لطفا صبرکنید
54457
- اشتراک گذاری
هدف از بروز حوادث ناگوار طبیعی؛ مثل سیل و زلزله و طوفان فقط عذاب نمودن نیست، بلکه آثار متعددی؛ مانند یادآوری نعمتهای الاهی، بیداری از خواب غفلت، شکوفایی استعدادها، استمرار حیات در کره خاکی، عذاب ظالمان و ... را به دنبال دارد. اینها همه میتوانند از اهداف بروز حوادث طبیعی محسوب گردند. علاوه بر این، هیچ منافاتی وجود ندارد بین اینکه یک پدیده علل مادی داشته باشد و در عین حال عذاب الاهی باشد؛ زیرا عذابهای الاهی هم بر اساس سنت الاهی و نظام اسباب و مسببات، نازل میگردند.
به عبارت دیگر هر پدیدهای در جهان هستی، بر اساس اراده و مشیت الاهی تحقق مییابد و خداوند نیز اراده خود را بر اساس قانون علیت و اسباب و علل پیاده میکند و علتهای مادی جزئی از ارادۀ الاهی و زیر مجموعه مشیت خداوند است. پس همانگونه که بروز حوادث طبیعی به واسطۀ اسباب طبیعی و بر اساس نظام ارادۀ الاهی است، جلوگیری از بروز آن و یا کم نمودن آثار تخریبی آن نیز، بر اساس قوانین مادی و در تحت نظام مشیت الاهی است. و امکان پیشگیری از آنها هم منافاتی با اینکه هدف از آن عذاب اشخاص یا اقوامی باشد، ندارد.
بلاهایی که گریبانگیر انسانها میشود بر دو قسم است: بلاهای طبیعی و بلاهای اخلاقی(بیرونی و درونی) و این در جای خود ثابت شده است که رذایل اخلاقی که بلاهای مهلکی است، در جان انسانها، میتوانند منشأ بلایای طبیعی گردند، و در یک جمعبندی کلی هر دو، میتوانند جنبۀ عذاب داشته باشند، منتها باید دقت کرد که عذاب الاهی با رفاه و برخورداری از امکانات دنیایی هم قابل جمع است، و نباید گونههای عذاب الاهی را در سیل و زلزله و... خلاصه کرد.
برای بررسی مسئلۀ حوادث ناگوار طبیعی و اینکه آیا عذاب الاهی هستند یا نه، نکاتی را باید مورد توجه قرار داد:
الف) هدف نهایی آفرینش انسان، آن نیست که در دنیا به تن آسایی مشغول باشد، بلکه غایت اصلی و نهایی او رسیدن به سعادت حقیقی است که جز در سایۀ عبادت خدا و قرب الاهی فراهم نمیشود.
ب) حوادث طبیعی هم از جهاتی آثار مفید دارند و به انسان در رسیدن به هدف نهاییاش کمک میرسانند؛ زیرا شکی نیست که بدی این حوادث ناگوار، نسبی است؛ یعنی ما این حوادث را نسبت به انسانهایی که دچار خسارت شدهاند شر میدانیم، نظیر اینکه زهر مار برای انسان و سایر موجوداتی که از آن آسیب میبینند بد است، اما برای مار بد نیست.
مولوی میگوید:
زهر مار آن مار را باشد حیات
لیک آن مر آدمی را شد ممات
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد این را هم بدان.[1]
اما همین حوادث نسبت به کل نظام و زندگی مجموعه انسانها، دارای آثار ارزشمندی هستند.
اینک به برخی از آثار مفید آنها اشاره میکنیم:
- شکوفا شدن استعدادها
سرشت انسان و وضعیت عمومی جهان طبیعت به گونهای است که بسیاری از استعدادهای مادی و معنوی انسان، جز در سایۀ مواجهه با سختیها و مبارزه با مشکلات شکوفا نمیشود. همانگونه که عضلات بدن یک ورزشکار تنها از راه تمرینهای سخت و طاقت فرسا ورزیده میشود. پارهای از قابلیتهای روحی و معنوی انسان نیز در برخورد با مصائب و تلاش برای چیرگی بر دشواریهای زندگانی، شکوفایی و ظهور مییابند؛ مثلاً بسیاری از اکتشافات و اختراعات علمی، تحت تأثیر نیازهای اساسی آدمی برای حل مشکلات فردی و جمعی خود، رخ داده است. قرآن بر این واقعیت تأکید میورزد که در دامان هر سختی و مصیبتی، آسانی و سهولتی نهفته است.[2]
علاوه بر اینکه از نظر قرآن یکی از سنتهای الاهی، ابتلا و آزمون انسان[3] در صحنههای مختلف زندگی، به منظور پرورش استعدادهای نهفته انسان است. امام علی(ع) نیز تأثیر سختیها را در شکوفایی استعدادهای نفهتۀ آدمی، در قالب تشبیهاتی بسیار زیبا چنین بیان میدارد:
"بدانید که درختان بیابانى چوبشان محکمتر است، اما درختان سر سبز که همواره در کنار آب قرار دارند پوستشان نازکتر (و کم دوامترند).[4]
- بیدارگری
یکی از مهمترین دستآوردهای بلایا آن است که آدمی را از خواب غفلتی که بر اثر فرو غلتیدن در نعمتهای دنیوی بدان دچار شده بیدار کرده و مسئولیتهای خطیر او را در برابر خدای خویش یادآور میشود و استکبارش را به فروتنی و خضوع مبدل میسازد. قرآن در اشاره به این مطلب بیان میدارد که همواره اقوام پیامبران با انواع سختیها رو به رو بودند، تا مگر از سرکشی دست شسته، در مقابل حق تسلیم شوند: "و در هیچ شهری، پیامبری نفرستادیم، مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری در آیند".[5]
- قدرشناسی نعمتهای الاهی
از دیگر فواید حوادث ناگوار طبیعی، آن است که انسان، اهمیت نعمتهای الاهی را دریابد و قدر آنرا بشناسد؛ زیرا "قدر عافیت را کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید".
