدرت مسکن داد و فرمود:
«وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ...»؛[7] و اینگونه یوسف(ع) را در سرزمین(مصر) قدرت بخشیدیم، که در آن هر جا که مىخواست سکونت مىکرد.
البته یک اصل کلی دیگر وجود دارد که تا حدی مشابه با موضوع پرسش بوده و مورد پذیرش اسلام نیز میباشد و آن اصل این است:
«اگر تمام ثروتمندان، حقوقی که بر آنان لازم و واجب شده بود را پرداخت میکردند، دیگر هیچ فقیری در زمین باقی نمیماند».
این اصل در روایات متعددی بیان شده است؛ اما نمیتوان از آن برداشتی کلی نمود که تمام ثروتمندانی که زندگی بهتری از دیگران دارند، بدون استثنا در فقر موجود در جامعه مقصرند، بلکه ممکن است برخی از آنان در این فقر مقصر بوده و گروهی از آنان نیز در جهت مقابل، در راستای فقرزدایی گامهای مهمی برداشته باشند.
سخنی از امام علی(ع) ناظر به همین موضوع است:
«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِی ٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِک».[8]
خداوند روزی نیازمندان را در بخشی از سرمایه ثروتمندان قرار داده است و بر این اساس، هیچ نیازمندی گرسنه نمیماند، مگر آنکه ثروتمندی بر مالش افزوده شده باشد که در این صورت، مورد محاکمه پروردگار قرار خواهند گرفت.
با این نگاه، ثروتمندانی که از پرداخت حقوق واجب و مستحب خود و کمک به دیگران خودداری کرده و تمام ثروتشان را برای خود نگهمیدارند، نسبت به فقر نیازمندان جامعه مسئول میباشند؛ اما آن دسته از آنان که نیکوکاری را از یاد نبرده و بخش قابل توجهی از ثروت خود را وقف دیگران میکنند، پاداش بزرگی خواهند داشت، حتی اگر زندگی ظاهری آنان -البته به دور از اسراف و تبذیر- بسیار بهتر از دیگران باشد.
[1]. «اسلام و ثروت اندوزی»، 1398.
[3]. مولانا جلال الدین محمد بلخی( مولوی)، مثنوی معنوی، محقق، مصحح، توفیق، سبحانی، دفتر اول، ص 47، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1373ش.
[5]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 248، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385ق.
[6]. سبأ، 12- 13؛ ر. ک: «ملک و حکومت حضرت سلیمان(ع)»، 150.
[7]. یوسف، 55- 56.
[8]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 533، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.