جستجوی پیشرفته
بازدید
20470
آخرین بروزرسانی: 1404/08/07
خلاصه پرسش
در رأس ارتش روم در جنگ با ایران امپراطور هراکلیوس قرار داشت. آیا این امپراتور از بندگان محبوب خدا و مؤمن بود و به بهشت می‌رود؟
پرسش
در سورۀ روم ابتدا از شکست روم شرقی(بیزانس) که اهل کتاب بودند در برابر آتش‌پرستان پارسی سخن به میان آمده، سپس چنین گفته شده است: در مدت کوتاهی در طی چند سال ایشان در پایین‌ترین جای زمین بر پارسیان غالب خواهند شد. و در همان روز مؤمنان خوشحال خواهند شد. و خدواند ظالمان را چنین مورد مجازات قرار می‌دهد؛ فرمان‌روایی از آن خدا است... شیخ سعید نورسی در کتاب خود موسوم به رساله نور امپراطور هراکلیوس را تمجید نمود و نوشت که وی مسلمان شد و مسلمان از دنیا رفت. حال پرسش این است که در رأس ارتش روم، امپراتور هراکلیوس قرار داشت. آیا این امپراطور که چنین جنگی را رهبری کرد و سربازان گمنامی که در این جنگ جان خود را از دست دادند از بندگان محبوب خدا هستند؟ آیا ایشان مؤمن هستند و به بهشت می‌روند؟
پاسخ اجمالی

خوشحالی مسلمانان بعد از پیروزی رومیان، مسلمان بودن آنها و امپراطورشان را ثابت نمی‌کند؛ اما هر شخصی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دهد، سزاوار بهشت خواهد بود. بنابر توضیحی که در در پاسخ تفصیلی می‌آید.

البته شواهد تاریخی تأیید، بلکه تأکید می‌کند که امپراطور روم نه تنها مسلمان نشد که فرد صالحی هم نبود.

  1. از جمله جنگ‌هایی که در زمان پیامبر(ص) رخداد، جنگ موته بود که فرماندهی جنگ با جعفر طیار بود، و او در همان جنگ به شهادت رسید(و این جنگ با رومیان بود).
  2. چه چیزی موجب شد تا پیامبر اسلام(ص) در آخر عمرشان لشگر اسامه را به جنگ با رومیان بفرستد؟

همۀ اینها دلالت دارند که امپراطور روم در زمان پیامبر(ص) مسلمان نشد.

همچنین بعد از پیامبر(ص) در عصر خلفا که در سال 31 یا 34 جنگ ذات الصواری اتفاق افتاد.

در زمان امویین عمرو بن عاص پیشنهاد صلح با رومیان را به معاویه داد تا در جنگ با مسلمانان در صفین خیالشان از جانب آنها راحت باشد، مضافا بر این‌که بنابر نقل تاریخ، معاویه برای اثبات شایستگی پسرش برای مسلمانان او را برای جنگ با رومیان فرستاد که در آن جنگ شکست خوردند.

البته در این‌جا روایتی است که تاریخ‌نگاران و از جملۀ آنان ابن خلدون در تاریخش نقل می‌کند که امپراطور روم، یعنی هرقل، ابو سفیان را خواست و از او در مورد پیامبر سؤال کرد، در نتیجه به آن‌حضرت ایمان آورد، ولی در مقابل پیروانش و رجال دربار عقب‌نشینی نمود. و خود ابن خلدون نقل می‌کند که همین هرقل با مسلمانان جنگید تا زمانی که در سال 21 هـ ق از دنیا رفت.

بنابر ای، ما بین دو امر تردید داریم، یا باید روایت را بپذیریم (و بگوییم که او به پیامبر ایمان آورده) و یا روش او و ادامه دهندگان راهش را (که دشمنی با مسلمانان بود) بپذیریم. و با فرض پذیرش ایمان او به پیامبر(ص)، این ایمان در کنار آن جنگ با مسلمانان چه ارزشی دارد؟!