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: "این آفات هرچند به افراد نیکوکار و بدکار هر دو میرسد، ولی خداوند آنرا مایۀ اصلاح هر دو گروه قرار داده است، اما آفات و بلایی که به نیکوکاران میرسد، مایۀ تذکر نعمتهای پروردگارشان که در گذشته در اختیار آنان بود میگردد و این امر آنانرا به شکر و شکیبایی رهنمون میشود".[6]
ج) بیگمان نسبت معلومات آدمی به مجهولاتش، نسبت قطره به اقیانوس بیکران است. نه تنها در قلمرو جهان بیرون که حتی در وجود خود انسان اسرار ناشناختۀ فراوانی وجود دارد که فهم بشر هنوز به آنها راه نیافته است. با توجه به محدودیت دانش بشری، نمیتوان ادعا کرد که ما به همۀ اسرار و رموز پدیدههایی که آنرا شر میدانیم آگاهی داریم. بسا در این امور مصالح فراوانی نهفته باشد که ما از آنها بیخبریم. و پیدا است که نیافتن چیزی نشانۀ قطعی، نبودن آن نیست. بدین ترتیب خردمندی اقتضا دارد که داوریهای خود را به حزم و احتیاط بیشتری بیاراییم؛ زیرا بسیار محتمل است آنچه را که در واقع خیر است، شر بپنداریم. قرآن چه زیبا از این حقیقت پرده بر میدارد، آنجا که میفرماید: "و بسا چیزی را خوش نمیدارید و آن برای شما خوب است".[7]
آنکه پر نقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
د) نکتۀ مهم دیگری که نباید از آن غفلت ورزید، تأثیر اعمال انسانها در ظهور پارهای شرور است. آدمی موجودی است مختار و بر اساس قانون عمومی علیت، برخی اعمال اختیاری او که از گزینش نادرست او نتیجه میشوند، به بروز پارهای بلایا و مصایب دامن میزنند.[8]
قرآن میفرماید: "و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان میگشودیم، ولى تکذیب کردند؛ پس به [کیفر] دستآوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم".[9]
حضرت علی(ع) در این زمینه چنین میفرمایند: "خداوند بندگانش را به کیفر رفتارهای ناپسند، به کاهش میوه درختان و دریغ داشتن باران و فروبستن درهای نیکی، دچار میسازد، تا آنکه توبه کاری، توبه کند و گنهکاری، دست از گناه بردارد و عبرتآموزی، پند پذیرد".[10]
بررسی اینکه صفات اخلاقی و رفتارهای ناپسند، چگونه در بلاهای طبیعی تأثیر میگذارند و بین آنها چه نوع ارتباطی وجود دارد، خود مقالۀ مفصلی را میطلبد که امیدواریم در آینده بدان بپردازیم.
اما اینکه کشورهای پیشرفته توانستهاند با استفاده از علم، جلوی بعضی از آثار مخرب حوادث طبیعی را بگیرند، باید متذکر شویم که فرار از عذاب به خاطر اعمال ناشایست، ممکن نیست، و در داوری نباید یک مدت زمان کوتاه را لحاظ کرد؛ مثلا میبینیم همین کشورها در زمان جنگ جهانی دوم دچار خساراتی شدند که به مراتب بیشتر از بلایای طبیعی بوده است و منشاء این جنگها و بلایای طبیعی هم بلاهای اخلاقی و روحی در سردمداران قدرت بوده است. علاوه آنها هم اکنون دچار بلاهای دیگری نظیر نداشتن امنیت روحی و روانی و وجود مریضیها و مفاسد اجتماعی هستند و در عذاب معنوی بسر میبرند که توضیح آن خواهد آمد.
