
لطفا صبرکنید
276017
- اشتراک گذاری
- اعتبار یک منبع تاریخی یا روایی به این معنا نیست که تمام مطالب ذکر شده در آن صد در صد قطعی و مورد تأیید است. تاریخ طبری نیز از این قاعده مستثنا نیست. ثانیاً: علاوه بر این، خبر فوق در منابع شیعی وجود ندارد.
- برخی از راویان، راوی این خبر، یعنی علی بن مجاهد را توثیق نمیکنند. یحیی بن معین، یحیی بن ضریس، علی بن حسن هسنجانی دریاره وی میگویند او کذاب و جاعل است.
- بر فرض صحت خبر شرکت امام حسن و امام حسین(ع) در چنین نبردی؛
اولاً: آنان اگرچه جزو مخالفان حکومت خلفای سهگانه بودند؛ اما این بدان معنا نیست که امام علی(ع) و فرزندان و علاقهمندانش از حوادث و رخدادهای جامعه به دور باشند و به قوانین شهروندی پایبند نباشند.
ثانیاً: بر فرض صحت چنین خبری، شرکت آنان در این نبرد همراه دیگر نیروهای رزمنده میتوانست جنبه فرهنگی داشته باشد؛ یعنی آنان به عنوان سرباز در کنار دیگر نیروهای سپاه اسلام تعدیل کننده نیروهای رزمنده از تعرضهای بیجا و بیمورد هنگام ورود به شهرها در برخورد با جان و مال مردم باشند.
ثالثاً: در کدام تاریخ ثبت شده است که نیروها و سربازان ایران به دست آن دو امام کشته شدهاند. تا ما در صدد احقاق حق آنها باشیم!
تبیین این مسئله تاریخی از چند جهت قابل تأمل و دقت است:
- همانگونه که میدانید اعتبار یک منبع تاریخی، یا روایی به این معنا نیست که تمام مطالب ذکر شده در آن صد در صد قطعی و مورد تأیید است. تاریخ طبری نیز از این قاعده مستثنا نیست. تاریخ طبری یکی از کتابهای تاریخی معتبر و از منابع اهلسنت است که خبر شرکت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در نبرد سپاه عمر بن خطاب به ایران در آن ذکر شده است. اما در هیچیک از منابع معتبر شیعی چنین چیزی نیامده است. عدم درج این خبر در متون شیعی حاکی از آن است که این موضوع مورد تأیید عالمان و مورخان شیعه نیست.
- برخی از راویان؛ مانند یحیی بن معین، یحیی بن ضریس، و...، راوی این خبر، یعنی علی بن مجاهد را توثیق نمیکنند. یحیی بن معین در مورد او میگوید وی جعل حدیث میکرد. یحیی بن ضریس میگوید او کذاب است و جعل سند میکرد. علی بن حسن هسنجانی میگوید از أبا جعفر جمال، یعنی محمد بن مهران از علی بن مجاهد، پرسیدم، گفت وی کذاب است.[1]
بنابر این، خبر چنین شخصی که رجالشناسان نیز او را تأیید نمیکنند، چگونه قابل اعتماد است؟!
- بر فرض صحت چنین خبری؛ یعنی شرکت امام حسن و امام حسین(ع) در چنین نبردی، این مسئله از زوایای مختلف قابل توجیه است:
اولا: آنان اگرچه فرزندان شخصیتی، مانند امام علی(ع) بودند، و آنحضرت به عنوان نفر اول مخالف حکومت شناخته میشد، و از نظر وی حکومت خلفای سهگانه مشروعیت نداشت؛ اما این بدان معنا نیست که آنحضرت و فرزندان و علاقهمندانش از حوادث و رخدادهای جامعه به دور باشند و به قوانین شهروندی پایبند نباشند؛ بلکه در امور شهروندی آنان نیز مانند دیگران عمل میکردند و بر فرض صحت شرکت فرزندان امام علی(ع) در جنگ ایران و یا هر نبرد دیگری، از این زاویه قابل توجیه است. این مسئله در تمام دنیا پذیرفته شده است. هیچ مخالف حکومتی نمیتواند به بهانه مخالفت از قوانین حکومتی سرپیچی کند و خود را از مسائل و حوادث جامعه تبرئه کند.
ثانیاً: بر فرض صحت چنین خبری، شرکت آنان در این نبرد همراه دیگر نیروهای رزمنده میتوانست جنبه فرهنگی داشته باشد؛ یعنی آنان به عنوان سرباز در کنار دیگر نیروهای سپاه اسلام تعدیلکننده نیروهای رزمنده از تعرضهای بیجا و بیمورد، هنگام ورود به شهرها در برخورد با جان و مال مردم باشند. چنانکه امروزه نیز تمام نیروهای نظامی دارای سربازان امدادی و فرهنگی، حتی بخشهای فرهنگی و عقیدتی هستند. همانگونه که امام علی(ع) در عین مخالفت با حکومت در بسیاری از موارد با خلفا در جهت تعدیل آنها در امور حکومت همکاری داشت. فرزندانش نیز در این جنگ میتوانستند نقش تعدیلکننده داشته باشند، نه نیروی جنگنده.
ثالثاً: در کدام تاریخ ثبت شده است که نیروها و سربازان ایران به دست آن دو امام(ع) کشته شده باشند. تا ما در صدد احقاق حق آنها باشیم، حتی در تاریخ طبری که خبر شرکت آنها در جنگ علیه ایران آمده است، اشاره نشده است که کسی با شمشیر آنان کشته شده باشد.
[1]. المزجی، تهذیب الکمال، ج 21، ص 118-119(المکتبة الشاملة) بدون مشخصات کتاب شناسی.