لطفا صبرکنید
11675
- اشتراک گذاری
قرآن کریم می فرماید: «...أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ...»: بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى ... است.
مقصود از زینت در این آیه شریفه، تجمل پرستی و اسراف و تبذیر است و مربوط به کسانی است که ذکر و فکرشان تا دم مرگ فراهم کردن خانه و مرکب و لباس زینتى بوده و دچار رفاه زدگی، دنیازدگی، خوش گذرانی بی حدّ و مرز،کثرت طلبی در ثروت شده و بی توجه به قناعت باشند.
اما اگر آدمی به قدر نیاز خود از مادیات استفاده کرده و در مخارج زندگی،به دور از هر تکلّف و زحمت و عادات و رسوم بی دلیل باشد، ساده زیستی را در زندگی خود اجرا کرده است.
بر این اساس می گوییم پرهیز از تجمل پرستی یک وظیفه عمومی است اما رهبر جامعه اسلامی از آنجایی که باید الگوی دیگران باشد و ...، وظیفه ای دو چندان بر عهده دارد از این رو باید از دنیاگرایی و دنیا پرستی گریزان باشد.
این ساده زیستی رهبر جامعه اسلامی در عین استطاعت مالی فراوان، ریا محسوب نمی شود؛ زیرا اولا: داشتن امکانات دنیایی با دنیاگرایی فرق دارد و داشتن ثروت الزاما به معنای آن نیست که انسانی که از این ثروت بهره مند است دنیازده و مال اندوز است. ثانیا: یک رهبر نمی خواهد با این کار منزلت و مقامی را در قلوب مردم کسب کند؛ بلکه ساده زیستی او الگویی است برای کسانی که مدیریت جامعه را بر عهده دارند. او بی علاقگی خود را نسبت به دنیا به مردم نشان می دهد نه نداشتن مال و امکانات را. بله اگر در واقع محبت دنیا در دلش باشد و خود را بی رغبت نشان دهد این ریا است و گنان محسوب می شود.
برای روشن شدن پاسخ، دانستن معنای دقیق «تجمل» و «ساده زیستی» لازم است:
مفهوم تجمّل:
تجمل، در لغت به معنای «آرایش کردن و زیبا شدن» است. [1]
در روایات، از خود «تجمل» به معنای زیبا شدن و آراستن، مدح شده است؛ همان طور که از امام صادق (ع) نقل است که:«خدای –عز و جل- جمال (زیبایی) و تجمل (زینت کردن) را دوست داشته و چرک آلودی و اظهار فقر را ناخوش دارد». [2]
اگر تجمل را به معنای لغوی آن که زیبایی و آراستن باشدبدانیم، باید گفت که این موضوع نه تنها مورد مذمت نبوده بلکه مدح و ستایش از آن نیز شده است؛ و در آنجایی که خود این لفظ به کار برده شده، جهت مثبت آن مورد نظر است.
قرآن کریم، می فرماید:«...أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ...» [3] : بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى ... است.
مقصود از زینت در این آیه، تجمل پرستی و اسراف و تبذیر بوده و مربوط به کسانی است که،ذکر و فکرشان تا دم مرگ فراهم کردن خانه و مرکب و لباس زینتى باشد. [4]
پس، می توان معنای اصطلاحی تجمّل (زینت) - با توجه به قرآن کریم و احادیثی که در مذمّت وابستگی به دنیا وارد شده- این است: رفاه زدگی، دنیازدگی، عیّاشی، خوش گذرانی بی حدّ و مرز،کثرت طلبی در ثروت،بی توجهی به قناعت کردن و....
تجمل گرایی نماد بارز و آشکار مال دوستی است و سر از دنیاپرستی در آورده که رأس و ریشه هر خطایی است:« ریشه هر گناهی، دوستی دنیا است». [5] و زندگی این گونه، از مسیر حقّ و عدالت منحرف، و از جادّه انسانیّت و فضیلت به دور، و از میانه روى فرا رفته، و فنا پذیر، رو به نابودى، فاقد ارزش می باشد. [6]
مفهوم ساده زیستی:
با توجه به آیات و روایاتی که درباره مذمّت دنیا پرستی وارد شده، می توان در مورد ساده زیستی این گونه گفت که: اگر آدمی به قدر نیاز خود از مادیات استفاده کرده و در مخارج زندگی،به دور از هر تکلّف و زحمت و عادات و رسوم بی دلیل باشد، ساده زیستی را در زندگی خود اجرا کرده است.
آنـچـه در نـظـر اسلام، منفى است، روحیه استکبارى ناشى از ثروت است، نه خود ثروت ولى چـون غالباً، به صورت نـاخـواسـته ثـروت چنین روحیه اى را پدید مى آورد، گاهى جمع ثروت نیز مورد نکوهش قرار گرفته است.