از همه مهمتر اینکه خداوند متعال در این حوادث ناگوار طبیعی برای افراد و اقوام مختلف، اهداف متفاوتی دارد. این حوادث برای انسانهای مؤمن رحمت است؛ چون یا کفارۀ گناهان و موجب تخفیف عذاب اخروی است،[11] یا موجب بیداری از خواب غفلت و یادآوری نعمتهای خدا خواهد شد، در حالیکه غیر مؤمن قابلیت چنین تفضلاتی را ندارد و در دنیا ممکن است در نعمت و لذت باشد، ولی در آخرت دچار عذابهای دردناک خواهد بود که قابل قیاس با عذابهای دنیایی نیست.
امام علی(ع) میفرماید: "بلا برای انسان ظالم وسیلۀ ادب کردن، و برای مؤمن وسیلۀ امتحان، و برای پیامبران موجب بالا رفتن درجات و برای اولیا موجب کرامت است".[12]
هـ) از این نکته نباید غفلت ورزید که مصائب وقتی نعمت هستند که انسان از آنها بهرهداری کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواریهایی که مصائب تولید میکنند، روح خود را کمال بخشد. اما اگر انسان در برابر سختیها، فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد، در اینصورت بلا از برای او واقعاً بلا است. حقیقت این است که نعمتهای دنیا نیز مانند مصائب، ممکن است مایۀ رفاه و سعادت باشد و ممکن است موجبات بدبختی و بیچارگی او را فراهم کند.
بنابراین، نعمت بودن، بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن نعمت که شاکر باشد یا کفور؟ همچنین بلا و عذاب بودن یک حادثه بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن، که صابر و خویشتن دار باشد یا سست عنصر و بیاراده.
و) چیزی را باید بلا نامید که عقوبت معنوی الاهی باشد؛ یعنی آثار بد عمل انسان. این امور از آن جهت بلا و مصیبت واقعیاند که اولاً: معلول اراده و اختیار خود انسان هستند. ثانیاً: مقدمۀ هیچ خیر و هیچ کمالی نیستند؛ مثلاً قساوت قلب و سنگدلی برای انسان بلا است، چنانکه در روایت آمده است:
"خدا هیچ بندهای را به هیچ عقوبتی عذاب نکرده است که بالاتر از سنگدلی باشد"؛ [13] چون عقوبت سنگدلی و دل مردگی محسوس نیست تا موجب تنبه و بیداری شود و زمینۀ لطف و رحمت الاهی محسوب شود. پس چون لازمۀ عمل است صد در صد عقوبت است.[14]
ی) نکتۀ آخر اینکه پدیدههای طبیعی فرآیند مجموعهای از علتها است که بعضی نسبت به هم در عرض و در یک ردیف قرار دارند و بعضی در طول هم و در امتداد هم هستند؛ یعنی خود این علتها نسبت به هم یکی معلول دیگری است.
به هر حال مجموعهای از عوامل مادی و غیر مادی (که در برخی موارد اعمال انسان نیز در بروز حوادث مؤثر است)، علت تامه حوادث طبیعی را تشکیل میدهند و همگی نیز مشمول نظام کلی جهانی هستند که بر اساس اراده و مشیت خداوند تحقق یافتهاند. پس بروز حوادث طبیعی و یا جلوگیری از آن هر دو بر اساس نظام تدبیر الاهی است و خارج از آن نیست و خداوند متعال هر گاه اراده کند که قومی را عذاب نماید، در بسیاری موارد از طریق همین علل و عوامل طبیعی که مخلوق اویند، عذاب میکند و بروز حوادث طبیعی و یا جلوگیری از آن که هر دو بر اساس نظام تدبیر الاهی است و خارج از آن نیست، منافاتی با وسیلۀ عذاب قرار گرفتن آنها ندارد.
[1]. ر. ک: مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص 130 – 134، تهران، صدرا.
[2]. "فان مع العسر یسراً ان مع العسر یسراً". انشراح، 5 و 6.
[3]. انبیاء، 25؛ بقره، 155.
[4]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 418، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[5]. اعراف، 94.
[6]. مفضل بن عمر، توحید المفضل، محقق، مصحح، مظفر، کاظم، ص 170، قم، داوری، چاپ سوم، بیتا.
[7]. "و عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم". بقره، 216.
[8]. معارف اسلامی، ج 1، ص 81 - 85 با تلخیص..
[9]"وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکَتٍ مِّنَ السمَاءِ وَ الأَرْضِ وَ لَکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَهُم بِمَا کانُوا یَکْسِبُونَ"، الأعراف، 96. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 6، ص 265 – 274، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ همان، ج 1 ص 53، ذیل آیۀ 7 سورۀ بقره.
[10]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 199، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[11]. (فلسفۀ درد و رنج در زندگی اولیای الاهی)، 2056.
[12]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 113، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
[13]. "ما ضرب الله عبداً بعقوبة اشد من قسوة القلب". ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 296، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[14]. عدل الهی، ص 164 و 165.