پاسخ تفصیلی

این پرسش را می‌توان به دو بخش تقسیم نمود:

  1. آیا آیاتی که از سورۀ روم بیان شد، دلیل حقانیت رومیان در جنگ‌های خود است و این‌که به همین دلیل، کشته‌های آنان شهیدند و امپراطور روم نیز در مسیر درست حرکت می‌کرد؟
  2. صرف نظر از این آیات، و با توجه به دیگر مبانی اسلامی، جنگ‌جویان رومی در آن نبرد، از چه جایگاهی در آخرت برخوردارند؟

در مورد قسمت اول این پرسش باید گفت: این‌که پادشاه روم برخلاف پادشاه ایران، به نامۀ پیامبر اسلام(ص) احترام گذاشت، صحیح است و در متون روایی ما نیز از آن یاد شده است؛[1] اما در نقل‌های تاریخی معتبر، دلیلی بر این‌که ایشان مسلمان شده باشد و بعد از اسلام و جهت پیشرفت دین اسلام جنگیده باشد، وجود ندارد. و موردی که از رسالۀ نور در پرسش شده، با واقعیات تاریخی هم‌خوانی ندارد؛ زیرا در آن زمان، هر گروهی که ایمان می‌آورد با پیامبر(ص) بیعت می‌کرد و تحت فرماندهی آن‌حضرت به جنگ می‌پرداخت و هیچ کدام از این دو مورد در کارنامۀ امپراطور روم ثبت نشده است.

اما دلیل این‌که مسلمانان احساس بهتری نسبت به رومیان داشتند، و مایل به پیروزی آنها بودند، این بود که آنها بر دین حضرت مسیح(ع) بودند و مشترکات بیشتری با مسلمانان داشتند، و طبیعی است که در میان دو گروهی که در مقابل ما قرار دارند، تمایل قلبی ما به پیروزی کسانی باشد که تا حدی به ما نزدیک‌ترند، هر چند که دین ما را نداشته و بر مرام و مسلک دیگری باشند.

در تأیید این مطلب می‌توانیم به آیه‌ای از قرآن استناد کنیم که بیان می‌دارد:

«یهود و مشرکان را بدترین دشمنان مؤمنان می‌یابی و آنانی که ادعا می‌کنند ما نصرانی هستیم با مؤمنان دوستی بیشتری دارند و دلیلش هم این است که در میان مسیحیان، کشیش‌ها و راهبانی وجود داشته و نیز آنها اهل تکبر نیستند».[2]

با دقت در مضمون این آیه درمی‌یابیم که قرآن، هر چند باقی ماندن بر دین مسیحیت را بعد از ظهور اسلام به رسمیت نمی‌شناسد؛ اما میان غیر مسلمانان نیز تفاوتی در نظر می‌گیرد، بدین ترتیب که مشرکان و یهود، علاوه بر نپذیرفتن اسلام، عناد و دشمنی خاصی هم با آن دارند، ولی مسیحیان، هر چند که مسلمان نیستند، ولی به دلیل وجود برخی سجایای نیک اخلاقی در میان آنها، ارتباط بهتری با مسلمانان دارند.

اما در مورد خوشحالی مؤمنان قرآن می‌فرماید:

«رومیان شکست خوردند. در نزدیکترین سرزمین، و[لى‏] بعد از این شکست، بعد از مدتی، به زودى پیروز خواهند گردید. نتیجه کار در گذشته و آینده متعلق به خدا است، و در آن روز است مؤمنان از یارى خدا شاد مى‏گردند. هر کسی را که بخواهد یارى مى‏کند، و او شکست‏ناپذیر مهربان است».‏[3]

در این‌که منظور از خوشحالى مسلمانان در آن‌روز چیست؟ گروهی معتقدند، منظور خوشحالى از پیروزى رومیان است، هر چند آنها نیز در صف کفار بودند؛ اما چون داراى کتاب آسمانى بودند پیروزى آنها بر مجوسیان مشرک یک مرحله از پیروزى توحید بر شرک بود.

بعضى گفته‌اند؛ مؤمنان از این خوشحال شدند که این حادثه را به فال نیک گرفتند و دلیلى بر پیروزى آنها بر مشرکان است، یا این‌که شادى آنان برای این بود که عظمت قرآن و صدق پیش‌گویى قاطع آن که خود یک پیروزى مهم معنوى براى مسلمانان محسوب می‌شد در آن روز ظاهر گشت.