توجه به مسائل اقتصاد می تواند وسیله ای برای رسیدن انسان ها به کمالات معنوی و دستیابی به مکارم اخلاقی باشد. مال و ثروت داراى آثار مثبت و منفی است، و مـانـند مارى است که هم داراى زهر کشنده و هم داراى پادزهر است، یعنى ممکن است انسان به وسیله آن مسموم شود و هم ممکن است دفع مسمومیّت نماید. [7]
زندگی یک رهبر جامعه اسلامی:
با توجه به آن چه در مورد تجمل و ساده زیستی گفته شد، زندگی یک رهبر جامعه اسلامی در ضمن نکات ذیل بیان می شود:
1. ساده زیستی و پرهیز از تجمل پرستی یک وظیفه عمومی بوده اما رهبر جامعه اسلامی از آنجایی که باید الگوی دیگران باشد و ولایت و زمامداری جامعه از طرف ائمه اطهار (ع) در زمان غیبت امام زمان (عج) به ولی او واگذار شده است، وظیفه ای دو چندان داشته و باید برای ادامه طریقه زندگی ائمه اطهار (ع)، ساده و بدون تکلّف و تجمّل و زیاده خواهی زندگی کرده و خود را مانند زندگی متوسط مردم جامعه قرار دهد.
2. حضرت امام علی (ع) می فرماید:«خدا مرا پیشوا قرار داده است و من وظیفه خاصی دارم که در خوراک و پوشاک و در زندگیم مانند ضعیف ترین افراد امّت باشم، تا فقیر به این وسیله تسکین خاطری پیدا کند و غنی هم که مرا می بیند که در رأس اجتماع هستم غنایش او را طاغی و یاغی نکند». [8]
2. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:« اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مىخواهید بیایید با هدیهاى شما را بهرهمند سازم و شما را بطرز نیکویى رها سازم». [9]
آیه شریفه، در بیان ساده زیستی یک رهبر جامعه اسلامی است که، زندگى رهبر مسلمین باید ساده بوده و به عنوان نمونه، نباید تحت تأثیر تقاضاهاى نابجاى همسرش قرار گیرد. و باید یک رهبر جامعه اسلامی، علاوه بر ساده زیستی خود، خانواده و فرزندان او هم دارای چنین خصوصیتی باشند.
3. اگر یک رهبر جامعه اسلامی، دارای مال و ثروت فراوان بود، چون رهبری جامعه را برعهده داشته و برای این که درد جامعه مستضعف و کمبودهای طبقه ضعیف را احساس کند، باید مانند انبیاء و ائمه هدی (ع) باشد که مثل قشر متوسط جامعه، بلکه پایین تر از آن، زندگی کرده و آنهایی که دارای اموال فراوان بودند،آن ها را صرف کمک به محرومین و فقرای جامعه می نمودند. و آیه شریفه ای که ذکر شد، گویای این مطلب است که پیامبر اکرم (ص) با آن همه غنائم جنگی که به دست آورده بود، به فکر توسعه زندگی نبوده و هر کدام از زنان پیامبر که خواستار امکانات رفاهی بودند، با آنان مخالفت کرده و حجت را بر آنان تمام نمود.
5. ساده زیستی یک رهبر جامعه اسلامی در عین استطاعت مالی فراوان، ریا محسوب نمی شود؛ زیرا اولاً: داشتن امکانات دنیایی با دنیاگرایی فرق دارد و داشتن ثروت الزاماً به معنای آن نیست که انسانی که از این ثروت بهره مند است دنیازده و مال اندوز است. وثانیاً:یک رهبر نمی خواهد با این کار منزلت و مقامی را در قلوب مردم کسب کند، بلکه ساده زیستی او الگویی می باشد برای کسانی که مدیریت جامعه را برعهده دارند و مردم هم از لزوم اتخاذ چنین روش و طریقه زندگی توسط رهبران دینی آگاهی دارند و از مواردی نیست که بر دیگران پوشیده باشد و رهبر جامعه بخواهد با اظهار و آشکار نمودن آن، منزلتی بین دیگران پیدا نماید.
برای اطلاع بیشتر رجوع شود به پاسخ سؤال 994 (سایت: 1062) .
[1] . فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 210؛
[2] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج5، ص 7، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ق.
[3] . حدید، 20.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 351-352، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[5] . وسائل الشیعه، ج 16، ص 8.
[6] . الحیاة، با ترجمه: آرام، احمد، ج3، ص 502.
[7] . اقتباس از پاسخ سؤال 994 (سایت: 1062) .
[8] . ثقة الاسلام کلینی، الکافی، ج1، ص 410، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[9] . احزاب، 28.