2445
اصطلاح «حصر»، بیشتر در علوم ادبی کاربرد دارد، و عبارت است از: اختصاص دادن چیزی به چیز دیگر به طریق مخصوص. به عبارت دیگر، اثبات حکمی برای موردی معین و نفی آن حکم از موارد دیگر است.
به عنوان مثال: اگر بگوییم «فقط پيامبران معجزه دارند»، معجزه را برای پیامبران حصر و مختص کرده و از دیگران سلب نمودهایم.
یکی از مسائلی که در علم اصول مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، موضوع حصر است. در این میان، به یک اعتبار، حصر به دو قسم «حصر موضوع» و «حصر حکم» تقسیم میشود. هر گاه حصر به موضوع برگردد به آن «حصر موضوع» و هرگاه به حکم برگردد، به آن «حصر حکم» میگویند. این دو مسئله از موضوعات کمکاربرد این دانش است که تنها برای بررسی وجود یا فقدان «مفهوم حصر» مورد بحث قرار گرفته است
البته در علم منطق معمولاً به جای واژهی «حصر» بیشتر از واژهی «تقسیم» و «اقسام» استفاده میشود. اهل منطق در مبحث تعریف یکی از انواع تعریف را تعریف به تقسیم و اقسام میدانند و یکی از روشهای قسمت، تقسیم تفصیلی است که آن نیز به عقلی و استقرایی تقسیم میشود؛ لذا «حصر عقلی» در جایی است که عقلاً مطمئن باشیم که این است و جز از این نیست، مانند «عدد یا زوج است و یا فرد» که عقلاً مصداق سومی برای آن یافت نخواهد شد، اما «حصر استقرایی» تنها به این معنا است که تا آنجا که تحقیق و جستوجو شد، همین مصادیق یافت شده است، اما عقلاً محال نیست که مصداق دیگری نیز وجود داشته باشد.
گفتنی است که برای حصر تقسیم دیگری با عنوان «حصر حقیقی» و «حصر اضافی» نیز مطرح شده است. اصل اوّلی در حصر، معنای حقیقی آن است، چه اینکه حصر اضافی جنبه ثانوی داشته و نیاز به قرائن دارد.