این احتمال نیز بعید به نظر نمی‌‏رسد که پیروزى رومیان مقارن بود با یکى از پیروزی‌هاى مسلمانان بر مشرکان، به ویژه این‌که در بعضى از کلمات مفسران بزرگ آمده است که این پیروزى مقارن پیروزى «بدر»، و یا مقارن «صلح حدیبیه» بود که آن نیز در نوع خود یک پیروزى بزرگ محسوب می‌شد. به خصوص تعبیر «بنصر اللَّه» نیز با این معنا تناسب دارد.[4]

نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که خوشحالی مسلمانان از پیروزی رومیان، دلیل نمی‌شود که آنها به همراه امپراطورشان مسلمان شده باشند و کشته‌هایشان نیز در حکم شهید باشند، بلکه دلیل شاد شدن مسلمانان، شاید آن بود که گروهی که اشتراکات بیشتری با آنها داشته، بر دشمنی که سرسختی بیشتری نسبت به آنها دارد، پیروز خواهند شد و شاید دلایل دیگری که بیان شد نیز در کار بود.

اما در مورد قسمت دوم پرسش و این‌که صرف نظر از آیات سورۀ روم، چه قضاوتی در بارۀ جنگ‌جویان رومی داریم، باید گفت از دیدگاه قرآن، ملاک اصلی رستگاری انسان‌ها ترکیبی از ایمان و عمل نیک است و این دو، در ده‌ها آیه با هم بیان شده است.[5] بنابر این، همان‌گونه که ایمان بدون انجام کارهای نیک ارزش چندانی ندارد، انجام کارهای نیک بدون ایمان واقعی نیز اثری نداشته و موجب رستگاری اخروی انسان‌ها نمی‌گردد و این نه تنها شامل غیر مسلمانان می‌گردد؛ بلکه اگر شخص به ظاهر مسلمانی نیز عمل نیکی مانند جهاد انجام دهد، آن عمل برای او فایده‌ای نخواهد داشت.

با بیان نمونه‌ای از آنچه در زمان پیامبر(ص) رخ داد، نقش ایمان واقعی در پذیرش اعمال نیک روشن خواهد شد:

یاران پیامبر(ص) نزد ایشان از مردی به نام قزمان ستایش نمودند که او چقدر به دوستان خود در جنگ کمک کرد و چه اندازه در گرم نگاه‌داشتن تنور جنگ مؤثر بود. پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: او اهل جهنم است! مدتی بعد به پیامبر(ص) خبر دادند که قزمان شهید شد! ایشان فرمود: خداوند توان انجام هر کاری را دارد! طولی نگذشت که خبر آوردند که او شهید نشد، بلکه خودکشی کرده بود! پیامبر(ص) فرمود: اکنون گواهی دهید که من فرستادۀ خدا هستم! و موضوع قزمان از این قرار بود که او با دشمن جنگ شدیدی نمود و شش یا هفت نفر از آنان را کشت و خودش به شدت زخمی شد و او را برای درمان به محلۀ بنی‌ظفر مدینه بردند، مسلمانان با دیدنش به او گفتند: تو را به بهشت بشارت باد! امروز خوب جنگیدی!

او در پاسخ گفت: به چه چیزی مرا بشارت می‌دهید، به خدا قسم تنها برای سربلند شدن قوم و قبیله‌ام جنگیدم و اگر این مسئله نبود، پا به صحنۀ درگیری نمی‌گذاشتم. بعد از این‌که درد جراحت به او فشار آورد، تیری از جعبۀ تیرهای خود برداشت و با آن خود را کشت![6]

ملاحظه می‌شود که این شخص؛ با این‌که در سپاه اسلام و به نفع آنها جنگید و دشمنانی را نیز به هلاکت رساند؛ اما به دلیل نداشتن ایمان واقعی، سزاوار بهشت نشد.

بر این اساس، نمی‌توان امپراطور روم و سربازان او را به دلیل شکست دادن دشمنان اسلام، سزاوار بهشت دانست.

نکتۀ دیگر، این‌که در قرآن دو گروه از آیات نیز وجود دارد مبنی بر این‌که:

اولا: اگر افرادی از اهل کتاب(مانند مسیحیان، یهودیان و صابئین)، ایمان به خدا و روز قیامت داشته و عمل نیک انجام دهند، خداوند به آنان پاداش مناسب عطا می‌فرماید.[7]

ثانیا: اگر اشخاصی که هنوز حق به طور کامل برای آنها تبیین نگردید و نسبت به آن، عنادی هم ندارند، در آخرت منتظر تصمیم خداوند می‌مانند. واژه‌های مستضعفان و اصحاب اعراف در مورد این‌گونه افراد است.[8]

بنابر این، از مجموع این آیات می‌توان نتیجه گرفت که اگر اشخاصی وجود داشته باشند که هنوز اسلام را نپذیرفته، ولی نسبت به آن دشمنی نداشته باشند و در راه رسیدن به آنچه حق است، تلاش نمایند و علاوه بر آن، از انجام کارهای نیک غافل نباشند، می‌توان امید فراوانی داشت که مشمول رحمت واسعۀ الهی گردند.

رومیان و امپراطور آنان نیز اگر واقعا در همین مسیر گام برمی‌داشتند،[9] از این امر مستثنا نبوده و خداوند در مورد پاداش اخروی آنان تصمیم خواهد گرفت.

شواهد تاریخی تأیید بلکه تأکید می‌کند که امپراطور روم نه تنها مسلمان نشد، بلکه شخص صالحی هم نبود.

  1. از جمله جنگ‌هایی که در زمان پیامبر(ص) رخ داد، جنگ موته بود که فرماندهی جنگ با جعفر طیار بود که او در همان جنگ به شهادت رسید (و این جنگ با رومیان بود).[10]
  2. جه چیزی موجب شد تا پیامبر اسلام(ص) در آخر عمرشان لشگر اسامه را به جنگ با رومیان بفرستد؟[11]

همۀ اینها دلالت دارند که امپراطور روم در زمان پیامبر(ص) مسلمان نشد.

همچنین بعد از پیامبر(ص) در عصر خلفا که در سال 31 یا 34 جنگ ذات الصواری اتفاق افتاد.[12]

در زمان امویین عمرو بن عاص پیشنهاد صلح با رومیان را به معاویه داد تا در جنگ با مسلمانان در صفین خیالشان از جانب آنها راحت باشد، مضافا بر این‌که بنابر نقل تاریخ معاویه برای اثبات شایستگی پسرش برای مسلمانان او را برای جنگ با رومیان فرستاد که در آن جنگ شکست خوردند و نتیجه‌ای عکس خواستۀ معاویه حاصل شد.[13]

البته در این‌جا روایتی است که تاریخ‌نگاران و از جملۀ آنان ابن خلدون نقل می‌کند که امپراطور روم، یعنی هرقل ابوسفیان را خواست و از او در مورد پیامبر(ص) سؤال کرد، در نتیجه به آن‌حضرت ایمان آورد، ولی در مقابل پیروانش و رجال دربار عقب‌نشینی نمود. و خود ابن خلدون نقل می‌کند که همین هرقل با مسلمانان جنگید تا زمانی که در سال 21هـ.ق از دنیا رفت. [14]

بنابر این، ما بین دو امر مردد هستیم، یا باید روایت را بپذیریم(و بگوییم که او به پیامبر ایمان آورد) و یا روش او و ادامه دهندگان راهش را (که دشمنی با مسلمانان بود) بپذیریم و بر فرض که بپذیریم که او به پیامبر ایمان آورد، این ایمان در کنار آن جنگ با مسلمانان چه ارزشی دارد.


[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 269، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[2]. مائده، 82.

[3]. روم، 2 - 5.

[4]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏16، ص 363، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش.

[5]. بقره، 25؛ بقره، 82؛ بقره، 277 و آیات بسیار دیگری از سایر سوره‌های قرآن.

[6]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 20، ص 98، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[7]. بقره، 62؛ مائده، 69؛ حدید، 27.

[8]. اعراف، 46؛ نساء، 97 و 98. همچنین روایتی در همین زمینه در کتاب کافی، ج 2، ص 382- 383 وجود دارد.

[9]. هر چند مستندات تاریخی معتبری برای اثبات آن وجود ندارد.

[10]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 4، ص 241، بیروت، دار الفکر، 1407ق.

[11]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 334، بیروت، دار صادر، 1385ق.

[12]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 4، ص 96، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.

[13]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 5، ص 289، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.

[14]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 267– 272، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها